لطفا صبرکنید
1225
- اشتراک گذاری
نخست باید گفت؛ اگرچه در آموزههای دینی در مورد تعاون و همکاری برادران دینی با یکدیگر، و بازکردن گره از مشکلات دیگران بسیار سفارش شده، و برای این کار پاداش معنوی و اخروی در نظر گرفته شده است؛ با این وجود اما از سوی دیگر، سپردن امور زندگی و کارهای شخصی خود به دیگران نیز بسیار نکوهش شده است که در همین راستا، به بیان سخنانی از پیشوایان دین خواهیم پرداخت.
روایاتی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که آنحضرت اصحاب خود را تشویق میکرد تا کارهای شخصی خود را خود به عهده گیرند و در انجام آنها از دیگران کمک نخواهند. در برخی از این روایات آمده است، اصحاب پیامبر(ص) پس از شنیدن این دستورالعمل، در انجام کارهای شخصی خود تا حد امکان از دیگران کمک نمیگرفتند.
به عنوان مثال اگر کسی سوار بر شتر بود و تازیانهاش از دستش میافتاد، خود از شتر پایین میآمد و آنرا برمیداشت و دیگران را به زحمت نمیانداخت. به متن برخی از این روایات در ادامه اشاره میشود:
گزارش شده است، پیامبر(ص) در یکی از سفرهای خود برای انجام نماز در مکانی توقف کرد. پس از آنکه برای نماز آماده شد، به سمت شتر خود برگشت. اصحاب از ایشان در مورد علت این کار پرسیدند. ایشان فرمود: میخواستم زانوی شترم را ببندم. آنها گفتند: به ما میگفتید ما این کار را انجام میدادیم. پیامبر(ص) فرمود: در انجام کارهای خود، از دیگران کمک نگیرید، حتی اگر برای برداشتن چوب مسواک باشد. [1]
این روایت با مقداری تغییر در تعبیر، به صورتهای مختلفی نقل شده است.[2]
در حدیث دیگری آمده است که رسول خدا(ص) خطاب به اصحاب فرمود: اگر کسی قول بدهد که یک دستورالعملی را رعایت کند من نیز بهشت را برایش تضمین میکنم. شخصی به نام ثوبان گفت: من این تضمین را میدهم. پیامبر فرمود: از مردم هیچ چیزی درخواست نکن. در ادامه روایت آمده است که حضرتشان حتی اگر تازیانه از دستش میافتاد، خودش از مرکب پیاده میشد و آنرا برمیداشت و از دیگران درخواست کمک نمیکرد.[3]
حضرتشان همچنین فرمود: ملعون است کسى که بار زندگى خود را بر دوش مردم بیفکند![4]
در روایت دیگری، پیامبر(ص) اینگونه افراد را با دو لعن مخاطب قرار داده است:
«... مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاسِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ یَعُولُ.»؛[5]
ملعون است، ملعون است کسى که بار مسئولیت زندگى خود را بر دوش مردم بیفکند! ملعون است، ملعون است کسى که خانوادهاش را بیسر و سامان رها کند.
روایت اخیر که روایت معتبر و صحیحی ارزیابی میشود، پیامبر(ص) چنین افرادی را از رحمت الهى در دنیا و آخرت به دور میداند، مانند آنکه فردی همسرش را به خانه پدر و مادر و فرزندانش را به خانه دوستان و آشنایان بفرستد تا خود را از پرداخت بخشی از هزینههای آنان معاف کند و یا آنکه قدرت بر کار داشته؛ اما به گدایى روی آورد و سربار مردم باشد.
خلاصه اینکه اگر کسی توان انجام کار و تأمین درآمد را داشته؛ اما هزینه زندگی خود و خانوادهاش را بر دوش دیگران بگذارد از رحمت الهی به دور است، همچنین کسی که با وجود داشتن ثروت کافی، خانوادهاش را در فقر و تنگدستی قرار دهد، در دنیا و آخرت ملعون خواهد بود.
اینکه چرا واژه «ملعون» در روایت یادشده تکرار شده است، می توان دو احتمال را مطرح کرد:
الف) ممکن است لعنت دوم برای تأکید لفظی و به منظور مبالغه باشد؛ یعنی شدت زشتی این کار را برساند.
ب) و ممکن است لعنت اول «خبری» و لعنت دوم «انشائی» باشد. به عبارت دیگر، لعنت اول در سخن پیامبر(ص) خبر از آن است که خداوند چنین افرادی را لعنت کرده و حضرتشان با لعنت دوم، خود نیز به لعنت آنان میپردازد.
به همین دلیل است که پیشوایان ما کوشش برای به دست آوردن روزی حلال و تهیه رفاه نسبی برای خانواده توسط خود شخص و نه با چشمداشت به ثروت دیگران را مورد ستایش قرار دادهاند:
- امام صادق(ع): از نشانههای خوشبختی مرد آن است که خودش به امور خانوادهاش رسیدگی کند.[6]
- امام رضا(ع): سزاوار است که افراد، زندگی بهتری برای خانواده خود فراهم نمایند، تا آنان برایش آرزوی مرگ نکنند (تا بعد از او به نان و نوایی برسند!).[7]
- راوی نقل میکند: امام ششم(ع) از اطرافیانش سراغ فرد آشنایی را گرفت. آنان پاسخ دادند که او به تنگدستی افتاده است. امام(ع) فرمود: اکنون چه میکند؟! گفتند: در خانهاش به عبادت پروردگار مشغول است! امام پرسید: پس خورد و خوراکش چگونه تأمین میشود؟! گفتند: بعضى برادرانش برایش فراهم میکنند! امام فرمود: به خدا سوگند، کسی که خوراکش را تهیه میکند، عابدتر از او است![8]
- همچنین حضرتشان فرمود: «الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَی...»؛[9] دست بالا از دست پایین بهتر است.
منظور از دست بالا، دستهای تلاشگری هستند که علاوه بر تأمین زندگی خود، به دیگران نیز کمک میرسانند و مراد از دست پایین، دستهایی هستند که تن به کار نداده و برای برطرف نمودن نیازها به سوی دیگران دراز میشوند.
- به همین دلیل، قدر و منزلت افرادی که برای به دستآوردن روزی از راه حلال تلاش میکنند برابر با مجاهدان در راه خدا اعلام شده است:
«الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ (مِنْ حَلَالٍ) کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه»؛[10]
بر اساس آنچه گفته شد، تأکید بر کار، در آموزههاى اسلامى یک اصل به شمار میآید؛ و توصیههای فراوانی براى تشویق مردم به اصل کار، و نیز درست کار کردن وجود داشته و بیکاران و ولگردان نیز بسیار مورد سرزنش قرار گرفتهاند.
در پایان به دو نکته نیز باید توجه داشت:
الف) واگذار نکردن کارهای شخصی به دیگران، منافاتی با استفاده از نیروی کار در برابر پرداخت مزد ندارد؛ زیرا کسانی که از نظر مالی توان آنرا دارند که با بهرهگیری از کارگران و پرداخت مزد به آنان، برخی امور زندگی خود را به آنان واگذار نموده و خود به کارهای مهمتری بپردازند، چنین رفتاری نه تنها نکوهیده نیست؛ بلکه در صورت ضایع نکردن حق کارگر، برای اقتصاد جامعه نیز بسیار مفید است؛ چون برخی افراد تنها از راه کارگری میتوانند مخارج خود را تأمین نمایند و در صورتی که دیگران کاری را به آنان واگذار ننمایند، در تأمین معاش دچار مشکل میشوند.
ب) قانون کلی «نباید کار و هزینه خود را بر دیگران تحمیل کرد» شامل افرادی نمیشود که به هر دلیل، توانایی انجام کار را از دست داده و یا با تمام جستوجویی که داشتند کاری را به دست نیاوردهاند. طبیعی است که زندگی چنین افرادی باید با کمک افراد خیّر، مؤسسات خیریّه و دولت تأمین شود.
[1]. «وکان صلى الله علیه وسلم فى سفر فنزل للصلاة، فتقدّم إلى مصلاّه، ثم کرّ راجعا، فقالوا: یا رسول الله أین ترید؟ قال: أعقل ناقتى! قالوا: نحن نکفیک! قال: لا یستعن أحدکم بالناس ولو فى وصمة من سواک»؛ الدواداری، ابوبکر، کنز الدرر و جامع الغرر، ج 3، ص 101، قاهره، عیسی البابی الحلبی، 1402ق؛ صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، محقق، أحمد الأرناؤوط، ترکی مصطفی، ج 1، ص 72، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
[2]. «وکان فى سفر ونزل للصلاة ثم کرّ راجعا فقیل یا رسول الله أین ترید فقال أعقل ناقتى قالوا نحن نعقلها قال لا یستعن أحدکم بالناس ولو فى قضمة سواک»؛ دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج 1، ص 212، بیروت، دار صادر.
[3]. طبری، محمد بن جریر، تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الاخبار، تحقیق، محمود محمد شاکر، ج 1، ص 29، قاهره، مطبعه المدنی؛ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 1، ص 45، قم، مکبته الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج5، ص 72، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. همان، ج 4، ص 12.
[6]. همان، ص 13.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج2، ص 68، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[8]. کافی، ج 5، ص78.
[9]. همان، ج4، ص 11.
[10]. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 168؛ علی بن موسی(امام هشتم)، الفقه المنسوب للإمام الرضا(ع)، ص 208، مشهد، مؤسسة آل البیت(ع)، مشهد، چاپ اول، 1406ق.