لطفا صبرکنید
3117
- اشتراک گذاری
در قرآن کریم و روایات نقلشده از معصومان(ع) نامی از این پیامبر مشاهده نکردیم؛ اما بر اساس برخی گزارشهای تاریخی جدعون،[1] گدعون،[2] و یا کدعون،[3] نام یکی از پیامبران بنیاسرائیل بود.[4]
همچنین گزارش شده است که لقب وی «یَربُعل» بود به این معنا که «بگذارید بعل از خودش دفاع کند».[5]
بیشتر سیرهنویسان نام پدر این پیامبر را «یوآش» ذکر کردهاند؛[6] اما در بعضی از منابع نام پدرش «برانس»، ذکر شده است.[7]
وی از نسل میشا(منشّا[8]) بن یوسف(ع)[9] و یا نفتالى(نفثالی)[10] بن یعقوب(ع)[11] بود.
در مورد نحوهی مبعوث شدن جدعون آمده است:
قوم بنیاسرائیل به سبب گناهان و اعمال ناپسندشان، به مدت هفت سال گرفتار قوم مِدیان شدند. مِدیانیان چنان بیرحم بودند که بنیاسرائیل از ترس آنها به کوهها میگریختند و در غارها پناه میگرفتند. در فصل برداشت محصول، مِدیانیان و عَمالیقیان و دیگر اقوام همسایه به سرزمین بنیاسرائیل هجوم میآوردند و محصولات آنها را نابود و چارپایان آنها را با خود به غارت میبردند.
به دنبال آن، بنیاسرائیل که از دست مِدیانیان به تنگ آمده بودند، از درگاه خدا خواستند تا به آنها کمک نماید. خدا نیز پیامبری به نام جِدعون پسر یُواشِ اَبیعِزری را برای آنها مبعوث نمود. او به همراه ده نفر از یارانش در شب، قربانگاهی را که مردم برای بت «بَعَل» ساخته بودند، ویران کرد. صبحگاهان وقتی بتپرستان فهمیدند که جدعون این عمل را انجام داد، از پدرش یوآش خواستند که پسرش را تسلیم کند تا وی را به قتل برسانند؛ اما یوآش گفت: آیا بعل محتاج کمک شما است؟! این توهین به او است! اگر بَعَل واقعا خدا است، بگذارید خودش از کسی که قربانگاهش را خراب کرده است، انتقام بگیرد!
بعد از آن بنیاسرائیل گرد جدعون جمع شدند. در ابتدا عده زیادی برای مقابله با عمالقه و مدیانیان داوطلب شدند؛ اما بعد از مدتی 22000 نفر از آنان به خانه خود بازگشتند و تنها ده هزار نفر باقی ماندند. مدتی نگذشت که از میان این عده نیز تنها تعداد سیصد نفر باقی ماندند. جدعون به همراه این گروه بر عمالقه و مدیانیان حمله کرد و با یک نقشه طراحی شده آنها را شکست داد.
پس از آن، جدعون به سر و سامان دادن امور بنیاسرائیل مشغول بود که این اصلاحات بدان انجامید که آنان به مدت 40 سال زندگی امن و آرامی داشتند.
جدعون پس از چهل سال از آغاز نبوتش از دنیا رفت.[12] او را در کنار قبر پدرش و در عفره و در سرزمین طائفه ابیعزر دفن کردند.[13]
بعد از او، پسرش ابیمالخ،[14] و یا ابیملک[15] به مدت سه سال راه او را ادامه داد.
[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 1، ص 465، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق، نوایی، عبد الحسین، ص 20، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش.
[3]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 104، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[4]. تاریخ گزیده، ص 20؛ ابن حزم اندلسی، ابو محمد علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 508، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 1418ق.
[5]. کتاب مقدس، بخش زندگی جدعون.
[6]. تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 465؛ جمهرة انساب العرب، ص 508.
[7]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 1، ص 387، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[8]. جمهرة انساب العرب، ص 508.
[9]. تاریخ گزیده، ص 44.
[10]. المنتظم، ج 1، ص 387.
[11]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 215، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[12]. همان.
[13]. کتاب مقدس، بخش زندگی جدعون، مرگ جدعون.
[14]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 215.
[15]. تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 465.