لطفا صبرکنید
3014
خدای متعال در قرآن کریم و در ابتدای سوره مزمل، پیامبر اسلام(ص) را با لقب «مزمل» و در ابتدای سوره مدثر با لقب «مدثر» مخاطب قرار داده است که نام این دو سوره هم برگرفته از همین لقبها است.
اما اینکه این دو واژه به چه معنا هستند و چه تفاوتهایی با هم دارند؟ آنچه از مجموع نظرات مفسران برمیآید این است که دو واژه «مزمل» و «مدثر» تقریبا به یک معنا بوده و در مورد فردی مورد استفاده قرار میگیرند که جامه و لباسش را به دور خود پیچیده باشد، در عین حال برخی برای این دو واژه تفاوتهایی ذکر کردهاند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
در کتابهای تفسیری، توضیحات فراوانی در مورد واژههای یادشده ارائه شده است که به صورت خلاصه به برخی از آنها اشاره میشود:
- «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ»؛[1] اى جامه به خود پیچیده!
کلمه «مُزَّمِّل» -با تشدید زاء و میم- اسم فاعل از ریشهی «زمل» و از باب تفعّل است که در اصل «متزمّل» بود. «مزّمّل» به فردی گفته میشود که برای خواب و یا محافظت از سرما، لفافهای به دور خود پیچیده باشد. ظاهر آیه بیانگر آن است که پیامبر(ص) هنگام نزول این سوره، جامهاى را به خود پیچیده بود؛ از اینرو با لقب «مزّمّل» مورد خطاب قرار گرفت.[2]
البته نظرات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد، به عنوان نمونه، عکرمه معتقد است، منظور از «مزّمّل»؛ یعنی فردی که بار سنگین رسالت و نبوّت را بر دوش میکشد.
بعضى گفتهاند که آنحضرت در نخستین مرحلهی وحی که جبرئیل(ع) براى او فرمان رسالت را آورد، از ترس این مسئولیت بزرگ، جامهاش را به خود پیچید تا با وحی مأنوس شد، و در اوّلِ وحى و رسالتش به لقب «مُزَّمِّلُ» خطاب شد.[3]
تفسیری نیز وجود دارد که آیه به این نکته اشاره دارد که دوران جامه به خودپیچیدن و گوشهگیری نیست؛ بلکه دوران قیام و خودسازى و آمادگى براى انجام رسالتى عظیم است.[4]
شأن نزول
در شأن نزول این آیه نیز گزارشهایی نقل شده است؛ مانند اینکه:
الف) ابن عباس میگوید: اولین باری که جبرئیل در کوه حرا -آنجا که پیامبر(ص) مشغول عبادت و ریاضت بود-، بر وى فرود آمد، ترس و وحشت او را فرا گرفت و از کوه پایین آمد، در حالى که بدن مبارکش میلرزید و میگفت: «زمّلونى»؛(مرا بپوشانید). به همین دلیل، در مرحله دوم که جبرئیل فرود آمد، گفت: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ».[5]
ب) رسول خدا(ص) براى اقامهی نماز لباس به خود پیچیده بود که خطاب رسید اى لباس به خود پیچیده برخیز.[6]
ج) پیامبر شبى در منزل خدیجه(س) بود و با او مأنوس بود که مورد خطاب قرار گرفت که اى لباس به خود پیچیده! برخیز و به وظایف عبودیّت بپرداز.[7]
د) مقاتل بن سلیمان میگوید: رسول خدا(ص) لباسش را پوشید و از منزل خارج شد که جبرئیل او را خطاب کرد: «یا أیّها المزّمّل».[8]
2.«یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ»؛[9] اى جامه به خود پیچیده.
در آیه دیگری از قرآن برای مخاطب قرار دادن پیامبر(ص) از کلمه «مُدَّثِّر» -با تشدید دال و ثاء- استفاده شده است. واژه «مدّثّر» در اصل «متدثّر» -آن هم از باب تفعّل- است که از مصدر «تدثّر» مشتق شده، و معنایش پیچیدن جامه، و مانند آن به خود هنگام خواب است، و خطاب در این جمله به رسول خدا(ص) است، که در چنین حالى بود؛ لذا به همان حالى که داشت؛ یعنى جامه به خود پیچیده بود مورد خطاب قرار گرفت، تا ملاطفت را برساند، نظیر جمله «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ» که این انس و ملاطفت را میرساند.[10]
در اینجا هم مانند یکی از تفاسیری که برای واژه «مزمل» ارائه شد، بعضى از مفسران گفتهاند: منظور از «تدثّر» جامه نبوت به تن پوشیدن رسول خدا(ص) است، نه جامه ظاهرى. و در حقیقت در این تعبیر، نبوت تشبیه به لباس شده است که صاحبش را میآراید و زینت میدهد.[11]
برخی معتقدند: مراد از آن گوشهگیرى و غیبت آنحضرت از دید مردم است؛ زیرا در ایامى که مورد این خطاب قرار گرفت در غار حرا زندگى میکرد.[12]
بعضى هم گفتهاند: منظور از آن، استراحت و فراغت است. گویا به رسول خدا(ص) خطاب فرمود: هان اى کسى که فارغ و بیخیال استراحت کردهاى! زمان فراغت و راحت تمام شد، و اینک زمان دشواریهاى تکالیف و رنج هدایت مردم رسیده است.[13]
گفتنی است؛ برخی مورخان معتقدند؛ اولین آیاتی که نازل شد، مربوط به سوره «مدّثر» است. مستند این نظر، روایتی است که جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند:
رسول خدا(ص) به من فرمود: «من در غار حرا بودم، پس از آنکه از غار خارج شده و به وادی(دره) وارد شدم، ندایی شنیدم. به اطراف خود نگاه کردم [ولی چیزی ندیدم]. آنگاه به آسمان نگاه کردم، ناگهان جبرئیل را دیدم؛ دچار لرزه شدم؛ سپس نزد خدیجه رفتم. و دستور دادم مرا با جامه بپوشانند. در اینحال بود که خداوند این آیات را نازل کرد: ای جامه به خود پیچیده! بپا خیز و مردم را انذار کن».[14]
البته برخی، اولین وحی نازل شده بر پیامبر(ص) را آیات اولیه سوره علق و برخی نیز آنرا اولین آیات سوره مزمل میدانند.
با توجه به آنچه در معنای مزمل و مدثر گفته شد، در تفاوت معنای این دو واژه، لغتشناسان و مفسران، احتمالاتی را مطرح نمودهاند:
- «مزمل» علاوه بر معنای «پوشیده شده»، معنای «حامل» را هم میرساند؛ به همین دلیل، برخی از مفسران «مزمل» را به معنای حامل، یعنی کسی که حامل رسالت است، گرفتهاند.
- برخی از لغتشناسان گفتهاند: «مزمل» یعنی کسی که در لباس خودش، پیچیده شده است. و «مدثر» یعنی کسی که روی لباس خود، چیزی پوشیده، یا پهن کرده و خود را در آن پیچیده است؛ مانند گلیم، حصیر، ملحفه و... .[15]
- «مدثر» مربوط به کسی است که خوف و حزن او را فراگرفته و به این جهت جامه به خود پیچیده است، و «مزمل» مربوط به کسی است که خواب او را فرا گرفته و برای خوابیدن جامه به خود پیچیده است.[16]
بنابر این، دو واژه «مزمل» و «مدثر» با آنکه تقریبا مترادف بوده و معنای مشترکی دارند؛ اما در عین حال ممکن است تفاوتهای ظریف و لطیفی هم داشته باشند.
[1]. مزمل، 1.
[2]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 568، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 60، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 568.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 25، ص 166- 167، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج 5، ص 378، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب، چاپ اول، 1414ق.
[6]. ر. ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 681، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛
[7]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 5، ص 446، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[8]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 475، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
[9]. مدثر، 1.
[10]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 79- 80.
[11]. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 10، ص 223، بیروت، دارالفکر، بی تا.
[12]. ر. ک: مفاتیح الغیب، ج 30، ص 697؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 129، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[13]. ر. ک: روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 15، ص 129.
[14]. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محمد فؤاد عبدالباقی، ج 1، ص 144، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
[15]. ر. ک: طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 299، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 329، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[16]. http://saaid.org/Doat/assuhaim/fatwa/222.htm