جستجوی پیشرفته
بازدید
5512
آخرین بروزرسانی: 1396/11/03
خلاصه پرسش
آیا «اخلاق فضیلت» ارتباطی با «فضیلت‌مندی» به معنای دینی آن دارد؟
پرسش
اخلاق فضیلت، بر رفتار فضیلت‌مندانه با دیدگاهی غایت‌اندیشانه و کمال‌طلبانه تأکید دارد، ولی آیا این فضیلت‌مندی اخلاقی، نسبتی با فضیلت‌مندی به معنای دینی دارد یا خیر؟
پاسخ اجمالی
اخلاق فضیلت، به عنوان شاخه‌ای از اخلاق هنجاری،[1] بر رفتار فضیلت‌مندانه با دیدگاهی غایت‌اندیشانه و کمال‌طلبانه تأکید دارد و در آن تلاش می‌شود مبنایی عقلانی و کامل برای گزاره‌ها و کنش‌های رفتاری وضع شود که مبتنی بر سعادت‌محوری با توجه به «خیر» است.[2] در این نظام اخلاقی، فعلیت‌یافتگی قُوای طبیعی و نفسانی انسان مورد توجه است که خود به لحاظ معرفتی نیل به غایت طبیعی انسان و خیر و سعادت او را در بر دارد. فضیلت‌گرایی اخلاقی، با توجه به اصل ارسطوییِ[3] حرکت طبیعی انسان از قوّه به فعل، برای حرکت به سوی تکامل فردی انسانی بر این اعتقاد است که انسان در انجام دادن فعل(رفتار) اخلاقی باید با تحقق بخشیدن به فضایل شخصیتی خود قوای نفسانی خویش را فعلیت بخشد و در این حرکت تکاملی است که امر اخلاقی صورت می‌گیرد و فاعل اخلاقی به شکوفایی می‌رسد.
در فضیلت‌گرایی، بر فاعل اخلاقی تأکید می‌شود که با رویکردی فضیلت‌مندانه به سوی خیر اخلاقی حرکت می‌کند.
در اخلاق هنجاری، مبانی نظری مستقل از گزاره‌های دینی پی‌ریزی می‌شود و حتی در اخلاق فضیلت، که نوعی فرار کردن از خودمحوری و توجه به ایده خیر در آن مد نظر است، این رویکرد تعالی‌جویانه دینی نیست و اخلاق در حوزه‌ای مستقل از دین مورد توجه قرار می‌گیرد. ولی باید دید آیا این فضیلت‌مندی اخلاقی، نسبتی با فضیلت‌مندی به معنای دینی دارد یا خیر. از این‌رو، بحث نسبت بین اخلاق فضیلت و دین پیش می‌آید.
دین و اخلاق در مقام ثبوت و وجودشناختی از هم مستقل‌اند و اخلاق امری ذاتی و فطری در انسان است؛ یعنی   اخلاق، نوعی صورت ادراکی است که در درون انسان قرار دارد و او را به عمل اخلاقی سوق می‌دهد و مفهوم حُسن و قُبح را برای انسان آشکار و قابل درک می‌سازد.[4] اگر انسان فطرتاً با خدا آشنا است، باید بپذیریم که انسان فطرتاً با اخلاق الهى نیز آشنایى دارد. شیخ صدوق(م 381ق) در کتاب «التوحید» روایاتی درباره فطرت الهى انسان نقل نموده است.[5] چنان‌که در روایتی چنین آمده که زُراره از امام باقر(ع) درباره آیه «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها ...»[6] سؤال می‌کند، و حضرتشان در پاسخ می‌فرماید: «فَطَرَهُم عَلى المَعرِفَة»؛[7] خداوند انسان‌ها را فطرتاً همراه با شناخت و معرفت آفریده است. مراد از این معرفت، هم معرفت‌هاى فطرى نسبت به مسائل جهان‌بینى مثل مبدأ و معاد است و هم معرفت‌هاى فطرى نسبت به مسائل اخلاقى و ارزش‌ها.[8]
امّا به لحاظ اثباتی و معرفت‌شناختی، نظام اخلاقیِ مبتنی بر عقل به تنهایی قادر به ادراک حقیقت و نیل به سعادت حقیقی و کمال وجودی برای انسان نیست و دین، در مقام هدایتگر، دارای قوانینی است که اخلاق ناگزیر باید از آنها تبعیت کند.
به دیگر سخن؛ اخلاق که یکی از امور فطری است، دین، پرورش‌دهنده فطرت انسان می‌باشد.[9] و تنها تفاوت در این است که دین با اتصال به مبدأ وحی حاصل می‌شود و اخلاق از طریق عقل ایجاد می‌گردد.[10]
بنابراین، آنچه عقل به طور اخلاقی بدان  حکم  می‌کند  همان  حقیقتی است که مبتنی بر شرع است و تفاوتی میان اصول اخلاقی دینی و شرعی و اصول اخلاقی عقلانی وجود ندارد.[11] چنان‌که امام على(ع) فرمود: «پس [خداوند] رسولانش را در میان آنان فرستاد و هر چند گاه، پیامبرانى روانه ساخت تا ادا کردن حق میثاق الست[12] را از آنان بخواهند، و نعمت فراموش کرده را به یادشان آرند. و با تبلیغ [رسالت‏]، حجّت را بر آنان تمام کنند و چراغ معرفتشان را بیفروزند و چشمشان را به آیات قدرت [الهى‏] بردوزند».[13]
 

[1]. این بخش از مطالعات و پژوهش‌هاى اخلاقى که «اخلاق دستورى» نیز نامیده شده است، به بررسى افعالِ اختیارى انسان و صفات حاصل شده از آنها، از حیث خوبى یا بدى و بایستگى یا نبایستگى، می‌پردازد. به بیان دیگر، موضوع بحث در اخلاق هنجاری، افعال اختیارىِ انسان و صفات درونى حاصل شده از افعال اختیارى است، نه دیدگاه‌هاى افراد، گروه‌ها، اقوام و یا ادیانى خاص. به همین دلیل، روش بحث در این نوع پژوهش، روش استدلالى و عقلى است و نه روش تجربى و تاریخى.  شریفى، احمدحسین‏، آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، ص 27، قم، دفتر نشر معارف، 1396ش؛ جمعى از نویسندگان‏، فلسفه اخلاق‏، ص 20 – 22، قم، دفتر نشر معارف، 1388ش. 
[2]. مک ناوتن، دیوید، نگاه اخلاقی، ترجمه میانداری، حسن، ص 24، تهران، سمت، 1383ش.
[3]. ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه لطفی، محمدحسن، ص 22 – 23، تهران، طرح نو، 1378ش.
[4]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، بررسی‌های اسلامی، به کوشش: خسروشاهی، سید هادی، ج 2، ص 317 – 318، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387ش؛ «حسن و قبح افعال»، سؤال 37626؛ «منشأ صفات اخلاقی»، سؤال 44853.
[5]. صدوق، محمد بن علی‏، التوحید، محقق، حسینی، هاشم‏، ص 328 – 331، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[6]. روم، 30.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 12 – 13، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. غرویان، محسن، فلسفه اخلاق، ص 147، قم، پیک جلال‏، چاپ دوم‏، 1379ش.
[9]. بررسی‌های اسلامی، ج 2، ص 212. 
[10]. ر. ک: خدری، غلامحسین، رابطه اخلاق و دین در اخلاق فضیلت با تکیه بر نظرات اخلاقی علامه طباطبایی، ص 51 – 72، فصلنامه علمی - پژوهشی فلسفه دین، سال دوازدهم، پاییز و زمستان، 1393ش.
[12].  اشاره دارد به آیه 172 سوره اعراف: «أَ لَسْتُ بِرَبّکُمْ قَالُواْ بَلَى».
[13]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، خطبه اول، ص 43، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. 
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها