لطفا صبرکنید
1767
- اشتراک گذاری
«فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدینینَ»؛[1](پس اگر روز جزا را باور ندارید). «تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛[2] بازگردانید او را اگر راست میگویید.
این آیه خطاب به کفّار و منکران قیامت و روز جزا است، و واژه «مدینین» در آن از ماده «دان- یدین» بوده که یکی از معانی آن مترادف با «جزى- یجزى» است.[3]
بر این اساس، معنای آیه این خواهد شد که اگر ثواب و عقابی در کار نیست و شما به مجازات اعمالتان نمیرسید؛ پس چرا جان فرد محتضری که برای شما عزیز است را به جاى خود برنمیگردانید.
البته بعضى «غیر مدینین» را به غیر مملوک معنا کردهاند؛[4] یعنی اگر آزاد هستید و تحت سیطره و قدرت خدا نیستید و مرگ را نشانی از قدرت خداوند نمیدانید؛ چرا توانایی برگرداندن روح مردگان را ندارید.
بعضی هم احتمال دادهاند که منظور از غیر مدینین «غیر مقیمین» باشد؛ یعنی آیه خطاب به کسانی باشد که منکر عذاب دائم در جهنم بودند؛ چراکه بعضی به عذاب جهنم معترف بودند، لکن منکر عذاب ابدی بودند، مانند قوم بنیاسرائیل که میگفتند: «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً»؛[5] گفتند آتش جز چند روزى به ما نمیرسد.
در حقیقت میفرماید، اگر شما آنچه را که میگویید و معتقدید که عذاب ابدی ندارید و آخرت، سرای اقامت و ابدی نیست، پس چرا جان خود را به دنیا برنمیگردانید.[6]
خلاصه آنکه واژه «غیر مدینین» را به هر معنایی بگیریم، بیانگر آن است که ضعف و ناتوانی انسان در زندهکردن مردگان، دلیل آن است که مالک مرگ و حیات خدای متعال است. و پاداش و جزاء در دست او است؛ همو است که میمیراند و زنده میکند. و همین که شما نمیتوانید مردهای را به زندگی سابقش بازگردانید، این خود بهترین دلیل است که تحت حکومت خدای متعال قرار دارید.[7]
[1]. واقعه، 86.
[2]. همان، 87.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 139، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 342، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص 231، تهران، ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.
[5]. بقره، 80.
[6]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 29، ص 436، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 276-275، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ش.