لطفا صبرکنید
بازدید
26347
26347
آخرین بروزرسانی:
1397/07/11
کد سایت
fa43861
کد بایگانی
53905
نمایه
معنای حدیث «لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ بِالْغُرَفِ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَ الْکِتَابَةَ»
طبقه بندی موضوعی
حدیث|درایه الحدیث
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا بر اساس روایات، نباید به زنان نوشتن آموخت؟
پرسش
سلام؛ در کتب حدیث شیعه؛ مانند کافی و من لا یحضر از قول پیامبر(ص) آمده به زنان نوشتن یاد ندهید: لا تعلّموهن الکتابة، این حدیث را چگونه میتوان توجیه و تفسیر نمود؟
پاسخ اجمالی
روایت مطرح شده با آنکه برخی راویانش به صراحت توثیق نشدهاند، اما در مجموع نزد علمای حدیث و رجال قابل اعتماد است.
اما از جهت متن با در نظر گرفتن روایاتی که هر دو گروه زنان و مردان را تشویق به آموختن علم میکند، این روایت، مقید به شرایط زمانی خاص و افراد خاص گردیده؛ با این توضیح که در زمان صدور روایت، نوشتن و خواندن قابل تفکیک بود؛ یعنی میشد افرادی عالم و با سواد باشند، اما قادر بر نوشتن نباشند. بنابراین یاد ندادن کتابت به زنان منافاتی با علم آموزی آنان نداشت و این روایت با روایاتی که تشویق به آموختن علم کردهاند در تعارض و تناقض نخواهد بود. مؤید این گفتار، بخش آخر روایت است که میفرماید به آنان سوره نور را بیاموزید.
علاوه بر آن، شاید مراد حدیث، آن باشد که شغل کتابت – که در آن زمان شغل مرسومی بوده و در غالب موارد، مردان درگیر آن بودند – را به آنان نیاموخته و آنان را وارد شغلی مردانه نکنید، بلکه مشاغلی را به آنان بیاموزید که کمکی برای پایبند نمودنشان به خانه و خانواده و تربیت فرزند باشد؛ از همینرو در روایت، آموختن نخ ریسی به بانوان به عنوان شغلی جایگزین مورد تشویق قرار گرفته است.
اما از جهت متن با در نظر گرفتن روایاتی که هر دو گروه زنان و مردان را تشویق به آموختن علم میکند، این روایت، مقید به شرایط زمانی خاص و افراد خاص گردیده؛ با این توضیح که در زمان صدور روایت، نوشتن و خواندن قابل تفکیک بود؛ یعنی میشد افرادی عالم و با سواد باشند، اما قادر بر نوشتن نباشند. بنابراین یاد ندادن کتابت به زنان منافاتی با علم آموزی آنان نداشت و این روایت با روایاتی که تشویق به آموختن علم کردهاند در تعارض و تناقض نخواهد بود. مؤید این گفتار، بخش آخر روایت است که میفرماید به آنان سوره نور را بیاموزید.
علاوه بر آن، شاید مراد حدیث، آن باشد که شغل کتابت – که در آن زمان شغل مرسومی بوده و در غالب موارد، مردان درگیر آن بودند – را به آنان نیاموخته و آنان را وارد شغلی مردانه نکنید، بلکه مشاغلی را به آنان بیاموزید که کمکی برای پایبند نمودنشان به خانه و خانواده و تربیت فرزند باشد؛ از همینرو در روایت، آموختن نخ ریسی به بانوان به عنوان شغلی جایگزین مورد تشویق قرار گرفته است.
پاسخ تفصیلی
در روایتی به اسناد عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) آمده است؛ پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ بِالْغُرَفِ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَ الْکِتَابَةَ وَ عَلِّمُوهُنَّ الْمِغْزَلَ وَ سُورَةَ النُّورِ»؛[1] زنان را در بالاخانهها منشانید و به آنان نوشتن یاد ندهید ولی به آنان نخ ریسی و سوره نور بیاموزید.
قبل از بررسی محتوی و متن حدیث، نگاه اجمالی به راویان حدیث داشته وضعیت آنان را از نگاه علمای رجال مورد بررسی قرار میدهیم تا درجه اعتبار و رتبه حدیث یاد شده مشخص گردد سپس به بررسی و کاوش در متن آن خواهیم پرداخت.
بررسی سندی
در سند این روایت چهار نفر به ترتیب زیر وجود دارند که باید از جهت وثاقت(مورد اطمینان بودن) و عدم وثاقت مورد بررسی قرار گیرند.
1. علی بن ابراهیم بن هاشم ملقب به قمی؛ از دیدگاه علمای رجال، صحیح المذهب و مورد اعتماد و اطمینان در حدیث است.[2]
2. ابراهیم بن هاشم ابو اسحاق ملقب به قمی؛ از شاگردان یونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام رضا(ع) بوده، دارای روایات زیادی است و اوّل کسی بوده که روایات کوفیین را به قم نشر داده. البته مدح یا ذم صریحی در مورد او از سوی علمای رجال دیده نشده است.[3]
3. نوفلی؛ اسمش حسین بن یزید است.[4] اصلش کوفی بوده که به ری آمده و آنجا ساکن شده همانجا نیز فوت کرده برخی از اهل قم او را متهم به غلوّ کردهاند، اما علمای رجال میگویند ما روایتی از ایشان ندیدیم که دلالت بر غلو داشته باشد.[5]
4. سکونی؛ اسمش اسماعیل بن ابی زیاد[6] است که به شعیری نیز ملقب است.[7] او اهل کوفه و از اصحاب امام صادق(ع) است که هم خود از اهل سنت بوده و هم از آنان روایت مینمود.[8]
در کل با آنکه برخی از راویان این حدیث به صراحت توثیق نشدهاند، اما از دیدگاه دانش رجال، این روایت از روایاتی است که میتوان به آن اعتماد کرد.
بررسی متن حدیث
ظاهر این روایت نشانگر نهی مطلق از نشاندن زنان در اتاقهای طبقه بالای خانهها و آموزش نگارش به آنان است، اما همانگونه که آیات قرآن کریم باید با توجه به «شأن نزول»، «مطلق و مقید»، «عام و خاص»، «ناسخ و منسوخ» و ... مورد تفسیر و تبیین قرار گیرد، روایات وارده از سوی پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) نیز تمام این جهات را دارا میباشند که برای درک معنای واقعی آنها، باید تمام این موارد لحاظ شود؛
از اینرو اندیشمندان شیعی با در نظر گرفتن روایاتی که به طور مطلق و یا حتی با نام بردن از بانوان، همگان را تشویق به علم آموزی نموده است.[9] و با عنایت به شأن صدور روایت یاد شده از پیامبر اکرم(ص)، معنای این روایت را تعدیل نموده و آنرا مقید به شرایط زمانی و مکانی خاص و نسبت به افرادی خاص دانستهاند و چنین گفتهاند:
چون در زمان رسول خدا(ص) بیشتر خانههایی که دارای طبقات بودند حصار و حجابی نداشتند و اگر زنان در آنجا ساکن میشدند در معرض چشم چرانی قرار گرفته و یا خود به چشم چرانی میپرداختند؛ از اینرو نشاندن زنان در طبقات فوقانی مورد نهی قرار گرفته است. همچنین دلیل عدم آموزش نگارش به بانوان، جلوگیری از برخی سوء استفادهها اعلام شده چون ممکن است برخی از آنان برای مردان اجنبی نامه نگاری کرده و مردان بیگانه نیز با سوء استفاده از این نامه هم مرد و هم زن را به فتنه و دردسر بیندازند.[10] چنانچه دلیل نهی زنان از آموختن سوره یوسف[11] نیز جلوگیری از فتنه اعلام شده است.[12]
البته میتوان گفت: در آن زمان، نوشتن و خواندن قابل تفکیک بود؛ یعنی میشد افرادی باسواد باشند، اما توانایی نوشتن را نداشته باشند. بنابراین یاد ندادن نگارش به بانوان منافاتی با علم آموزی آنان نداشت و این روایت با روایاتی که تشویق به آموختن علم کردهاند در تعارض و تناقض نخواهد بود. مؤید این گفتار، بخش آخر روایت است که میفرماید به آنان سوره نور را بیاموزید.
بنابراین روایت مورد استناد از آموختن علم نهی نکرده، بلکه از یاد دادن نوشتن، در صورتی که موجب سوء استفاده و به فتنه افتادن شود نهی کرده است؛ لذا امروزه با توجه به تغییر شرایط و پیوند دانش و نگارش به گونهای که جدایی بین آنها غیر قابل تصور است، نه تنها یاد دادن کتابت به زنان دارای کراهت نیست، بلکه مشمول روایات تشویق کننده به فراگیری علم و دانش میشود و دارای استحباب نیز خواهد بود.
علاوه بر آن، شاید مراد حدیث منع از آموزش نگارش نباشد، بلکه مراد، آن باشد که شغل کتابت – که در آن زمان شغل مرسومی بوده و در غالب موارد، مورد نیاز مردان بوده و مردان درگیر آن بودند – را به بانوان نیاموخته و آنان را وارد شغلی مردانه نکنید، بلکه مشاغلی را به آنان بیاموزید که کمکی برای پایبند نمودنشان به خانه و خانواده و تربیت فرزند باشد؛ از همین رو در روایت، آموختن نخ ریسی به آنان به عنوان شغلی جایگزین مورد تشویق قرار گرفته است.
قبل از بررسی محتوی و متن حدیث، نگاه اجمالی به راویان حدیث داشته وضعیت آنان را از نگاه علمای رجال مورد بررسی قرار میدهیم تا درجه اعتبار و رتبه حدیث یاد شده مشخص گردد سپس به بررسی و کاوش در متن آن خواهیم پرداخت.
بررسی سندی
در سند این روایت چهار نفر به ترتیب زیر وجود دارند که باید از جهت وثاقت(مورد اطمینان بودن) و عدم وثاقت مورد بررسی قرار گیرند.
1. علی بن ابراهیم بن هاشم ملقب به قمی؛ از دیدگاه علمای رجال، صحیح المذهب و مورد اعتماد و اطمینان در حدیث است.[2]
2. ابراهیم بن هاشم ابو اسحاق ملقب به قمی؛ از شاگردان یونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام رضا(ع) بوده، دارای روایات زیادی است و اوّل کسی بوده که روایات کوفیین را به قم نشر داده. البته مدح یا ذم صریحی در مورد او از سوی علمای رجال دیده نشده است.[3]
3. نوفلی؛ اسمش حسین بن یزید است.[4] اصلش کوفی بوده که به ری آمده و آنجا ساکن شده همانجا نیز فوت کرده برخی از اهل قم او را متهم به غلوّ کردهاند، اما علمای رجال میگویند ما روایتی از ایشان ندیدیم که دلالت بر غلو داشته باشد.[5]
4. سکونی؛ اسمش اسماعیل بن ابی زیاد[6] است که به شعیری نیز ملقب است.[7] او اهل کوفه و از اصحاب امام صادق(ع) است که هم خود از اهل سنت بوده و هم از آنان روایت مینمود.[8]
در کل با آنکه برخی از راویان این حدیث به صراحت توثیق نشدهاند، اما از دیدگاه دانش رجال، این روایت از روایاتی است که میتوان به آن اعتماد کرد.
بررسی متن حدیث
ظاهر این روایت نشانگر نهی مطلق از نشاندن زنان در اتاقهای طبقه بالای خانهها و آموزش نگارش به آنان است، اما همانگونه که آیات قرآن کریم باید با توجه به «شأن نزول»، «مطلق و مقید»، «عام و خاص»، «ناسخ و منسوخ» و ... مورد تفسیر و تبیین قرار گیرد، روایات وارده از سوی پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) نیز تمام این جهات را دارا میباشند که برای درک معنای واقعی آنها، باید تمام این موارد لحاظ شود؛
از اینرو اندیشمندان شیعی با در نظر گرفتن روایاتی که به طور مطلق و یا حتی با نام بردن از بانوان، همگان را تشویق به علم آموزی نموده است.[9] و با عنایت به شأن صدور روایت یاد شده از پیامبر اکرم(ص)، معنای این روایت را تعدیل نموده و آنرا مقید به شرایط زمانی و مکانی خاص و نسبت به افرادی خاص دانستهاند و چنین گفتهاند:
چون در زمان رسول خدا(ص) بیشتر خانههایی که دارای طبقات بودند حصار و حجابی نداشتند و اگر زنان در آنجا ساکن میشدند در معرض چشم چرانی قرار گرفته و یا خود به چشم چرانی میپرداختند؛ از اینرو نشاندن زنان در طبقات فوقانی مورد نهی قرار گرفته است. همچنین دلیل عدم آموزش نگارش به بانوان، جلوگیری از برخی سوء استفادهها اعلام شده چون ممکن است برخی از آنان برای مردان اجنبی نامه نگاری کرده و مردان بیگانه نیز با سوء استفاده از این نامه هم مرد و هم زن را به فتنه و دردسر بیندازند.[10] چنانچه دلیل نهی زنان از آموختن سوره یوسف[11] نیز جلوگیری از فتنه اعلام شده است.[12]
البته میتوان گفت: در آن زمان، نوشتن و خواندن قابل تفکیک بود؛ یعنی میشد افرادی باسواد باشند، اما توانایی نوشتن را نداشته باشند. بنابراین یاد ندادن نگارش به بانوان منافاتی با علم آموزی آنان نداشت و این روایت با روایاتی که تشویق به آموختن علم کردهاند در تعارض و تناقض نخواهد بود. مؤید این گفتار، بخش آخر روایت است که میفرماید به آنان سوره نور را بیاموزید.
بنابراین روایت مورد استناد از آموختن علم نهی نکرده، بلکه از یاد دادن نوشتن، در صورتی که موجب سوء استفاده و به فتنه افتادن شود نهی کرده است؛ لذا امروزه با توجه به تغییر شرایط و پیوند دانش و نگارش به گونهای که جدایی بین آنها غیر قابل تصور است، نه تنها یاد دادن کتابت به زنان دارای کراهت نیست، بلکه مشمول روایات تشویق کننده به فراگیری علم و دانش میشود و دارای استحباب نیز خواهد بود.
علاوه بر آن، شاید مراد حدیث منع از آموزش نگارش نباشد، بلکه مراد، آن باشد که شغل کتابت – که در آن زمان شغل مرسومی بوده و در غالب موارد، مورد نیاز مردان بوده و مردان درگیر آن بودند – را به بانوان نیاموخته و آنان را وارد شغلی مردانه نکنید، بلکه مشاغلی را به آنان بیاموزید که کمکی برای پایبند نمودنشان به خانه و خانواده و تربیت فرزند باشد؛ از همین رو در روایت، آموختن نخ ریسی به آنان به عنوان شغلی جایگزین مورد تشویق قرار گرفته است.
[1]. کلینى، محمد، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 5، ص 516، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
[2]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 260، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش؛ حلّى، حسن بن على بن داود، رجال ابن داود، ص 237، تهران، انتشارات دانشگاه، 1383ق؛ حلّى، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، رجال العلامة الحلی- خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 100، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریة، چاپ دوم، 1381ق.
[3]. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الفهرست، محقق، مصحح، آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 11، نجف اشرف، المکتبة الرضویة، چاپ اول، بیتا؛ الخلاصه للحلی، ص 4؛ رجال ابن داود، ص 20.
[4]. فهرست طوسی، ص 152؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 355، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق.
[5]. رجال نجاشی، ص 38.
[6]. اسم ابی زیاد، مسلم است.
[7]. فهرست طوسی، ص 33؛ رجال نجاشی، ص 26.
[8]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، الطبقات(رجال البرقی)، ص 28، تهران، دانشگاه تهران، 1383ق؛ رجال ابن داود، ص 426؛ الخلاصه للحلی، ص 199.
[9]. قَالَ النَّبِیُّ(ص): «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة.» قَالَ عَلِیٌّ(ع):«اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّین.»، منسوب به جعفربن محمد، امام ششم، مصباح الشریعة، ص 13، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق.
[10]. مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوى کرمانى، حسین، اشتهاردى، على پناه، ج 2، ص 479، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، چاپ دوم، 1406ق.
[11]. «لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ الْغُرَفَ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَّ الْکِتَابَةَ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَ سُورَةَ یُوسُفَ وَ عَلِّمُوهُنَّ الْمِغْزَلَ وَ سُورَةَ النُّورِ.»، ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 1، ص 374، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
[12]. روضة المتقین، ج 2، ص 479.
نظرات