لطفا صبرکنید
بازدید
8100
8100
آخرین بروزرسانی:
1397/02/16
خلاصه پرسش
آیا ابوالعاص بن ربیع داماد پیامبر اسلام(ص) سرانجام مسلمان شد؟
پرسش
ابوالعاص بن ربیع شوهر زینب ربیبه پیامبر(ص) نسبش و کیفیت ایمانش به رسول خدا چگونه بود؟
پاسخ اجمالی
«ابوالعاص بن ربیع بن عبدالعُزّی بن عبد شمس»، همسر «زینب» دختر پیامبر اکرم(ص) بود.[1] ابوالعاص کنیه او است و درباره نام او اختلاف نظر وجود دارد؛ عدهای او را «قاسم» یا «مقسّم»[2] و بعضی «لَقیط» نامیدهاند.[3] مادرش، «هاله دختر خویلد بن اسد» بوده[4] و بر این اساس، مادر زن او (خدیجه س)، خاله وی نیز بود.[5]
پیش از بعثت بود که خدیجه از پیامبر(ص) خواست که دختر بزرگش زینب را به عقد ابوالعاص درآورد و پیامبر(ص) که همواره نظر همسرش را محترم میشمرد، این موضوع را پذیرفت. خدیجه ابوالعاص را مانند فرزند خویش میشمرد، اما پس از بعثت، با آنکه خدیجه و دخترانش ایمان آوردند، ابوالعاص همچنان در شرک باقی ماند.[6]
ابوالعاص به مال، امانت و تجارت از مردان انگشتشمار مکه بود.[7] او در جنگ بدر در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد.[8] و هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، فدیه دادند، زینب هم گردنبندی که از خدیجه(س) به او رسیده بود را به عنوان فدیه فرستاد. گفتهاند وقتی چشم پیامبر(ص) بر آن افتاد، متأثّر شد و پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که زینب را رها کند.[9] او نیز پس از بازگشت به مکه، به پیمان خویش وفادار بوده و زینب را به مدینه فرستاد.[10]
ابوالعاص همچنان در مکه بود تا اینکه در سال ششم قمری همراه کاروان تجاری قریش راهی شام شد.[11] این کاروان مورد شبیخون مسلمانان به فرماندهی زید بن حارثه قرار گرفت و برخی از کاروانیان گریخته و برخی دیگر گرفتار شدند. ابوالعاص نیز از آنجا گریخت، اما شبانه خود را به مدینه رسانده و به خانه زینب رفت و به او پناهنده شد. زینب او را پناه داد و آن واقعه را در مسجد در حضور مسلمانان به اطلاع پیامبر(ص) رساند. پیامبر(ص) پناهندگی او را پذیرفت و به درخواست زینب، اموال کاروانیان را به آنان بازگرداند، ابوالعاص همراه اموال به مکه بازگشت و ضمن بازگرداندن اموال به صاحبانشان اعلام کرد که به اسلام گرویده است[12] و پس از چندی به مدینه بازگشت و پیامبر(ص) در محرم سال 7 ق زینب را با همان عقد پیشین نزد او فرستاد.[13] البته گزارشی نیز وجود دارد که زینب با مهر و نکاح جدید به همسری ابوالعاص درآمد.[14]
زینب برای ابوالعاص پسری به نام «علی» و دختری به نام «امامه» به دنیا آورد.[15] امامه بعدها به ازدواج علی(ع) درآمد.[16]
پیش از بعثت بود که خدیجه از پیامبر(ص) خواست که دختر بزرگش زینب را به عقد ابوالعاص درآورد و پیامبر(ص) که همواره نظر همسرش را محترم میشمرد، این موضوع را پذیرفت. خدیجه ابوالعاص را مانند فرزند خویش میشمرد، اما پس از بعثت، با آنکه خدیجه و دخترانش ایمان آوردند، ابوالعاص همچنان در شرک باقی ماند.[6]
ابوالعاص به مال، امانت و تجارت از مردان انگشتشمار مکه بود.[7] او در جنگ بدر در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد.[8] و هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، فدیه دادند، زینب هم گردنبندی که از خدیجه(س) به او رسیده بود را به عنوان فدیه فرستاد. گفتهاند وقتی چشم پیامبر(ص) بر آن افتاد، متأثّر شد و پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که زینب را رها کند.[9] او نیز پس از بازگشت به مکه، به پیمان خویش وفادار بوده و زینب را به مدینه فرستاد.[10]
ابوالعاص همچنان در مکه بود تا اینکه در سال ششم قمری همراه کاروان تجاری قریش راهی شام شد.[11] این کاروان مورد شبیخون مسلمانان به فرماندهی زید بن حارثه قرار گرفت و برخی از کاروانیان گریخته و برخی دیگر گرفتار شدند. ابوالعاص نیز از آنجا گریخت، اما شبانه خود را به مدینه رسانده و به خانه زینب رفت و به او پناهنده شد. زینب او را پناه داد و آن واقعه را در مسجد در حضور مسلمانان به اطلاع پیامبر(ص) رساند. پیامبر(ص) پناهندگی او را پذیرفت و به درخواست زینب، اموال کاروانیان را به آنان بازگرداند، ابوالعاص همراه اموال به مکه بازگشت و ضمن بازگرداندن اموال به صاحبانشان اعلام کرد که به اسلام گرویده است[12] و پس از چندی به مدینه بازگشت و پیامبر(ص) در محرم سال 7 ق زینب را با همان عقد پیشین نزد او فرستاد.[13] البته گزارشی نیز وجود دارد که زینب با مهر و نکاح جدید به همسری ابوالعاص درآمد.[14]
زینب برای ابوالعاص پسری به نام «علی» و دختری به نام «امامه» به دنیا آورد.[15] امامه بعدها به ازدواج علی(ع) درآمد.[16]
[1]. ابن قتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، ص 141، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص397، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[2]. المعارف، ص 141.
[3]. انساب الاشراف، ج 1، ص397.
[4]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 206، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[5]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 2، ص 467، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1701، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج 1، ص139، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 651، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[9]. کتاب المغازی، ج 1، ص 130 – 131؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 397.
[10]. السیره النبویه، ج 1، ص 653.
[11]. انساب الاشراف، ج 1، ص377 و 398.
[12]. کتاب مغازی، ج 2، ص 553 - 554.
[13]. همان؛ الطبقات الکبری، ج 8، ص 33.
[14]. الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 7، ص 207.
[15]. الاستیعاب، ج 4، ص 1854.
[16]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 275، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1417ق؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 7، ص 209.
نظرات