لطفا صبرکنید
بازدید
7358
7358
آخرین بروزرسانی:
1397/05/18
خلاصه پرسش
ریشه «کبت» که سه بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است، معنایش چیست و چه تفاوتی با «ذلّت» دارد؟
پرسش
با توجه به آیه 5 سوره مبارکه مجادله، «کبت» چه نوع ذلّتی است؟ نظر به اینکه خود «ذلّت» عربی است.
پاسخ اجمالی
«کبت» و «ذلت» دو ریشهای هستند که مشتقات آنها تقریباً دارای یک معنا میباشند.
الف) «کبت» مصدر فعل «کَبَتَ» به معناى ذلت و خوارى است. «کبت الله العدوّ»؛ یعنى خدا دشمن را خوار کرد.[1] همچنین «کبت» به معنای رد به عنف و ذلّت است.[2] چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «فَلَمَّا رَأَى اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْر»؛[3] چون خدا راستى ما را در دین دید بر دشمن ما خذلان و بر ما یارى فرستاد.
برخی از لغتشناسان نیز میگویند کبت به معنای هلاکت و نابودی است.[4] همچنین به رو افتادن هم معنا شده است.[5]
ب) «ذلت» نیز در لغت به معنای خواری، پستی و ضد «عزت» است.[6]
از نظر منطقی میان این دو واژه رابطه و نسبت عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی این دو واژه، مصادیق مشترکی دارند و در عین حال هر یک نیز دارای مصادیق مخصوص به خود میباشند که با مصادیق آن دیگری مشترک نیست.
مثلاً: کبت گاهی همراه با ذلت و خواری است، و آن هنگامی است که کفار و مشرکان را همراه با خواری و ذلت به رو در افکند: «لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُم»،[7] خداوند کافران را به روى دراندازد.[8]
اما یک وقت است که کسی به دلیل لغزش پایش، به رو میافتد که این افتادن همراه با ذلت و خواری نیست. و گاهی ذلتهایی وجود دارد که به رو افتادن نیست. بنابر این، این دو کلمه یک وجه اشتراک دارند، و در عین حال معنای مستقل دارند که دیگری در آن شریک نیست.
برای مشتقات ریشه کبت در کتابهای تفسیری، معانی و مصادیق مختلفی ذکر شده است که تمامشان به نوعی ذلت میانجامد.
خدای متعال در آیه پنج سوره مجادله به کسانی با خدا و رسولش به مخالفت برخاستند هشدار میدهد و میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...»؛ کسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند خوار میشوند، همانگونه که پیشینیان آنها خوار شدند.
این آیه تهدید جدی است نسبت به کسانى که با دستورات و قوانین خدا و پیامبرش به مقابله برخیزند و از اوامر و نواهى او سرپیچی کنند که عاقبت کارشان ذلت و خواری خواهد بود، و دچار بدترین عذابهای الهی خواهند شد، آنگونه که گردنکشان امتهای پیشین، با داشتن قدرت و اقتدار، ذلیل و خوار گشته، و از بین رفتند و جز نام ننگینشان به عنوان عبرت، چیز دیگری از آنها در تاریخ باقی نمانده است.
برخی از مفسران معتقدند این آیه در ارتباط با مشرکان قریش نازل شده است که در جنگ خندق به دست لشکر اسلام نابود شدند. بنابر این کبت در اینجا به معنای هلاکت و نابودی است، چنانکه قاتلان پیامبران پیشین خوار و ذلیل شدند.[9]
البته از ابی عبیده نقل شده است که «تای» در «کبتوا» بدل از «دال» بوده، یعنی در اصل «کبدوا» است، بدین معنا که امتهای پیشین که با خدا و فرستادگانش به مخالفت برخاستند دچار بیماری کبد شدند.[10]
همچنین گفته شده است که فعل ماضی «کبتوا» در آیه 5 سوره مجادله، به معناى فعل مضارع «سیکبتون» است، و مژده به پیروزی مؤمنان در آینده دارد، همانگونه که در آیه 127 سوره آل عمران این ریشه با فعل مضارع مورد استفاده قرار گرفته است. و تعبیر به ماضی(گذشته) در آیه اول به جهت قطعی بودن تحقق آن در آینده است.[11]
الف) «کبت» مصدر فعل «کَبَتَ» به معناى ذلت و خوارى است. «کبت الله العدوّ»؛ یعنى خدا دشمن را خوار کرد.[1] همچنین «کبت» به معنای رد به عنف و ذلّت است.[2] چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «فَلَمَّا رَأَى اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْر»؛[3] چون خدا راستى ما را در دین دید بر دشمن ما خذلان و بر ما یارى فرستاد.
برخی از لغتشناسان نیز میگویند کبت به معنای هلاکت و نابودی است.[4] همچنین به رو افتادن هم معنا شده است.[5]
ب) «ذلت» نیز در لغت به معنای خواری، پستی و ضد «عزت» است.[6]
از نظر منطقی میان این دو واژه رابطه و نسبت عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی این دو واژه، مصادیق مشترکی دارند و در عین حال هر یک نیز دارای مصادیق مخصوص به خود میباشند که با مصادیق آن دیگری مشترک نیست.
مثلاً: کبت گاهی همراه با ذلت و خواری است، و آن هنگامی است که کفار و مشرکان را همراه با خواری و ذلت به رو در افکند: «لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُم»،[7] خداوند کافران را به روى دراندازد.[8]
اما یک وقت است که کسی به دلیل لغزش پایش، به رو میافتد که این افتادن همراه با ذلت و خواری نیست. و گاهی ذلتهایی وجود دارد که به رو افتادن نیست. بنابر این، این دو کلمه یک وجه اشتراک دارند، و در عین حال معنای مستقل دارند که دیگری در آن شریک نیست.
برای مشتقات ریشه کبت در کتابهای تفسیری، معانی و مصادیق مختلفی ذکر شده است که تمامشان به نوعی ذلت میانجامد.
خدای متعال در آیه پنج سوره مجادله به کسانی با خدا و رسولش به مخالفت برخاستند هشدار میدهد و میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...»؛ کسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند خوار میشوند، همانگونه که پیشینیان آنها خوار شدند.
این آیه تهدید جدی است نسبت به کسانى که با دستورات و قوانین خدا و پیامبرش به مقابله برخیزند و از اوامر و نواهى او سرپیچی کنند که عاقبت کارشان ذلت و خواری خواهد بود، و دچار بدترین عذابهای الهی خواهند شد، آنگونه که گردنکشان امتهای پیشین، با داشتن قدرت و اقتدار، ذلیل و خوار گشته، و از بین رفتند و جز نام ننگینشان به عنوان عبرت، چیز دیگری از آنها در تاریخ باقی نمانده است.
برخی از مفسران معتقدند این آیه در ارتباط با مشرکان قریش نازل شده است که در جنگ خندق به دست لشکر اسلام نابود شدند. بنابر این کبت در اینجا به معنای هلاکت و نابودی است، چنانکه قاتلان پیامبران پیشین خوار و ذلیل شدند.[9]
البته از ابی عبیده نقل شده است که «تای» در «کبتوا» بدل از «دال» بوده، یعنی در اصل «کبدوا» است، بدین معنا که امتهای پیشین که با خدا و فرستادگانش به مخالفت برخاستند دچار بیماری کبد شدند.[10]
همچنین گفته شده است که فعل ماضی «کبتوا» در آیه 5 سوره مجادله، به معناى فعل مضارع «سیکبتون» است، و مژده به پیروزی مؤمنان در آینده دارد، همانگونه که در آیه 127 سوره آل عمران این ریشه با فعل مضارع مورد استفاده قرار گرفته است. و تعبیر به ماضی(گذشته) در آیه اول به جهت قطعی بودن تحقق آن در آینده است.[11]
[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 72، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج 2، ص 216، تهران، مرتضوى، چاپ: سوم، 1375ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 695، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[3]. سید رضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، ص 92، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[4]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 28، ص 9، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق. لسان العرب، ج2، ص: 76 ؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 6، ص 204، دمشق، مطبعة الترقی، چاپ اول، 1382ق.
[6]. قاموس قرآن، ج 3، ص 21.
[7]. آل عمران، 127.
[8]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 831، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[9]. اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق، محمد جمیل، صدقی، ج 10، ص 124، دار الفکر، بیروت، 1420ق.
[10]. همان.
[11]. همان؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 4، ص 245، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1422ق.
نظرات