لطفا صبرکنید
بازدید
13100
13100
آخرین بروزرسانی:
1392/02/14
کد سایت
fa29916
کد بایگانی
36175
نمایه
زندگینامه و شخصیت احمد بن اسحاق قمی
طبقه بندی موضوعی
رجال الحدیث|شخصیت های شیعی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
احمد بن اسحاق قمی که بود؟
پرسش
احمد بن اسحاق قمی که بود؟
پاسخ اجمالی
احمد بن اسحاق اشعرى قمّى؛ از اصحاب امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام عسکرى(ع) است که واسطه بین مردم منطقه خود با این سه امام بزرگوار بود. درباره تاریخ وفات احمد بن اسحاق دو نوع روایت متعارض وجود دارد. بنابر یک روایت؛ در عصر امام عسکرى(ع) پس از ملاقات با آنحضرت در سامرّا، به هنگام بازگشت به سوى قم در سه فرسخى حلوان (سر پل ذهاب امروزى) رحلت میکند و بنا برخی دیگر از روایات؛ وی تا مدتی بعد از آغاز غیبت صغرا نیز در قید حیات بوده است.
پاسخ تفصیلی
احمد بن اسحاق اشعرى قمى؛ از راویان سخنان اهل بیت(ع) است که نسب او در کتاب نجاشی چنین آمده است: «احمد بن اسحاق بن عبد الله بن سعد بن مالک الأحوص الاشعرى ابو على القمى».[1] به گفته شیخ طوسى در رجالش، وى از اصحاب امام جواد(ع)[2] و امام عسکرى(ع)[3]بود. شیخ طوسی به مصاحبت او با امام هادی(ع) اشاره نکرده اما نجاشی وی را جزو اصحاب امام هادی(ع) نیز میداند و اینکه وى به نمایندگى از سوى مردم قم به حضور ائمه(ع) مشرّف میشده و وجوه شرعى و نامههاى آنان را عرضه میکرده است.[4] بنابراین، او در نزد این سه امام بزرگوار دارای جایگاه بلندی بود و از همه بیشتر در محضر امام عسکری(ع) منزلت داشت.[5]
از قرائن و شواهد دلالت کننده بر موقعیت ممتاز احمد بن اسحاق قمی نزد امام عسکرى(ع) آن است که، امام عسکرى(ع) پس از ولادت فرزند گرامیاش، حضرت مهدى(عج)، طى نامهاى به احمد بن اسحاق بشارت این ولادت را به وى ابلاغ کرده و علت این خبر رسانی را وجاهت و شأن احمد بن اسحاق در نزد خود میداند.[6]
او در سفرى که پس از این به سامرّا نمود، موفّق شد جمال دل آراى حضرت حجت(عج) را که طفلى سه ساله بود، ببیند و کلام این طفل را که به نحو معجزه آسایى به سخن آمد، شنید که فرمود: «من ذخیره الهی در زمین و کسی هستم که از دشمنان خدا انتقام میگیرم! ای احمد بن اسحاق! آنگاه که به چشم خود حجت الهی را دیدی انکار نکن!».[7]
برای احمد بن اسحاق قمّی چند کتاب ذکر شده است: کتاب «علل الصوم( و یا علل الصلاة)»[8] و کتاب «مسائل رجال» دربارۀ اصحاب امام هادی(ع).[9]
درباره تاریخ وفات احمد بن اسحاق دو نوع روایت متعارض وجود دارد. بنابر روایت شیخ صدوق از سعد بن عبد الله اشعرى؛ احمد بن اسحاق در عصر امام عسکرى(ع) پس از ملاقات با آنحضرت در سامرّا، به هنگام بازگشت به سوى قم در سه فرسخى حلوان (سر پل ذهاب امروزى) رحلت میکند و در همانجا پس از آنکه «کافور»، خادم امام عسکرى(ع)، به خرق عادت حضور یافته و بدنش را تغسیل و تکفین مینماید؛ توسط سعد بن عبد الله و دیگر همراهان مدفون میشود! این اتفاق در حالى میافتد که در این ملاقات، هنگامى که احمد بن اسحاق براى خداحافظى به نزد امام عسکرى(ع) میرود و دعا میکند که این ملاقات آخرین ملاقاتش با آنجناب نباشد، اشک در چشمان آنحضرت حلقه زده، وى را از مرگش در آینده نزدیک آگاه میسازد. احمد بن اسحاق با شنیدن این خبر بیهوش میشود و پس از به هوش آمدن از حضرت کفنى طلب میکند، و آنحضرت نیز ضمن وعده آن، سیزده درهم براى نیازهایش به وى عطا مینماید.[10]
این روایت در تعارض با چند روایت دیگر است که حکایت از بقاى احمد بن اسحاق تا برههاى پس از شروع عصر غیبت صغرا دارند.[11] ثانیاً، رجال سند این روایت (که وفات احمد را در زمان امام عسکری میدانند) بعضى مهمل و بعضى مجهولاند.[12]
به علاوه؛ واسطه بین شیخ صدوق و سعد بن عبد الله اشعرى در همه کتابهاى صدوق، تنها پدر صدوق یا استادش ابن ولید است؛ در حالىکه در این روایت، بین شیخ صدوق و سعد بن عبد الله پنج واسطه ذکر شده است.[13]
از قرائن و شواهد دلالت کننده بر موقعیت ممتاز احمد بن اسحاق قمی نزد امام عسکرى(ع) آن است که، امام عسکرى(ع) پس از ولادت فرزند گرامیاش، حضرت مهدى(عج)، طى نامهاى به احمد بن اسحاق بشارت این ولادت را به وى ابلاغ کرده و علت این خبر رسانی را وجاهت و شأن احمد بن اسحاق در نزد خود میداند.[6]
او در سفرى که پس از این به سامرّا نمود، موفّق شد جمال دل آراى حضرت حجت(عج) را که طفلى سه ساله بود، ببیند و کلام این طفل را که به نحو معجزه آسایى به سخن آمد، شنید که فرمود: «من ذخیره الهی در زمین و کسی هستم که از دشمنان خدا انتقام میگیرم! ای احمد بن اسحاق! آنگاه که به چشم خود حجت الهی را دیدی انکار نکن!».[7]
برای احمد بن اسحاق قمّی چند کتاب ذکر شده است: کتاب «علل الصوم( و یا علل الصلاة)»[8] و کتاب «مسائل رجال» دربارۀ اصحاب امام هادی(ع).[9]
درباره تاریخ وفات احمد بن اسحاق دو نوع روایت متعارض وجود دارد. بنابر روایت شیخ صدوق از سعد بن عبد الله اشعرى؛ احمد بن اسحاق در عصر امام عسکرى(ع) پس از ملاقات با آنحضرت در سامرّا، به هنگام بازگشت به سوى قم در سه فرسخى حلوان (سر پل ذهاب امروزى) رحلت میکند و در همانجا پس از آنکه «کافور»، خادم امام عسکرى(ع)، به خرق عادت حضور یافته و بدنش را تغسیل و تکفین مینماید؛ توسط سعد بن عبد الله و دیگر همراهان مدفون میشود! این اتفاق در حالى میافتد که در این ملاقات، هنگامى که احمد بن اسحاق براى خداحافظى به نزد امام عسکرى(ع) میرود و دعا میکند که این ملاقات آخرین ملاقاتش با آنجناب نباشد، اشک در چشمان آنحضرت حلقه زده، وى را از مرگش در آینده نزدیک آگاه میسازد. احمد بن اسحاق با شنیدن این خبر بیهوش میشود و پس از به هوش آمدن از حضرت کفنى طلب میکند، و آنحضرت نیز ضمن وعده آن، سیزده درهم براى نیازهایش به وى عطا مینماید.[10]
این روایت در تعارض با چند روایت دیگر است که حکایت از بقاى احمد بن اسحاق تا برههاى پس از شروع عصر غیبت صغرا دارند.[11] ثانیاً، رجال سند این روایت (که وفات احمد را در زمان امام عسکری میدانند) بعضى مهمل و بعضى مجهولاند.[12]
به علاوه؛ واسطه بین شیخ صدوق و سعد بن عبد الله اشعرى در همه کتابهاى صدوق، تنها پدر صدوق یا استادش ابن ولید است؛ در حالىکه در این روایت، بین شیخ صدوق و سعد بن عبد الله پنج واسطه ذکر شده است.[13]
[1]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 91، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، 1365ش.
[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الأبواب(رجال طوسی)، محقق و مصحح: قیومى اصفهانى، جواد، ص 373، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1427ق.
[3]. همان، ص 397.
[4]. رجال نجاشی، ص 91.
[5]. نجاشی در اینباره میگوید: «و کان خاصة أبی محمد علیه السلام»؛ احمد بن اسحاق از اصحاب خاص امام عسکری بود. رجال نجاشی، ص 91.
[6]. «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ الْآبِیُّ الْأَزْدِیُّ الْعَرُوضِیُ بِمَرْوَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّیُ قَالَ: لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الصَّالِحُ ع وَرَدَ عَنْ مَوْلَانَا أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع إِلَى جَدِّی أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ کِتَابٌ فَإِذَا فِیهِ مَکْتُوبٌ بِخَطِّ یَدِهِ ع الَّذِی کَانَ تَرِدُ بِهِ التَّوْقِیعَاتُ عَلَیْهِ وَ فِیهِ وُلِدَ لَنَا مَوْلُودٌ فَلْیَکُنْ عِنْدَکَ مَسْتُوراً وَ عَنْ جَمِیعِ النَّاسِ مَکْتُوماً فَإِنَّا لَمْ نُظْهِرْ عَلَیْهِ إِلَّا الْأَقْرَبَ لِقَرَابَتِهِ وَ الْوَلِیَّ لِوَلَایَتِهِ أَحْبَبْنَا إِعْلَامَکَ لِیَسُرَّکَ اللَّهُ لَهُ مِثْلَ مَا سَرَّنَا بِهِ وَ السَّلَامُ»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 433 - 434، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.
[7]. «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاق»؛ همان، ج 2، ص 384.
[8]. نجاشی از این کتاب به عنوان «علل الصوم»، رجال نجاشی، ص 91؛ و شیخ طوسی به عنوان «علل الصلاة» یاد میکنند. شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 26، المکتبه المرتضویه، نجف، چاپ اول، بیتا.
[9]. رجال نجاشی، ص 91.
[10]. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 464.
[11]. از جمله روایات متعارض با روایت یاد شده؛ روایت کلینى، از «عبد الله بن جعفر حمیرى» است. وى گوید: «پس از شهادت امام عسکرى(ع)، سالى به قصد انجام حج حرکت کرده و در مدینة السلام (بغداد) بر احمد بن اسحاق وارد شدم و ابو عمرو (عثمان بن سعید) را نزد وى دیدم. پس با اشاره احمد بن اسحاق به من، براى سؤال از ابو عمرو درباره جانشین امام عسکرى گفتم: این شیخ (و اشاره به احمد بن اسحاق کردم) که نزد ما مورد اعتماد و گفتهاش مقبول است، درباره تو براى ما چنین و چنان حدیث کرده (و حدیث یاد شده در مورد تمجید امامین عسکریین(ع) از عمرى را ذکر مینماید) و اکنون تو کسى هستى که تردیدى در صدق سخنات نیست. تو را به حق خداوند و آن دو امامى که تو را توثیق کردند قسم، آیا فرزند ابى محمد (امام عسکرى) را که صاحب الزمان است، دیدهای؟ پس أبو عمرو گریست و گفت: به شرط آنکه تا من زندهام به کسى این سخن را بازگو نکنى! آرى، من او را دیدهام و ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 330، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش.
[12]. جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، ج 2، ص 550، مؤسسه آموزش پژوهشى امام خمینى، قم، 1382ش.
[13]. همان.
نظرات