لطفا صبرکنید
3227
بر اساس آنچه در معتبرترین منابع دینی آمده، شیطان از خدا درخواست کرد که تا روز قیامت به وی مهلت دهد برای آنکه انسانها را گمراه کند: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلی یوْمِ یبْعَثُون»؛[1] (شیطان) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت بده»؛ خداوند نیز به شیطان تا روز مشخصی مهلت داد: «إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ».[2]
به دنبال آن بود که شیطان سوگند یاد کرد که همهی مردم به جز مخلصان را گمراه خواهد کرد: «رَبِّ بِما أَغْوَیتَنی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعین؛ إِلاَّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصین»؛[3] «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه کردی، من [هم گناهانشان را] در زمین برای بندگانت آرایش میدهم و همه را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالصت را».
بنابر این، طبیعی است که شیطان تا آخرین لحظه ممکن، تلاش خود را برای گمراه کردن انسانها به کار بندد و از حیلهگری دست برندارد.
در همین راستا، امام صادق(ع) میفرماید: هرگاه زمان مرگ یکی از شیعیان ما فرا میرسد، شیطان از راست و چپ به بالین او میآید تا او را از آنچه به آن اعتقاد دارد گمراه کند، ولی خداوند از آن جلوگیری میکند و نمیگذارد و این همان فرمایش خداوند است که فرمود: «یثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ»؛[4] خداوند آنانی که ایمان آوردهاند را در زندگانی دنیا و در سرای آخرت بر سخن استوار (که همان اعتقادات حقّه صحیح است) پا برجای نگهمیدارد».[5]
همچنین حضرتشان فرمود: «هیچ انسانی نیست، مگر اینکه هنگام مرگ، شیطان یکی از گماشتگان خود را نزد او میفرستد تا وی را وسوسه کرده، در دینش به شک انداخته و در نهایت او را به کفر بکشاند. این وسوسه تا زمانی ادامه دارد که روح از بدن او خارج شود، اگر محتضر از مؤمنان باشد، شیطان نمیتواند بر او چیره شده و دین و ایمانش را از او بگیرد. پس هرگاه یکی از شما بر بالین شخصی از خویشانتان حاضر شوید که در حال مرگ است، شهادتین را به او تلقین کنید تا شیطان به او دست نیابد».[6]
طبیعی است که این امدادهای غیبی برای افرادی است که تا زمانی که توان داشتند و تا آنجا که میتوانستند در صدد مبارزه با حیلههای شیطان بودند.
[1]. حجر، 36؛ صاد، 79.
[2]. حجر، 38؛ صاد 81.
[3]. حجر، 39 – 40.
[4]. ابراهیم، 27.
[5]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 134- 135، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 123، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.