جستجوی پیشرفته
بازدید
2403
آخرین بروزرسانی: 1395/11/07
خلاصه پرسش
ابوالحسن علی بن محمد مدائنی که بود؟ آیا او شخصی موثّق در نقل روایات تاریخی است؟
پرسش
ابوالحسن علی بن محمد مدائنی که در تاریخ طبری از او نام برده شده، کیست؟ شخصیت رجالی او در نقل روایت چگونه است؟
پاسخ اجمالی
ابوالحسن علی بن محمد مدائنی در زمره ناقلان اخبار و راویان تاریخ به شمار می‌آید. داوری درباره آثار، روایات و شخصیت رجالی مدائنی دشوار‌ است‌، اما به دلیل آنچه ‌مورّخان و راویان برجسته از او نقل کرده و در مورد او گفته‌اند، می‌توان او را شخصی موثّق و مورد اعتماد دانست.
 
پاسخ تفصیلی
علی بن محمد‌ بن‌ عبدالله بن ابی سیف با کنیه‌ ابوالحسن معروف به مدائنی از موالی(وابستگان، یاران) عبدالرحمان بن سمره قرشی[1] یا از موالی سمرة بن حبیب بن عبد‌ شمس‌ بن عبد مناف بود.[2] او در سال 135 ق در بصره به دنیا آمد؛ در آن شهر بزرگ شد، برای مدتی به مدائن رفت، پس از آن به بغداد‌ کوچ کرد‌ و تا پایان عمر ساکن این شهر شد.[3]
با وجود شهرت مدائنی، منابع تحقیق درباره شخصیت و زندگی‌نامه وی اندک است. ابن قتیبه (م 276ق) تنها در یک سطر از وی یاد‌ می‌کند‌ و او را‌ در زمره اخباریان می‌شمارد.[4] اما ابن ‌ندیم (م 385ق)[5] و خطیب بغدادی (م 463ق) بیشترین مطالب را درباره او‌ نقل نموده‌اند.
ابوالحسن مدائنی در شهر بغداد از یاران ‌‌مخصوص‌ اسحاق بن ابراهیم موصلی (متوفای 235ﻫ.ق) بود.[6] اسحاق بن‌ ابراهیم نیز در حق مدائنی بذل و بخشش می‌کرد.[7]
از ارتباط مدائنی با دستگاه‌ خلافت‌ عباسی اطلاعات خاصی در دست نیست و بعید است رابطه نزدیکی با آن داشته باشد. تنها روایت برخورد او با عباسیان، گزارش یاقوت حموی(م 626ق) است که از گفت‌وگوی‌ مدائنی با مأمون درباره امام علی(ع) یاد می‌کند.[8]  به هر حال، این گفت‌وگو به تنهایی نمی‌تواند سندی بر نزدیکی او به دستگاه خلافت باشد.
درباره مدائنی گفته‌اند:‌ سه سال پیش از مرگ پی در پی روزه می‌گرفت. او نزدیک به صد سال عمر کرد. در هنگام بیماری از او سؤال شد که آیا اشتهای چیزی داری؟ گفت: اشتهایم این‌ است‌ که زندگی کنم.[9]
سال درگذشت او را به اختلاف آورده‌اند؛ طبری مرگ او را سال 228 ق و در منزل اسحاق بن ابراهیم نوشته است.[10] ابن ندیم سال‌های 215 و 225 ق[11] و خطیب بغدادی سال‌های 224 و 225 ق را نقل کرده‌اند.[12] از این میان‌، نوشته‌ طبری‌ به دلیل نزدیکی به روزگار مدائنی مطمئن‌تر به نظر می‌رسد.
آثار مدائنی
ابن ‌ندیم بیش از دویست اثر برای مدائنی برشمرده است.[13] مجموعه این آثار به‌ نُه‌ دسته کلی تقسیم شده است: اخبار پیامبر(ص)، اخبار قریش، اخبار زنان، اخبار خلفا، اخبار رخدادهای داخلی‌، اخبار فتوح، اخبار خاندان‌ها و قبایل عرب، اخبار شعرا و دیگران، و آثار پراکنده در موضوعات متنوع دیگر.
فهرست آثار مدائنی نوعی تخصص‌گرایی را نشان می‌دهد و تمایل او‌ را‌ به تألیف آثار منظم و دسته‌بندی شده می‌رساند. البته همه عناوین یادشده آثار بزرگی نبوده‌اند، بلکه‌ بیشتر‌ آنها رساله‌هایی کوتاه درباره موضوعات مختلف یا شاید قطعاتی از یک اثر حجیم‌تر‌ بوده‌اند‌.
مسعودی (م 346ق) در هنگام سخن از جاحظ (م 255ق) و فراوانی تألیفاتش از باب‌ مقایسه‌ این‌گونه از مدائنی یاد می‌کند: «هیچ‌کس از محدّثان و دانشجویان بیشتر از جاحظ تألیف نداشت. ابوالحسن مدائنی نیز تألیف بسیار داشت؛ ولی ابوالحسن هر چه شنیده بود به‌ قلم‌ آورد».[14] این بیان مسعودی دلیلی بر فراوانی آثار مدائنی است.
روایات ابوالحسن مدائنی
روایات‌ مدائنی‌ را خود وی یا شاگردانش به شکل منظم یا پراکنده از راه‌های مختلف پخش و نشر کردند. هر چند بیشتر راویان، روایات را بدون تصحیح و با رعایت امانت نقل می‌کردند، ولی مطابق فرهنگ‌ عمومی‌ عصر، معیارها و قاعده‌هایی برای نقل اخبار و روایات وجود داشت. یکی از آن معیارها این بود که از هر شخص مجهول و ناشناسی روایت نمی‌کردند؛ چرا که امتحان و نقد دشوار رجال‌شناسان پیش‌ رو‌ بود. حداقل‌ ملاک راوی پس از شهرت، صداقتش بود. مدائنی در چنان فضای فکری و فرهنگی قرار داشت، و موثّق ارزیابی شد‌.[15] منابع روایی وی و نیز شاگردان و ناقلان‌ اخبارش‌ افراد‌ معروف و خوش‌نام عصر بودند.
متأسفانه نویسندگان متقدم بر اساس فرهنگ تحقیقی عصرشان کمتر نام آثار را‌ ذکر‌ می‌کردند‌، بلکه ترجیحاً به ذکر نام مؤلف یا راوی بسنده می‌نموده‌اند. بدین ترتیب، هرچند انبوهی از‌ روایات مدائنی در کتب متأخرین وجود دارد، اما معلوم نیست از کدام کتاب‌های‌ او گرفته شده است‌.
فهرست‌ آثار مدائنی در نوشته ابن ندیم نشان دهنده گرایش‌ها و علایق متنوع او در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی است. گذشته از آثار مرتبط با موضوعات اجتماعی، چند اثر در امور اداری و اقتصادی مانند «کتاب ضرب‌ الدراهم و الصرف» و «کتاب المراعی و الجراد»[16] در امور شهرها و مالیات‌گیری از او نام برده‌اند. دیگر آن‌که دست کم براساس تاریخ طبری در روایات مدائنی اخبار زیادی درباره امور‌ اداری‌ و تقسیم خراسان به چهار بخش در زمان ربیع بن زیاد،[17] اخبار داعیان عباسی و شورش‌ها و قیام‌ها[18] و خبر قحطی و گرسنگی‌ خراسان‌ در روزگار جنید بن عبدالرحمان در سال 115ﻫ.ق وجود دارد[19] که از مصادیق علاقه مدائنی به اخبار اجتماعی و اقتصادی است. همچنین بر اساس روایات یادشده، او گذشته از توضیح‌ رویدادها‌ و جریان‌ها بیشتر به زمینه‌ها و دلایل آنها توجه کرده است؛ به گونه‌ای که شیوه او را می‌توان توصیفی- تحلیلی نامید.
مدائنی در نگاه عالمان رجال
داوری درباره آثار و روایات مدائنی به دلیل تنوع و پراکندگی روایات موجود از آثار مفقود او دشوار‌ است‌. در‌ این میان، نظر اندیشمندان رجال اهل‌سنت حائز اهمیت است‌. ارزیابی‌ آنها در مجموع از مدائنی مثبت و تحسین‌آمیز است. این قضاوت‌ مثبت‌ هم‌ درباره شخصیت و هم درباره روایات و آثار او است.
خطیب بغدادی می‌گوید‌: «به خط علی بن احمد نعیمی خواندم که ابوقلابه گفت: برای اباعاصم نبیل سخنی‌ گفتم‌. به من گفت: از کیست که سخنی نکو است. گفتم: سند ندارد، جز‌ این‌که‌ ابوالحسن مدائنی آن‌را برایم گفت. اباعاصم به من گفت: سبحان الله، ابوالحسن خود سند است».[20]
اندیشمند معروفی مثل یحیی بن‌ معین‌ او‌ را موثّق ارزیابی کرده است.[21] خطیب‌ بغدادی‌ به‌ نقل از منابع خود یادآوری می‌کند که هر کس در طلب اخبار جاهلی است به‌ کتاب‌های ابوعبیده و هر کس در طلب اخبار اسلام است به کتاب‌های مدائنی‌ رجوع‌ نماید‌.[22]
ذهبی (م 748ق) علاوه بر این‌که او را در امر مغازی، سیره، انساب و ایام العرب عالم دانسته، صحت‌ بیاناتش‌ را نیز تأیید کرده است.[23]
از میان شیعیان، ابن شهرآشوب مازندرانی نیز تنها با این عبارت نام برده است: «عامی المذهب کثیر التصانیف فی السیر، له کتاب الخولة لأمیر المؤمنین(ع) و غیر ذلک».[24]
با این وجود، کسانی مانند مسعودی‌ و جاحظ از مدائنی انتقاد و حتی ‌او را به جعل و دروغ‌پردازی متهم کرده‌اند‌. مسعودی‌ ضمن تأیید فراوانی تألیفات مدائنی با‌ این اشاره که او‌ هرچه‌ را می‌شنید به قلم می‌آورد‌، به‌ نحوی از او انتقاد کرده است. معنای این عبارت این است که مدائنی‌ چندان‌ در قید و بند صحت مطالب‌ خود‌ نبود‌. اما تندترین انتقاد‌ علیه‌ مدائنی را جاحظ بیان کرده است؛ او می‌گوید: «ابوعبیده، ابن کلبی، هیثم بن عدی، مدائنی و غیره اخباری را آورده‌اند‌ که‌ در آن اختلاف وجود داد و احادیثی‌ که‌ سلسله اسناد‌ آن‌ منقطع‌ شده است و از آن‌ همه جز اندکی درک نکردند و از خالص جز آمیخته‌ای نیافتند».[25] البته در این‌باره‌ به‌ دعوا و مجادله معتزله و اهل حدیث نیز‌ باید‌ توجه‌ کرد‌ که‌ در این اظهارنظرها‌ بی‌تأثیر‌ نیست. با این حال، همین‌ جاحظ‌ نتوانست‌ در‌ آثارش‌ از‌ نقل مطالب مدائنی صرف نظر کند و یکی از منابع عمده وی مدائنی است. این اقتباس از مدائنی تا جایی است که عبدالقاهر بغدادی (م 1093ق) ضمن انتقاد از جاحظ می‌نویسد: «کتاب الحیوان، همان‌ کتاب الحیوان ارسطو به انضمام مطالبی است که مدائنی از حکمت‌ها و اشعار عرب آورده است».[26]
با این حال و با وجود موضع‌گیری منتقدانه جاحظ در مجموع باید تصریح کرد‌ که‌ روایات مدائنی چنان مقبولیت یافت که بیشتر مورّخان سنی و شیعی، به او اعتماد کردند. از جمله شیخ مفید در مورد‌ مقدمه‌ قیام امام حسین(ع) و مکاتبه مردم‌ کوفه‌ با آن‌حضرت از مدائنی روایت کرده است.[27] ابراهیم بن محمد ثقفی (م 283ق) در «الغارات» نیز از او روایت نقل می‌کند.[28] یعقوبی نیز مدائنی را از منابع خود می‌شمارد.[29] بیشتر نویسندگانی مثل بلاذری،[30] طبری‌[31] و اصفهانی[32]‌ که به بیان سلسله راویان مقید بوده‌اند در مواردی بدون ذکر سند خبر، تنها‌ به‌ عبارت «قال المدائنی» بسنده کرده‌اند‌ که‌ نشان‌ دهنده استفاده از‌ آثار‌ او است.
نتیجه‌این‌که؛ با‌ توجه به شخصیت رجالی و روایاتی که مدائنی نقل کرده است، در‌ مجموع می‌توان او را فردی قابل اعتماد در نقل روایت و گزارش‌های تاریخی دانست.

[1]. خطیب بغدادی،  ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج ‏12، ص 54، بیروت،  دار الکتب العلمیة،  چاپ اول، 1417ق.
[2]. یاقوت حموى، معجم الأدباء، ج ‏4، ص 1852، بیروت،  دار الغرب الإسلامی‏، چاپ اول، 1993م.
[3]. همان.
[4]. ابن قتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم‏، المعارف، ص 538، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب‏، چاپ دوم، 1992م.
[5]. ابن ندیم، محمد بن اسحاق‏، الفهرست، ص 147، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا.
[6]. همان، ص 201.
[7]. معجم الأدباء، ج ‏4، ص 1852.
[8]. همان، ص 1853 – 1854.
[9]. تاریخ بغداد، ج ‏12، ص 55.
[10]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏9، ص 124، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. 
[11]. الفهرست، ص 147.
[12]. تاریخ بغداد، ج ‏12، ص 55.
[13]. ر. ک: الفهرست، ص 147 -  152.
[14]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏4، ص 109، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق. 
[15]. تاریخ بغداد، ج ‏12، ص 54.
[16]. الفهرست، ص 152.
[17]. تاریخ ‏طبری، ج ‏5، ص 224 – 225.
[18]. همان، ج 7، ص 94  و 330.
[19]. همان، ص 92.
[20]. تاریخ بغداد، ج ‏12، ص 54 – 55؛ معجم الأدباء، ج ‏4، ص 1852.
[21]. تاریخ بغداد، ج 12، ص 54.
[22]. همان، ص 55.
[23]. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ ‏الإسلام، ج ‏16، ص 289، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1413ق.
[24]. ابن شهرآشوب مازندرانى‏، محمد بن على،  معالم ‏العلماء، ص 136، نجف اشرف،  منشورات المطبعة الحیدریة، 1380ق.
[25]. جاحظ، عمرو بن بحر،  البیان و التبیین، ج 3، ص 238، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1423ق.
[26]. بغدادی، عبدالقاهر بن عمر، خـزانه الادب و لب لبـاب لسان العرب، ص 133، قاهره، دارالکتب العربی‌ للطبعه‌ و النشر، 1967م.
[27]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 32، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. 
[28]. ثقفى، ابراهیم بن محمد‏، الغارات، ج ‏2،  ص 696،  تهران، انجمن آثار ملى‏، چاپ اول‏، 1395ق.
[29]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 6، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.
[30]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج ‏1، ص 40، 180، ج ‏2، ص 39 و ...، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[31]. تاریخ ‏طبری، ج ‏4، ص 199، 200، ج ‏6، ص 420 و ... . 
[32]. ابوالفرج اصفهانی، على بن الحسین‏، مقاتل ‏الطالبیین، ص 109، 117 و ...، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها