لطفا صبرکنید
بازدید
5283
5283
آخرین بروزرسانی:
1395/09/06
خلاصه پرسش
با توجه به اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت برای حدود وجود، از کجا بدانیم که این ماهیات مختلفه در یک مرتبه طولی هستند، تا بتوان مراتب عرضی بودن آنها را در یک مرتبه طولی اثبات کرد؟
پرسش
سلام. با توجه به اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، در ذهن برای حدود وجود از کجا بدانیم که این ماهیات مختلفه در یک مرتبه طولی هستند تا بتوان مراتب عرضی بودن آنها را در یک مرتبه طولی اثبات کرد؟ همچنین رابطه طولی موجودات با علم حضوری و درونی انسان قابل کشف است، اما رابطه عرضی موجودات چگونه قابلیت کشف با علم حضوری را دارد و چگونه قابل تبیین بر اساس علم حصولی مبتنی بر علم حضوری و اصالت وجود فلسفی است؟
پاسخ اجمالی
حکیمان بر این باورند که کثرت یا ذاتی است و یا عَرَضی. کثرت ذاتی، کثرتی است که مربوط به خود وجود است؛ بنابر این منظور از ذات، ماهیّت نیست، بلکه همان هویت وجود است.
کثرت عَرَضی، کثرتی است که از ناحیه ماهیّت به وجود سرایت میکند.
کثرت ذاتی یا کثرت طولی است و یا کثرت عَرْضی. کثرت طولی نظیر کثرت علّت و معلول است و کثرت عَرْضی از قبیل کثرت دو معلول برای علّت واحده و یا کثرت افرادی است که ارتباط علّی در بین آنها بر قرار نیست.[1]
همانگونه در این پرسش آمده، فهم ترتیب طولی موجودات بر اساس اصالة الوجود مشکل ندارد؛ زیرا بر اساس اصالة الوجود، وجود امری مشکک است؛ در اینصورت معلول موجودی است که در وجود خود ضعیف است و موجود قوی موجودی است که در وجود خود قوی است. بر اساس تشکیک، این دو در عین حال که در حقیقتِ وجود، اشتراک دارند در همان حقیقت وجود افتراق دارند. چنانکه فهم ترتیب عرضی موجودات بر اساس اصالة ماهیت آسان است؛ زیرا حکیمان در تبیین کثرت عرضی میگویند کثرتی است که از ناحیه ماهیت بر وجود عارض میشود.
اما فهم ترتیب عرضی بر اساس اصالة الوجود و اعتباری بودن ماهیت مشکل است؛ بویژه اینکه حتی حکیمان حکمت متعالیه و قائلین به اصالة الوجود نیز در تبیین کثرت عرضی میگویند کثرتی است که از ناحیه ماهیت بر وجود عارض میشود؛ حال با توجه به اعتباری بودن ماهیت که در همه چیز حتی در تحقق ذات خود مدیون وجود است؛ این سؤال مطرح میشود؛ چگونه ماهیت که اعتبارش از وجود است موجب کثرت وجود میشود؟
از این پرسش پاسخهای متعددی از سوی حکیم سبزواری ارائه شده است:
1. وی در اوّلین پاسخ از این اشکال میگوید: عوارض دارای دو دید بشرط لا و لابشرط هستند و امتیاز افراد نوع واحد به لحاظ بشرط لا، یعنی مثل سواد و بیاض نیست، بلکه به وجود لابشرط آنها که همان ابیض و اسود است میباشد و چون لابشرط با موضوع خود متّحد است، بازگشت این سخن بدان است که امتیاز افراد نیز به وجودات آنها است.[2]
2. دومین پاسخ این است که برای امتیاز وجود به ماهیّت، به سبق ماهیّت و یا اصالت آن نیازی نیست، بلکه معیت و همزمانی آن دو در وجود کافی است.
3. پاسخ سوم، سبق بالتّجوهر ماهیّات است.
4. چهارمین پاسخ این است که ماهیّت دارای اکوان طولی متعدد است، پس روا میباشد که امتیاز آن در نشأه سابق سبب امتیاز وجود در نشأه لاحق شود، چه اینکه قبل از تحقّق خارجی، موجود به وجود علمی و مخاطب به خطاب الهی است.[3]
ولی برخی اندیشمندان معاصر در مورد سه پاسخ آخر بر این باورند که هیچیک از این پاسخها خالی از نظر نیست؛ و بیان میدارند که پاسخ صحیح از اشکال این است که ماهیّات منبعثه از وجود، گرچه در مقام ثبوت، تمیّز خود را از وجود میگیرند، لیکن هنگام استدلال در مقام اثبات، از راه تمایزات ماهوی به آن تمایزات وجودی پی میبریم، با این ویژگی که تمیّز چون به وجود بازگشت نماید قابل ارجاع به وحدت است و حال آنکه کثرت ماهوی هرگز به وحدت بر نمیگردد. مثال بارز این حقیقت، مفاهیم متکثری است که از وجود اخذ میشوند؛ این مفاهیم گرچه در مصداق به حقیقت واحد بازگشت مینمایند، لیکن در حد ذات مغایر با یکدیگر بوده و نشانی از وحدت و یگانگی در آنها مشاهده نمیشود.[4]
بنابراین، فهم ترتیب طولی و عرضی موجودات، هم بر اساس اصالت وجود ممکن است و هم بر اساس اصالت ماهیت. چنانکه فهم ترتیب طولی موجودات نیز هم به علم حضوری ممکن است و هم به علم حصولی؛ و فهم ترتیب طولی منحصر در علم حضوری نیست.
کثرت عَرَضی، کثرتی است که از ناحیه ماهیّت به وجود سرایت میکند.
کثرت ذاتی یا کثرت طولی است و یا کثرت عَرْضی. کثرت طولی نظیر کثرت علّت و معلول است و کثرت عَرْضی از قبیل کثرت دو معلول برای علّت واحده و یا کثرت افرادی است که ارتباط علّی در بین آنها بر قرار نیست.[1]
همانگونه در این پرسش آمده، فهم ترتیب طولی موجودات بر اساس اصالة الوجود مشکل ندارد؛ زیرا بر اساس اصالة الوجود، وجود امری مشکک است؛ در اینصورت معلول موجودی است که در وجود خود ضعیف است و موجود قوی موجودی است که در وجود خود قوی است. بر اساس تشکیک، این دو در عین حال که در حقیقتِ وجود، اشتراک دارند در همان حقیقت وجود افتراق دارند. چنانکه فهم ترتیب عرضی موجودات بر اساس اصالة ماهیت آسان است؛ زیرا حکیمان در تبیین کثرت عرضی میگویند کثرتی است که از ناحیه ماهیت بر وجود عارض میشود.
اما فهم ترتیب عرضی بر اساس اصالة الوجود و اعتباری بودن ماهیت مشکل است؛ بویژه اینکه حتی حکیمان حکمت متعالیه و قائلین به اصالة الوجود نیز در تبیین کثرت عرضی میگویند کثرتی است که از ناحیه ماهیت بر وجود عارض میشود؛ حال با توجه به اعتباری بودن ماهیت که در همه چیز حتی در تحقق ذات خود مدیون وجود است؛ این سؤال مطرح میشود؛ چگونه ماهیت که اعتبارش از وجود است موجب کثرت وجود میشود؟
از این پرسش پاسخهای متعددی از سوی حکیم سبزواری ارائه شده است:
1. وی در اوّلین پاسخ از این اشکال میگوید: عوارض دارای دو دید بشرط لا و لابشرط هستند و امتیاز افراد نوع واحد به لحاظ بشرط لا، یعنی مثل سواد و بیاض نیست، بلکه به وجود لابشرط آنها که همان ابیض و اسود است میباشد و چون لابشرط با موضوع خود متّحد است، بازگشت این سخن بدان است که امتیاز افراد نیز به وجودات آنها است.[2]
2. دومین پاسخ این است که برای امتیاز وجود به ماهیّت، به سبق ماهیّت و یا اصالت آن نیازی نیست، بلکه معیت و همزمانی آن دو در وجود کافی است.
3. پاسخ سوم، سبق بالتّجوهر ماهیّات است.
4. چهارمین پاسخ این است که ماهیّت دارای اکوان طولی متعدد است، پس روا میباشد که امتیاز آن در نشأه سابق سبب امتیاز وجود در نشأه لاحق شود، چه اینکه قبل از تحقّق خارجی، موجود به وجود علمی و مخاطب به خطاب الهی است.[3]
ولی برخی اندیشمندان معاصر در مورد سه پاسخ آخر بر این باورند که هیچیک از این پاسخها خالی از نظر نیست؛ و بیان میدارند که پاسخ صحیح از اشکال این است که ماهیّات منبعثه از وجود، گرچه در مقام ثبوت، تمیّز خود را از وجود میگیرند، لیکن هنگام استدلال در مقام اثبات، از راه تمایزات ماهوی به آن تمایزات وجودی پی میبریم، با این ویژگی که تمیّز چون به وجود بازگشت نماید قابل ارجاع به وحدت است و حال آنکه کثرت ماهوی هرگز به وحدت بر نمیگردد. مثال بارز این حقیقت، مفاهیم متکثری است که از وجود اخذ میشوند؛ این مفاهیم گرچه در مصداق به حقیقت واحد بازگشت مینمایند، لیکن در حد ذات مغایر با یکدیگر بوده و نشانی از وحدت و یگانگی در آنها مشاهده نمیشود.[4]
بنابراین، فهم ترتیب طولی و عرضی موجودات، هم بر اساس اصالت وجود ممکن است و هم بر اساس اصالت ماهیت. چنانکه فهم ترتیب طولی موجودات نیز هم به علم حضوری ممکن است و هم به علم حصولی؛ و فهم ترتیب طولی منحصر در علم حضوری نیست.
[1]. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج 1-1، ص 361 و 362، اسراء، چاپ سوم، 1386ش.
[2]. ر. ک: صدر المتألهین، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج 1، ص 44، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م؛ رحیق مختوم ج 1-1، ص 361.
[3]. ر. ک: اسفار، ج 1، ص 46؛ رحیق مختوم، ج 1-1، ص 365 و 364.
[4]. رحیق مختوم، ج 1-1، ص 365.
نظرات