لطفا صبرکنید
بازدید
22145
22145
آخرین بروزرسانی:
1393/03/28
کد سایت
fa36482
کد بایگانی
44205
نمایه
بررسی جمله مشهور «الصلاة معراج المؤمن»
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
اصطلاحات
معراج|صلاة ، نماز
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا جمله «الصلاة معراج المؤمن» حدیث است؟ «معراج» به چه معنا است؟
پرسش
آیا جمله «الصلاة معراج المؤمن» حدیث است؟ معراج به چه معنا است و چگونه مؤمن میتواند به این مقام برسد؟
پاسخ اجمالی
این جمله در برخی از کتابهای تفسیری و عرفانی شیعه و سنی به عنوان حدیثی –البته بدون سند- از پیامبر اکرم(ص)[1] و در برخی از کتابها به عنوان کلامی حکیمانه[2] نقل شده است.
اصل کلمه «معراج» از مادّه «عرج» به معنای نهایت بالا رفتن است پس صعود به عالی مرتبه را «عروج» میگویند.[3]
در قرآن اگر چه واژه معراج استفاده نشده، اما از واژه معارج استفاده شده است: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَة لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ»؛[4] اگر [تمکّن کفّار از مواهب مادى] سبب نمیشد که همه مردم امت واحد [گمراهى] شوند، ما براى کسانى که به [خداوند] رحمان کافر میشدند خانههایى قرار میدادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند.
«معارج»؛ یا جمع «معرج» و اسم مکان و یا جمع «معراج» اسم آلت است؛ یعنی وسیله عروج و بالارفتن است. در آیه دیگر خداوند به «ذِی الْمَعارِجِ»؛[5] یعنی دارنده پایگاههای بلند، متصف شده است که اشاره به جایگاه والا و کبریایی خداوند دارد و مقصود از اتصاف خداوند به این صفت عذاب کردن بندگان از ناحیه خداوند نیست و خدا چنین ارادهای به بندگان نکرده است؛ بلکه خداوند خواسته است که بندگانش را به این مقامات برساند، چنانکه در ادامه همین آیه میفرماید: «تَعْرُجُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فىِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛[6] فرشتگان و روح، در روزى که اندازه آن پنجاه هزار سال است به سوى او فرا میروند.[7]
از آنجا که نماز سبب تعالی روح مؤمن و رسیدن به درجات بالای معنوی است، از آن به معراج تعبیر شده است. نماز، وسیله عروج مؤمن به سوی خدا است، با نماز روح و ضمیر و قلب مؤمن پرواز میکند. همانا انسان زمانی که قلبش به خداوند متصل شد روحش برای قبول اخلاق والا که از ما خواسته شده در زندگی به آن برسیم باز شده و آمادگی پیدا مینماید و زمانی که سینهاش گشاده گشت و در این محیط وسیع زندگی کرد همتش در خواستههای پست فروکش کرده و در این زمان، نفسش هرگز به سراغ خواستههای نفسانی که مردم به آن در زندگی دنیایی عادت کرده توجهی ندارد.
اصل کلمه «معراج» از مادّه «عرج» به معنای نهایت بالا رفتن است پس صعود به عالی مرتبه را «عروج» میگویند.[3]
در قرآن اگر چه واژه معراج استفاده نشده، اما از واژه معارج استفاده شده است: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَة لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ»؛[4] اگر [تمکّن کفّار از مواهب مادى] سبب نمیشد که همه مردم امت واحد [گمراهى] شوند، ما براى کسانى که به [خداوند] رحمان کافر میشدند خانههایى قرار میدادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند.
«معارج»؛ یا جمع «معرج» و اسم مکان و یا جمع «معراج» اسم آلت است؛ یعنی وسیله عروج و بالارفتن است. در آیه دیگر خداوند به «ذِی الْمَعارِجِ»؛[5] یعنی دارنده پایگاههای بلند، متصف شده است که اشاره به جایگاه والا و کبریایی خداوند دارد و مقصود از اتصاف خداوند به این صفت عذاب کردن بندگان از ناحیه خداوند نیست و خدا چنین ارادهای به بندگان نکرده است؛ بلکه خداوند خواسته است که بندگانش را به این مقامات برساند، چنانکه در ادامه همین آیه میفرماید: «تَعْرُجُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فىِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛[6] فرشتگان و روح، در روزى که اندازه آن پنجاه هزار سال است به سوى او فرا میروند.[7]
از آنجا که نماز سبب تعالی روح مؤمن و رسیدن به درجات بالای معنوی است، از آن به معراج تعبیر شده است. نماز، وسیله عروج مؤمن به سوی خدا است، با نماز روح و ضمیر و قلب مؤمن پرواز میکند. همانا انسان زمانی که قلبش به خداوند متصل شد روحش برای قبول اخلاق والا که از ما خواسته شده در زندگی به آن برسیم باز شده و آمادگی پیدا مینماید و زمانی که سینهاش گشاده گشت و در این محیط وسیع زندگی کرد همتش در خواستههای پست فروکش کرده و در این زمان، نفسش هرگز به سراغ خواستههای نفسانی که مردم به آن در زندگی دنیایی عادت کرده توجهی ندارد.
[1]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 2، ص 676، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ عطار، محمد بن ابراهیم، تذکرة الأولیاء، ص 222، دمشق، دار المکتبى، چاپ اول، بیتا؛ آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، تحقیق، موسوی تبریزی، سید محسن، ج 6، ص 250، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1422ق؛ قمی نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، محقق، عمیرات، شیخ زکریا، ج 1، ص 114، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1416ق؛ نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، ص 19، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، 1999م.
[2]. مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 6، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[3]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 76، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[4]. زخرف، 33.
[5]. معارج، 3.
[6]. معارج، 4.
[7]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 77.
نظرات