لطفا صبرکنید
14921
در ارتباط با گناهان کبیره، عقیده های افراطی و تفریطی در میان گروه هایی از مسلمانان وجود داشته که بیشتر آنها، ناشی از اموری سیاسی بوده است.
مرجئه و خوارج، دو نمونه بارز از این گونه عقاید به شمار می آیند.
مرجئه تلاش می نموده؛ برای پاکدامن نشان دادن برخی فرمانروایان ستمگر؛ ایمان ظاهری و یا ادعای مسلمانی و رعایت برخی ظواهر را به اندازه ای تأثیر گذار بداند که هیچ گناه کبیره و معصیتی، هر چند ریختن خون اهل بیت (ع) نتواند آسیبی بدان وارد نماید. در طرف مقابل، خوارج برای توجیه رفتار خشن و مبارزه جویانه خود بر علیه تمام فرقه های اسلامی، به این عقیده دست یازیده که هر مرتکب گناه کبیره ای و لو یک بار کافر بوده و طبیعتا برای هر دشمن خود نیز گناهی دست و پا نموده و او را از محدوده مسلمانان خارج دانسته است! معتزلیان نیز دیدگاه میانه، اما مبهمی را در این زمینه ابراز نموده اند.
اما از مجموعه آموزه های شیعی می توان نتیجه گرفت که در این مکتب، اصالت با ایمان است، اما این واضح و مسلم است که ایمان واقعی، عمل را به دنبال خواهد داشت و شخصی که واقعا مؤمن است، به صورت مستمر و بی پروا، مرتکب گناه کبیره و حتی صغیره نخواهد شد، و اگر از روی اتفاق پایش در جایی لغزید و گناهی را مرتکب شد، فورا و با روش های مختلف و مناسبی که خداوند رحیم پیش روی او قرار داده، در صدد جبران آن برخواهد آمد و امیدوار خواهد بود که گناه او بخشوده شود. در غیر این صورت، می توان نتیجه گرفت که او ایمان واقعی نداشته و تنها تظاهر به آن می نماید و شخصی که ایمان و عمل را در پرونده خود به همراه نداشته باشد، به یقین در آزمون الاهی مردود خواهد شد و در جهان آخرت رهسپار دوزخ خواهد گردید.
ابتدا باید گفت که تقسیم بندی گناهان به کبیره و صغیره، برگرفته از آیاتی از قرآن کریم است که می توان به آیه 31 سوره نساء، آیه 37 سوره شوری و آیه 32 سوره نجم در این ارتباط اشاره نمود.
نظر به این که در قرآن صریحا تبیین نشده که اولا: چه گناهانی کبیره هستند؛ و ثانیا: وضعیت و جایگاه مرتکب کبیره چیست؟ این دو موضوع، به مناقشه ای مهم میان اندیشمندان فرقه های مختلف اسلامی مبدل شد.
در خصوص موضوع اول، یعنی این که چه گناهانی، کبیره اند، روایاتی در مجامع روایی شیعه وجود دارد که به تبیین چنین گناهانی می پردازد،[1] و مکاتب دیگر اسلامی نیز در کتاب های کلامی و تفسیری خود، تفکیک هایی را میان این دو نوع از گناه، ارائه نموده اند.
اما در ارتباط با موضوع دوم که مورد سؤال بوده، باید پیش از هر چیز مطالبی را به بیان کنیم:
1. جایگاه مرتکب کبیره در بسیاری از مکاتب اسلامی، بیش از آن که برگرفته از آموزه های دینی باشد، ناشی از نوع تفکر سیاسی جریاناتی بوده که در این زمینه اظهار نظر می نمودند، بدین ترتیب که:
1-1. مرجئه: این طرز تفکر، در بین ایمان و عمل، اصالت را با ایمان می دانست؛ یعنی اگر شخصی، شهادتین را گفته و مسلمان باشد، هیچ گناهی مانع از آن نخواهد شد که او وارد بهشت شود. این تفکر، به شدت از جانب حاکمان ستمگر اموی مورد پشتیبانی قرار می گرفت، چون آنان را علی رغم کشتار اهل بیت (ع) و مردم بی گناه، شرب خمر، توجه بیش از اندازه به امور دنیوی و دیگر گناهان کبیره، افرادی عاقبت به خیر و مستحق بهشت قلمداد می نمودند؛ زیرا آنان به ظاهر، ایمان داشته و برخی از شعائر دینی؛ همچون نماز، روزه، حج و ...؛ را به جا می آوردند!
البته، اندیشمندان این مکتب، برای توجیه عقاید خود، به آیاتی از قرآن کریم نیز استناد می نمودند که به یک مورد آن اشاره می شود:
آیات سوم تا پنجم سوره بقره اعلام می نمایند: آنانی که ایمان به غیب داشته، نماز را برپا نموده، انفاق نمایند و به قرآن و دیگر کتب آسمانی و نیز معاد ایمان داشته باشند، در جاده مستقیم هدایت بوده و رستگار خواهند شد. مرجئه از این آیات نتیجه گرفته اند که در این آیات، از مرتکب نشدن گناه کبیره به عنوان شرطی برای رستگاری یاد نشده است، غافل از آن که تمام اوصاف فوق، به عنوان ویژگی های افراد با تقوا بیان شده که در آیه دوم همان سوره از آنان یاد شده و ارتکاب گناه کبیره، با تقوا سازگار نخواهد بود.[2] این طرز تفکر تا حدی دست افراد به ظاهر مسلمان را در ارتکاب گناه باز می گذارد که عملا افراد می توانند، تنها و تنها اسلام خود را اعلام نموده و سپس دست به هر جنایتی بزنند!
امام صادق (ع) در این زمینه می فرمایند: "مرجئه، معتقدند که حتی افرادی از بنی امیه که ما اهل بیت را به قتل رسانده اند، مؤمن هستند! و بر این اساس، خون شهیدان اهل بیت (ع)، دامنگیر آنان نیز خواهد شد".[3]
2-1. بر خلاف مرجئه که در پاک جلوه دادن هر به ظاهر مسلمانی تفریط نموده و توجیه گر رفتار ستمکارانه حاکمان وقت بودند، نظریه افراطی دیگری نیز در جامعه اسلامی پدیدار شد که هر مرتکب کبیره ای را کافر و مرتد قلمداد نموده و جان و مال او را مباح می شمرد. این پندار و رفتار به ظاهر مذهبی نیز ریشه ای سیاسی داشته و آن، قبول حکمیت توسط امام علی (ع)، بعد از جنگ صفین بود. گروهی که با نام خوارج یا مارقین از آنها نام برده می شود، ابتدا با استناد نادرست به برخی از آیات قرآن،[4] حکمیت را گناهی کبیره قلمداد نموده و بر اساس آن، حکم به کفر جانشین پیامبر (ص) داده و با او وارد جنگ شدند[5] و در پی آن، هر مرتکب کبیره ای را کافر دانسته و او را مستحق خلود و باقی ماندن دائمی در جهنم دانسته اند![6] در حقیقت، آنان برای ایمان، هیچ ارزش و اصالتی قائل نبوده و اصالت را تنها در عمل می دانستند و ایمان را بنیادی سست و در معرض تخریب می پنداشتند که با فرو ریختن هر یک از آجرهای آن، کل ساختمان فرو خواهد ریخت! البته، هر چند سران این فرقه، مقاصدی سیاسی را دنبال می نمودند، ولی بسیاری از هواداران آنان بر اثر جهل و کج فهمی، فریب ظاهر سازی های دینی آنان را خورده و به آنان پیوستند و بر خلاف گروه قبلی یعنی مرجئه که با زیرکی در صدد توجیه رفتار خلاف شرع حاکمان بودند، به ظاهر، تلاش در احیای مظاهر دینی می نمودند.
به همین دلیل است که حضرت امام علی (ع)، تفکر اموی را که سرچشمه پیدایش مرجئه است، پست تر از تفکر خوارج قلمداد می نمایند.[7]
3-1. در این زمینه، تفکر دیگری نیز از معتزله وجود داشت که برای افراد مسلمانی که مرتکب گناهان کبیره می شوند، مقامی به نام "المنزلة بین المنزلتین"[8] در نظر گرفته است. در دیدگاه اهل اعتزال، مسلمانان مرتکب گناه کبیره، نه مؤمن و نه کافرند، بلکه در جایگاهی میانه قرار دارند. این نظریه، هر چند به تفکر شیعی نزدیک تر است، اما دقیقا مشخص نشده که این جایگاه میانه ای که نه کفر باشد و نه ایمان، چه معنا و مفهومی دارد.
2. مطلب دیگری که برای روشن شدن نظریه شیعه در ارتباط با گناه کبیره، باید بدان پرداخت، تفکیک میان مرتکبان این گونه گناهان است که عبارت اند از:
1-2. مؤمنان: ایمان در مکتب شیعه در دو قسمت عام و خاص طبقه بندی می شود. ایمان عام، همان اسلام بدون توجه به مکاتب مختلف آن است و ایمان خاص، ایمان به معتقدات اسلامی به علاوه ایمان به ولایت و امامت اهل بیت پیامبر (ص) است. روایات بسیاری، چنین تفکیکی را خاطر نشان می سازند که به یک نمونه از امام صادق (ع)، اشاره می نماییم:
آن حضرت می فرمایند: "اسلام عبارت است از گفتن شهادتین و برپا داشتن نماز و پرداختن زکات و انجام فرایض حج و روزه ماه رمضان، اما ایمان، علاوه بر موارد فوق، نیاز به پذیرش ولایت نیز دارد".[9]
2-2. افراد بی ایمان: چه کفار که ایمان عام نداشته و چه مسلمانانی که با داشتن ایمان عام، مکتب اهل بیت را نپذیرفتند - و بدین ترتیب، فاقد ایمان خاص هستند-
طبیعی است که نمی توان برای تمام افراد موجود در این گروه، حکم یکسانی صادر نمود که به عنوان نمونه، دو دسته از آنان عبارت اند از:
الف. مستضعف: افرادی که اطلاع چندانی از دین حق نداشته و به همین دلیل، پیرو آن نشده اند. این دسته افراد در صورت رعایت اصول فطری بشری و عدم تجاوز به حقوق دیگران، اگر به دلیل نا آشنایی با مبانی دینی، مرتکب گناه کبیره ای شوند، ممکن است مورد بخشش خداوند قرار گیرند.[10]
ب. معاند: معاندان یا ستیزه جویان، افرادی هستند که دین حق برایشان با دلیل و برهان آشکار شده است، اما به دلیل برخی منافع دنیوی، نمی خواهند آن را رسماً بپذیرند. ایمان نیاوردن چنین افرادی، به تنهایی برای ماندن دائمی آنان در دوزخ کافی بوده و اگر علاوه بر آن، مرتکب گناهان دیگری هم شوند، تنها به عذابشان خواهد افزود. این برداشت را می توان از آیه 88 سوره نحل به عمل آورد.
اکنون با توجه به مطالب فوق، طبیعی است که تنها به جایگاه مرتکب کبیره ای بپردازیم که به ظاهر پیرو مکتب تشیع بوده، اما با این وجود، مرتکب گناهان کبیره نیز می شود.
اندیشمندان شیعه؛ با توجه به روایات مختلف و گاه به ظاهر متفاوتی که در این زمینه وجود دارد، به این نتیجه رسیده اند که نه؛ مانند مرجئه، باید به چنین گناهکارانی، سند رهایی از دوزخ و زندگی در بهشت را داد و نه همانند خوارج، با ارتکاب اولین گناه، آنان را شایسته زندگی دائمی در دوزخ دانست و نه مانند معتزله، آنان را خارج از هر دو محدوده ایمان و کفر پنداشت، بلکه لازم است مؤمنان مرتکب کبیره را مؤمنانی فاسق در نظر گرفت که باید تلاش نمایند تا عدالت از دست رفته خود را بازیابند که در این صورت، می توانند به بهشت راه یابند، و گرنه با ارتکاب هر گناهی از درجات ایمان آنان کاسته خواهد شد و در نهایت به جایی خواهند رسید که علی رغم باز بودن در توبه، آنان توانایی استفاده از این موهبت الاهی را نخواهند داشت و باید در انتظار دوزخ باشند. به عبارت دیگر، می توان گفت که در تفکر شیعی، هر چند تقدم با ایمان است، اما ایمان و عمل، لازم و ملزوم یکدیگرند و شخصی که ادعای ایمان نموده، ولی به طور گسترده و همیشگی، از عمل به دستورات دینی خودداری ورزد، نشانگر آن است که او ایمان نیز ندارد و در واقع همین نداشتن ایمان است که او را به جهنم راهنمایی می نماید و نه نداشتن عمل.[11]
بنابراین، ارکان تفکر شیعی در این زمینه را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
1. اگر شخصی از ایمان برخوردار باشد، تمام گناهان او هر چند کبیره قابل بخشش و آمرزش است. البته در گناهانی که مرتبط با حقوق مردم است، باید تلاش شود که رضایت آنان جلب شود.
2. اشخاص مرتکب کبائر تا زمانی که توبه ننموده اند، از مقام عدالت که یکی از درجات والای ایمان است، خارج خواهند شد، ولی به طور کامل از شمار مؤمنان حذف نخواهند شد.
3. ارتکاب مکرر گناهان کبیره؛ بدون آن که توبه واقعی و یا جبرانی در پی آن باشد، در نهایت به خروج افراد از دایره ایمان خواهد انجامید.
4. داشتن ایمان و اعتقاد به ولایت را نباید به عنوان حربه ای جهت ارتکاب گناه، چه صغیره و چه کبیره دانست.
5 .مؤمن واقعی، باید در ارتباطات معنوی خود، همواره در حالتی بین خوف و رجاء (ترس و امید) سپری نماید.
اکنون، به همین ترتیب، توضیحات بیشتری در ارتباط با موارد فوق ارائه خواهیم نمود:
1. افرادی که مرتکب گناه می شوند، از دو حالت خارج نیستند. یا گناه خود را به دلیل عدم اعتقاد به مبانی مذهبی انجام می دهند که چنین اشخاصی، علاوه بر گناهکار بودن، بی ایمان نیز هستند و در این که آنان را از مجموعه مؤمنان خارج بدانیم، جای بحثی نیست، اما گروه دوم، افرادی هستند که اعتقاد خود را از دست نداده اند، اما وسوسه های شیطانی و شهوات نفسانی، موجب انجام برخی گناهان توسط آنان می شود، که سرنوشت این گروه، مورد گفت و گو خواهد بود. علامه حلی در کتاب شرح تجرید خود برای رد نظریه خوارج که مرتکب هر کبیره ای را سزاوار خلود در آتش می دانند، چنین استدلال می نماید که اگر معتقد باشیم هر مؤمن مرتکب کبیره ای، به صورت دائم در دوزخ باقی خواهد ماند، باید فردی که تمام عمر خود را به عبادت سپری نموده و در آخرین لحظات عمر بدون آن که از ایمان خود دست بردارد، تنها مرتکب یک گناه شده را؛ مانند فردی که تمام عمرش را به شرک و گناه سپری کرده بدانیم؛ چون در این فرض، هردوی آنان کنار هم تا ابد در دوزخ باقی خواهند ماند و چنین چیزی محال است، چون مورد پسند هیچ فرد عاقلی نخواهد بود.[12]
براین اساس، نمی توان مؤمن مرتکب کبیره را کافر دانست. آیات بسیاری که نشانگر رحمت واسعه خداوندی بوده و تصریح به بخشش گناه بندگان دارد،[13] اگر شامل این گونه افراد نشود، پس چه کسانی می خواهند از آن استفاده نمایند؟!
البته، تشخیص این که آیا افراد گناهکار، هنوز معتقد و مؤمن هستند یا خیر، بر عهده پروردگار بوده، همان گونه که خود او فرموده است: "خداوند از آنچه در دلهایتان می گذرد آگاه است و اگر افراد صالح (و با ایمانی) باشید، خداوند آمرزنده گناه توبه کنندگان خواهد بود".[14] خداوند به اندازه ای کریم و بزرگوار است که حتی گذشت خود را در بسیاری از آیات، مقید به توبه نیز ننموده،[15] و بیان داشته که هر فردی را که تشخیص دهد (و او را سزاوار بخشیدن بداند) تمام گناهان او را جز شرک، خواهد آمرزید،[16] و روایات صریحی وجود دارد که این بخشیدن، شامل گناهان کبیره هم خواهد شد.[17]
در قرآن کریم آیاتی نیز وجود دارد که پا را از این فراتر گذاشته و به شرط ایمان آوردن، بخشش تمام گناهان قبلی حتی شرک را نیز نوید می دهد![18]
البته، تمام اینها در ارتباط با گناهانی است که یک طرف آن خداوند و طرف دیگر هم بنده اش باشد و پای بنده دیگری در میان نباشد، اما اگر شخصی از رفتار گناه آلود انسان؛ مانند خوردن مال یتیم و یا ادای گواهی دروغ که گناهانی کبیره هستند متضرر شده باشد، باید در حد توان رضایت او را جلب نمود؛ چراکه به فرموده امیرالمؤمنین (ع)، در روز قیامت به چنین گناهانی، با دقت و بدون چشم پوشی رسیدگی خواهد شد.[19]
براساس آنچه گفته شد، مؤمن گناهکار را هر چند با گناه خود کفران نعمت نموده، نمی توانیم کافر و مرتد اعلام نماییم و همان گونه که بیان شد، تفکر خوارج، ناشی از موضوعی سیاسی بوده و در تضاد با آیات و روایات است.
2. چنانچه مشاهده شد، مرجئه برای توجیه تخلفات حاکمان اموی، انجام گناهان کبیره را، حتی در سطح وسیع و گسترده موجب ورود هیچ آسیبی به ایمان افراد نمی پنداشتند، اما تفکر شیعی، هر چند مرتکبان کبیره را کافر نمی داند، ولی معتقد است که این گونه افراد، از درجات والای ایمان سقوط نموده[20] و حتی صلاحیت امامت جماعت یک مسجد را ندارند،[21]چه رسد به خلافت و امامت بر کل جامعه اسلامی!
به تصریح روایات، مرتکبان گناه کبیره، فاقد مراتب والایی از ایمان؛ همچون عدالت می باشند که براین اساس، نباید گواهی آنان را در دادگاه اسلامی پذیرفت،[22] نباید با آنان همنشین شده، پیوند زناشویی برقرار کرد و ...[23] و چنین شخصی، کافر به معنای کفران کننده نعمت بوده و در صورت عدم توبه و اصلاح ننمودن رفتار قبلی، ممکن است که سزاوار عذاب جهنم باشد،[24] و خلاصه این که مجرد ایمان لفظی، نمی تواند تضمینی برای بخشش قطعی تمام گناهان باشد.
3. باید دانست هرچه گناه بیشتر باشد، درصد امکان بازگشت کمتر می شود و حتی برخی افراد، برخلاف باز بودن راه توبه، ممکن است موفق به انجام آن نشوند! در این باره به دو روایت زیر توجه فرمایید:
یک. در ارتباط با توبه شخصی که عمدا فرد با ایمانی را به قتل برساند، از امام صادق (ع) پرسشی به عمل آمد. ایشان بدون آن که بیان نمایند که توبه چنین شخصی مورد قبول واقع نخواهد شد، فرمودند که او (به دلیل بار سنگین گناهش) موفق به توبه نخواهد گشت![25]
دو. به فرموده امیرالمؤمنین (ع)، هر فرد با ایمانی 40 سپر دفاعی دارد و علاوه بر آن، فرشتگان نیز با بال های خود از او محافظت خواهند نمود که با انجام هر گناه کبیره ای، یکی از آن سپرهای دفاعی از بین خواهد رفت و اگر این رویکرد نامناسب او همچنان ادامه یابد، کار به جایی خواهد رسید که او به هر گناهی دست خواهد زد و به آن، افتخار نیز خواهد نمود! و در نهایت به دشمن ما اهل بیت تبدیل خواهد شد![26]
در همین راستا، اگر اصرار بر گناه صغیره، آن را تبدیل به گناهی کبیره خواهد نمود،[27] مشخص است که انجام مستمر گناه کبیره و اصرار بر آن، چه سرانجامی خواهد داشت!
4. روایاتی وجود دارند که ایمان و ولایت را اصل اولیه دانسته و عمل را فرعی از آن تلقی نموده اند. با آن که این موضوع را صحیح و منطبق بر اصول می دانیم، ولی نباید از آن استنباطی نادرست به عمل آید. به دو نمونه ذیل دقت فرمایید:
اول: شخصی به نام محمد بن مارد روایت می نماید که به امام صادق (ع) عرض نمودم که شنیده ام شما فرموده اید: اگر ایمان داشتی، هر چه دلت خواست انجام بده[28]! امام (ع) سخن او را تأیید فرمودند. راوی با تعجب مجددا عرضه داشت که حتی اگر افراد با ایمان مرتکب زنا و دزدی و شرب خمر شوند؟! امام فرمودند که: "إنا لله و إنا إلیه راجعون"! بسیار بی انصافی است که چنین برداشتی از سخنان من به عمل آید. آیا سزاوار است ما (که امام معصوم هستیم) در برابر رفتار خود، مکلف به پاسخ گویی باشیم، اما شیعیان ما از هر قید و بندی آزاد باشند؟! معنای سخن من این بود که اگر ایمان داری، هر کار خوبی که خواستی؛ چه کوچک و چه بزرگ انجام بده؛ زیرا (با فرض ایمان) عملت مورد پذیرش خداوند قرار خواهد گرفت.[29]
دوم: روایات دیگری وجود دارد از قبیل این که: دوستی با علی (ع)، کار نیکی است که با وجود آن، هیچ گناهی، آسیبی به انسان نخواهد رسانید.[30]
از این دسته روایات نیز همانند روایت قبل، گاهی برداشت های نادرستی می شود، مبنی بر این که یک شیعه می تواند دست به هر گناهی بزند! چنانچه شاعری بیان می دارد:
...،گر معامله روز حشر با علی است*من ضامنم تو هرچه بخواهی گناه کن
اما با این که معتقدیم که محبت اهل بیت؛ چه در دنیا و چه در آخرت؛ یاریگر شیعیان بوده و به کمک آنان خواهد آمد و چه بسا گناهان کبیره ای که با شفاعت و وساطت آنان بخشوده خواهد شد، اما مطمئنا، برداشتی که در شعر فوق وجود دارد، اگر آن را حمل بر مبالغه نکنیم، صحیح نخواهد بود؛ زیرا یک دوستدار علی (ع) هیچ وقت نمی تواند فردی لا ابالی و غیر مقید به مبانی دینی باشد. بله! او نیز شاید همانند سایرین در زندگی خود، دچار اشتباهاتی شود، ولی چون نمی پسندد که خدا و اولیاء الله؛ که آنان را دوست خود می پندارد از او دلگیر شوند،[31] به سرعت در صدد جبران آن برخواهد آمد، نه آن که در پی گناهی دیگر و استمرار راه نادرست خود باشد که در آن صورت، کاملا مشخص خواهد شد که او ایمان و دوستی اهل بیت را تنها به عنوان شعاری دروغین مطرح می نماید.
5. اگر تفاوت هایی در روایات مختلف مشاهده می شود که با مشاهده برخی از آنها، انسان امیدوار و با دیدن برخی دیگر، نگران می شود، دلیلش آن است که نه تضمینی به افراد با ایمان جهت انجام هر گناهی ارائه نموده و نه با فرض انجام گناهی توسط ایشان، آنان را از رحمت واسعه خداوندی نا امید نماید.
یک فرد با ایمان، باید به عفو و بخشش خدا امیدوار باشد، چون او وعده بخشایش داده و راه توبه را برای همگان (حتی غیر مؤمنان) باز گذاشته است و همچنین تأکید نموده که در صورت انجام کارهای نیک، رفتار شایسته انسان، جبران کننده کردار نادرستش در گذشته خواهد بود (تکفیر).[32]
از طرفی، چون ممکن است انسان در همان حال گناه بمیرد و یا گناه به قدری سنگین باشد که او تا آخر عمر موفق به توبه نشده و علاوه بر آن، ایمان خویش را نیز از دست داده و به همین دلیل، مشمول شفاعت پیامبر (ص) و معصومان (ع) نشود. و همچنین ممکن است، برخی گناهان و رفتار ناپسند و یا ضعف و از بین رفتن ایمان، موجب نابودی و بی اثر شدن کردار نیکی باشد که سابقا انجام شده است (احباط)،[33] جای نگرانی برای افراد با ایمان نیز وجود خواهد داشت.
براین اساس، باید در زندگی معنوی، هم امیدوار بود و هم نگران و با این دو بال، خود را به خوبی به سر منزل مقصود رسانید.
[1] در این زمینه، می توانید به روایات مندرج در کتاب وسائل الشیعة، ج 15، باب چهل و ششم، ص 318 به بعد مراجعه فرمایید. ترجمه عنوان این باب عبارت است از: باب مشخص نمودن گناهان کبیره ای که باید از آنان اجتناب نمود. در همین ارتباط، می توانید پرسش 843 (سایت: 914) مندرج در همین باب را نیز مطالعه بفرمایید.
[2] برای مطالعه بیشتر در ارتباط با استدلال مرجئه به این آیه و رد آن ر.ک: طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 259-258، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش.
[3] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 409، ح 1، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[4] انعام، 57؛ یوسف 40و 67 و ..."إن الحکم إلا لله".
[5] برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 419-418، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[6] روایات فراوانی در ابطال عقاید خوارج وجود دارد که به عنوان نمونه می توانید به روایات مندرج در صفحه 421 جلد 33 کتاب بحار الانوار، باب 25، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق، مراجعه فرمایید.
[7] نهج البلاغة، ص 94، خطبه 61، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.
[8] البته، همین تعبیر برای نظریه معتدلی که نه جبر باشد و نه اختیار، مورد استفاده قرار گرفته که مورد تأیید شیعه نیز می باشد، اما خواهیم دید که شیعه، چنین تعبیری را در ارتباط با جایگاه مؤمن مرتکب کبیره نخواهد پذیرفت.
[9] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 25-24، ح 4.
[10] در صورت تمایل، می توانید پرسش 3574 (سایت: 4230) مندرج در همین سایت؛ که در مورد وضعیت مستضعفان می باشد؛ را نیز مطالعه فرمایید.
[11] در این باره می توانید به سؤال 802 (سایت: 863)، آشنایی با مؤمنین واقعی مراجعه کنید.
[12] مغنیه، محمد جواد، تفسیر کاشف، ج 1، ص 139، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1424 ق، به نقل از شرح تجرید.
[13] بقره، 192و 225؛ انعام، 147؛ اعراف، 156؛ غافر، 7؛ نوح 10و... در برخی از این آیات تصریح شده است که گناه بندگان غیر مؤمن نیز آمرزیده خواهد شد.
[14] إسراء، 25.
[15] در روایتی از امام صادق (ع) آمده که ما برای مرتکبان گناهان کبیره شفاعت می نماییم و آنانی که خود، توبه واقعی نموده اند از محسنان بوده و نیازی به شفاعت ندارند. ر.ک: حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 15، ص 334، ح 20669، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ق.
[16] نساء، 48 و 116.
[17] کافی، ج 2، ص 284، ح 18.
[18] زمر، 53"إن الله یغفر الذنوب جمیعا".
[19] نهج البلاغة، ص 255، خطبه 176.
[20] احادیثی از امامان شیعه (ع) که همانند ح 21 موجود در صفحه 285-284 جلد دوم اصول کافی مرتکبان کبیره را خارج از محدوده ایمان اعلام می نماید، ناظر به همین امر و سقوط درجات ایمانی می باشد و نه خروج کامل از ایمان.
[21] ر.ک: روایات مندرج در وسائل الشیعة، ج 18، ص 318-313، باب 11.
[22] وسائل الشیعة، ج 27، ص 391، ح 34032 .
[23] همان، ج 25، ص 312، ح 31987.
[24] همان، ج 15، ص 338، ح 20683.
[25] همان، ج 29، ص 32، ح 35077،
[26] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 279، ح 9.
[27] وسائل الشیعة، ج 15، ص 338-337، ح 20681.
[28] با توجه به قسمت های بعدی روایت، گویا راوی تصور نموده که معنای سخن امام این است که با داشتن ایمان، هر گناهی که خواستی، انجام بده!
[29] وسائل الشیعة، ج 1، ص 115-114، ح 287.
[30] احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج 4، ص 86، ح 103، انتشارات سید الشهداء، قم، 1405 ق.
[31] روایاتی وجود دارند که ناراحتی و دلگیری پیامبر (ص) و معصومان (ع) را از گناه افراد با ایمان اعلام می نمایند. به عنوان نمونه، ر.ک: وسائل الشیعة، ج 16، ص 108-107، ح 21105 و دیگر روایات مندرج در همان باب.
[32] بقره، 271؛ آل عمران، 195؛ نساء، 31؛ مائده، 12و 65؛ انفال، 29؛ عنکبوت، 7؛ زمر، 35؛ فتح، 5؛ تغابن، 9؛ طلاق، 5؛ تحریم، 8 و...
[33] بقره، 217؛ مائده، 5 و 53؛ انعام، 88؛ هود، 16؛ احزاب، 19؛ زمر، 65؛ حجرات، 2و ....