لطفا صبرکنید
11627
- اشتراک گذاری
عبد الملک بن جریج از بزرگان راویان و از فقیهان اهل سنت است که تمام ائمه جرح و تعدیل در وثاقت وى اجماع دارند. او قرائت را نزد مکى بن عبدان آموخت. ابن جریج مدت 18 سال نزد عطاء مىرفته و از او حدیث استماع می کرد. وی از امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) نیز حدیث شنیده و روایت کرده است. شیخ طوسى او را از اصحاب امام جعفر صادق (ع) دانسته است. وحید بهبهانى از تصدیق ها و تأییداتی که در حق او شده، استنباط کرده که گویا ابن جریج شیعه و حتى از ثقات شیعه بوده است. وی احتمال مىدهد که ابن جریج شیعه زیدی بوده باشد.
اِبْنِ جُرَیْج، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج، مکنّى به ابوالولید و ابوخالد ( 80 -150 یا 151ق/699 -767 یا 768م)، محدث، فقیه، حافظ، قاری و مفسر اهل مکه (رومى الاصل) که او را فقیه الحرم یا شیخ الحرم نیز خواندهاند. در تاریخ تولد و درگذشت وی اختلاف است. جریج برده ام حبیب دختر جبیر و همسر عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد بن اسید بن ابى العیص بن امیه بود؛ از این روی او را به ولاءِ عبدالعزیز نسبت دادهاند و ابن جریج را مولای ابن امیّة خالد [امیة بن خالد] قرشى یا مولای خالد بن عتاب بن اسید یا مولای آل اسید بن ابى العیص بن امیه مىنامیدند.
ابن جریج قرائت را نزد مکى بن عبدان آموخت. به نوشتة خطیب، وی مدت 18 سال نزد عطاء مىرفته و از او حدیث استماع می کرد. از عطاء پرسیدند پس از تو چه کسى به جایت خواهد نشست؟ با اشاره به ابن جریج گفت: ابن جوان. یکى دیگر از شیوخ وی عمرو بن دینار است که ابن جریج پس از عطاء مدت 7 سال نزد او دانش آموخت و دیگری نافع العدوی است. ابن جریج از محمد بن مسلم بن عبیدالله زهری اجازه نقل حدیث داشت و از پدر خود عبدالعزیز بن جریج، ابن ابى مُلیکه، محمد بن منکدر، میمون بن مهران، ابن طاووس، هشام بن عروه و دیگران استماع حدیث کرد. ابن جریج از امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) نیز حدیث شنیده و روایت کرده است، و شیخ طوسى او را از اصحاب امام جعفر صادق (ع) دانسته است.[1] همو ابن جریج را از رجال عامه معرفى کرده است.[2] کلینى می گوید: اسماعیل بن فضل هاشمى به دستور امام صادق (ع) نزد ابن جریج رفت تا از او احادیثى دربارة متعه ) ازدواج موقت) فرا گیرد.[3] املائات روایى ابن جریج به اسماعیل مورد تصدیق و تأیید امام قرار گرفت. وحید بهبهانى از این تصدیق و تأیید استنباط کرده که گویا ابن جریج شیعه و حتى از ثقات شیعه بوده است. وی احتمال مىدهد که شیعه زیدی بوده باشد. آیت الله خویى نظر بهبهانى را مردود دانسته و این نظر را ترجیح مىدهد که ابن جریج از فقهای عامه بوده، ولى متعه را جایز مىدانسته است.[4] ابن سعد به نقل از محمد بن عمر او را ثقه و کثیرالحدیث دانسته و ابن حنبل او را صحیح الحدیث به شمار آورده است. ابن حبان او را جزو 12 تن محدثى به شمار آورده که از ثقات ششگانه که مدار حدیث بر آنان قرار داشته است، حدیث نقل کردهاند. بعضى او را در عین ثقه بودن مُدلَّس دانستهاند.
ابن جریج برای نشر دانش خود نخست به یمن مسافرت کرد، اما پس از مدتى، به شوق گزاردن حج به مکه بازگشت و سپس به بغداد نزد منصور دوانیقى خلیفه عباسى شتافت و کتاب تألیفى خود را که حاوی احادیث ابن عباس بود، به منصور عرضه داشت و مدعى شد که هیچ کس چون او آنها را جمع نکرده است. منصور صله و انعامى به وی نداد و او را نزد سلیمان بن مجالد فرستاد و سلیمان در مقابل استنساخ از آن کتاب او را انعام داد. وی به کوفه نیز سفر کرد و در هاشمیه کوفه درس تفسیر گفت. ابن جریج در زمان حکومت سفیان بن معاویه به بصره رفت و گویا این سفر در اواخر عمر وی انجام گرفت. ابن جریج شاگردان بسیاری تربیت کرد که برجستهترین آنان را مىتوان مسلم بن خالد زنجى دانست که فقه را نزد وی آموخت. عبدالرزاق بن همام و محمد بن بکر برسانى و سفیان ثوری و یحیى بن سعید انصاری و محمد بن عمر واقدی نیز از شاگردان وی بودند.
ابن حبان، خطیب و ابن حجر شمار دیگری از شاگردان و کسانى را که از او روایت کردهاند، نام بردهاند. محدثان و فقیهان و مورخان معتبری؛ چون مؤلفان "صحاح ستة" و نیز شافعى، کلینى، ابن سعد، بلاذری روایات او را نقل کردهاند. ابن ابى حاتم به نقل از عبدالرزاق او را جزو نخستین کسانى که کتاب نوشتهاند، یاد کرده است، و گفتهاند وی نخستین کسى است که در اسلام به تدوین کتاب پرداخته است. ذهبى نیز او را نخستین فردی به شمار آورده که در مکه به تدوین علم پرداخته است. سزگین مىنویسد: وی نخستین محدث مکى است که احادیث را به ترتیب موضوع مدون کرده است. ابن ندیم کتابى به نام سنن که حاوی مباحث طهارت، صلات، زکات و ... بوده، به وی نسبت داده است. داوودی او را صاحب تفسیری دانسته که گویا بر حجاج بن محمد مصیصى املا شده است. حاجى خلیفه نیز از سه کتاب تفسیر، سنن و مناسک منسوب به او نام مىبرد.[5]
[1] طوسی، محمد، رجال، ص 233، نجف، 1380ق.
[2] طوسى، محمد، اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، به کوشش میرداماد استرابادی و مهدی رجایى، ص 687، قم، 1404ق.
[3] کلینى، محمد، الفروع من الکافى، به کوشش علىاکبر غفاری، ج 5، ص 451، بیروت، 1401ق.
[4] خویى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 19، بیروت، 1403ق
[5] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، مدخل، ابن جریح، شماره مقاله، 1028، با دخل و تصرف.