لطفا صبرکنید
3516
نخست باید گفت؛ آنچه در پرسش آمده را نمیپذیریم و هر زنی را شایسته آن نمیدانیم که او را زیرمجموعه روایاتی بدانیم که بیشترین خیر را در زنان اعلام کرده است. به عنوان نمونه ما همسران نوح(ع)، حضرت لوط(ع)، ابولهب و ... را مصداق آن روایات نمیدانیم؛ بلکه مصداق این روایات را زنانی میدانیم که در مقام همسری، مادری و انواع فعالیتها در خانواده و اجتماع، عملکرد مطلوبی داشته باشند که در این صورت و به دلیل روح لطیفی که در آنان وجود دارد، میتوانیم نتایج بهتری را از عملکردشان مشاهده کنیم.
در طرف مقابل نیز معقول نیست دامنه روایاتی که در مورد شرّ بودن زنان است را به تمام زنان گسترش دهیم و (نعوذ بالله) زنانی مانند حضرت مریم(س) و حضرت زهرا(س) را مصداق آن بدانیم. (در این مورد، پاسخی تهیه کردهایم که میتوانید ملاحظه نمایید).
بر این اساس، هر دو دسته از روایات، نسبی بوده و مصادیق آن با توجه به معیارها مشخص میشود.
بعد از این مقدمه باید گفت؛ در ارتباط با ناهمخوانی روایاتی که پیرامون مقام و جایگاه زن در منابع روایی آمده است:
- معیار اصلی ما برای بررسی و تحلیل روایاتی از این دست، قرآن کریم است، و قرآن هیچگاه ارزش ذاتی زن را از مرد پایینتر ندانسته و برای مرد تنها به جهت مرد بودنش ارزش ویژهای در نظر نگرفته است؛ بلکه معیار ارزشگذاری قرآن، تقوا است، نه جنسیت:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ».[1]
- از آنجا که همواره احتمال میرود که هر روایت، ناظر به موضوعی خاص باشد، باید از قرائن و شواهد پیرامونی به آن پی برد؛ از اینرو در نگاه اول نمیتوان دو روایتی که در ظاهر با هم ناهمخوان به نظر میرسند را معارض هم دانست؛ بلکه باید هر روایتی را به صورت جداگانه بررسی نمود که در این صورت ممکن است هر دو صحیح؛ اما از دو نگاه باشند.
- اما اجمالا بیشتر روایاتی که ناظر به شر بودن زن است، به معنای آن نیست که ذات زن، ذات شرآلودی است؛ بلکه ناظر به شرّ نسبی است؛ یعنی در تعاملات اجتماعی میان مردان نسبت به زنان - چه در درون و چه در بیرون خانواده - یکی از مهمترین آزمایشهایی که یک مرد ممکن است با آن مواجه شود و در قیامت باید پاسخگوی آن باشد، چگونگی برخورد او با زنان است؛ زیرا او در بیرون خانواده نباید در صدد شهوترانی بیحد و مرز باشد و در اینراه، جان، مال، دین و آبروی خود را از دست بدهد، و در درون خانواده نیز ضمن آنکه باید تمام واجبات و مستحبات در زمینه تأمین مالی و عاطفی همسر خود را رعایت کند و هیچ کوتاهی در این زمینه نداشته باشد، -از آنجا که از طرف اسلام به عنوان سرپرست خانواده معرفی شده است-، احیانا از برخی خواستهها و بلندپروازیهای نامشروع و یا غیر لازم همسرش که ممکن است در بسیاری از مردان نیز وجود داشته باشد جلوگیری نماید. البته در این مدیریت هم باید روش قرآنی به کار گرفته شود که فرمود: «... وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ...»؛[2] و بین خودتان رفتار نیکو داشته باشید.
در پایان و در زمینه آنچه در بخشی از پرسش آمده است که اگر بیشترین زمینه کار خیر در فعالیتهای زنان باشد، پس بهتر است مردان کارهای خود را رها کرده و به کارهای زنانه بپردازند، باید گفت؛ اولا: انجام برخی عملکردهای زنانه و مادرانه برای مردان امکانپذیر نیست. ثانیا: در برخی از موارد دیگر، حتی اگر مردان هم وارد شوند، نتایج مطلوبی به دست نخواهند آورد و در نهایت، حتی اگر زمینههای خیر در فعالیت زنان بیشتر باشد، زمینههای خیر فراوانی نیز برای فعالیت مردان وجود دارد که آنها نیز میتوانند با رفتار مطلوب خود در آن زمینهها رضایت خداوند را به دست آورند.
[1]. حجرات، 13.
[2]. طلاق، 6.