لطفا صبرکنید
2565
«وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ»؛[1] و هنگامى که قرآن بر آنها خوانده میشود سجده نمیکنند!
بیشتر مفسران معتقدند، سجده در این آیه از سوره انشقاق، به معنای خضوع و تسلیم و سر فرود آوردن در برابر تعالیم قرآن است؛[2] و سجده معروف که پیشانى را بر زمین میگذارند تنها یکى از مصداقهاى این مفهوم کلى است.[3]
بنابر این، معنای عام سجده در این آیه، همان خضوع و تسلیم بوده، و این آیه در مقام توبیخ و سرزنش منکران معاد است که چگونه وقتى قرآن بر آنان قرائت میشود خضوع نمیکنند و تسلیم نمیشوند، در حالی که اگر به وجدان و عقل خود رجوع کنند مییابند که آنچه قرآن از وقوع قیامت و عالم پس از این عالم خبر داده، و نیز آنچه از قوانین مدنى و طریق بندگى و آنچه انسان را به کمالات روحانى و جسمانى میرساند و راه ترقى و تعالى را نشان میدهد، به بهترین وجه در قرآن آمده، و اگر اندکى اندیشه میکردند سر تسلیم فرود میآوردند و خاضع میشدند.[4]
عطاء و کلبى، سجده در این آیه را به نماز تفسیر کردهاند[5] که آن نیز مصداقی از مصادیق خضوع و تسلیم است.
اما در مورد وجوب سجده اصطلاحی بعد از تلاوت این آیه باید گفت؛ در روایات اهلبیت(ع)، تنها به چهار آیه اشاره شد که سجده در آنها واجب است؛ از اینرو نمیتوانیم در آیات دیگر، معتقد به وجوب سجده شویم؛ اما از آنجا که سجده به خودی خود امری مستحب و دوستداشتنی است، و طبیعی است اگر بعد از آیهای که در آن سخن از سجده آمده، انجام شود تأثیر بیشتری در ارتباط با خداوند دارد؛ لذا سزاوار است انسان در این آیه و در هر آیه دیگری که به سجده اشاره دارد، سر به سجده گذارد. و شاید به همین دلیل باشد که رسول خدا(ص) بعد از تلاوت سوره انشقاق، سجده میکرد.[6]
البته مالک از بزرگان اهلسنت معتقد است بعد از پایان این سوره باید سجده کرد.[7]
[1]. انشقاق، 21.
[2]. ر. ک: طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 80، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق؛ سور آبادی، ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادی، تحقیق، سعیدی سیرجانی، علی اکبر، ج 4، ص 2787، تهران، فرهنگ نشر نو، چاپ اول، 1380ش؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 728، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 318، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 71، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[5]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 31، ص 104، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص: 702
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 702، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 26، ص 318.