لطفا صبرکنید
بازدید
19710
19710
آخرین بروزرسانی:
1391/12/03
کد سایت
id21945
کد بایگانی
32735
نمایه
معرفت شناسی حکمت اسلامی
طبقه بندی موضوعی
انسان شناسی|معرفت شناسی|تجرد ادراکات|غایت شناسی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
معرفت شناسی از دیدگاه علامه طباطبائی چگونه است؟ طبق نظر علامه کدام ابزار معرفتی به عنوان ابزار محکم برای انسان در دستیابی به حقیقت است؟ فرق اساسی معرفت علامه طباطبائی و ملا صدرا چیست؟
پرسش
با سلام. با تشکر از پاسخهایی که میدهید. معرفت شناسی از دیدگاه علامه طباطبائی چگونه است؟ طبق نظر علامه کدام ابزار معرفتی به عنوان بهترین راه برای انسان در دستیابی به حقیقت است؟ فرق اساسی معرفت علامه طباطبائی و ملا صدرا چیست؟
پاسخ اجمالی
آنچه به صورت خلاصه در ابن موضوع میتوان گفت این است که: به طور کلی حکیمان الهی اعم از پیروان حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه، بلکه عارفان نیز، در مسئله معرفت شناسی تقریباً اتفاق نظر دارند؛ زیرا اولاً: واقعی بودن جهان هستی را باور دارند؛ معتقدند جهان دارای نفس الامر است؛ به بیان دیگر، این حکیمان در مقابل نظریه سوفسطائیان که جهان را خواب و خیال میپنداشتند، به واقعیت جهان هستی اعتراف دارند. ثانیاً: بر این باورند که حقیقت، (ادراک مطابق با واقع) فی الجمله وجود دارد؛ یعنی جهان هستی علاوه بر اینکه واقعیت دارد، میتواند تحت علم و آگاهی انسان در بیاید و شناخت جهان هستی ممکن است. ثالثاً: حقیقت،(ادراک مطابق با واقع) در نظر آنان، ثابت و دائمی است؛ یعنی مطابقت مفهوم و محتوای ذهنی با واقع و نفس الامر خود نمیتواند موقت باشد؛ بلکه دائمی است.[1]
رابعاً: این حکیمان در مورد راههای شناخت نیز تقریباً اتفاق نظر دارند که راهها و ابزار ادراک در نظر آنان عبارت است از: 1. حس و علوم تجربی، 2. عقل و براهین منطقی، 3. کشف و شهود درونی، 4. وحی. البته منظور از راه «وحی»، این است که فرآورده و محصول وحی، به عنوان یک راه شناخت حقیقت، در اختیار همه انسانها قرار دارد؛ هر چند اصل وحی مخصوص انبیای الهی است.[2]
نکته اصلی که باید در نظر داشت؛ این است که در مورد میزان اعتبار و ارزش سه طریق و ابزار ادراکی نخست (حس، عقل و شهود)، مقداری اختلاف نظر وجود دارد. در نظر اهل معرفت و عرفان، کشف و شهود درونی اصالت دارد؛ در نظر آنان مطمئنترین راه درک حقیقت کشف و شهود درونی است که از راه سیر و سلوک و ریاضت نفس به دست میآید. البته اهل معرفت هر چند تکیه گاه اصلی آنها شهود درونی است و شهود درونی را برتر از عقل میدانند، ولی راه عقل را مخالف شهود یا امری باطل نمیدانند؛ بلکه در نظر آنها عقل نورانی و عقلی که با شبهههای وهمی و خیالی مخلوط و مشوب نشده است، میتواند حقایق را ادراک کند؛ بلکه به کشف و شهود نیز کمک نماید.[3]
در نظر حکمت مشاء عقل و براهین منطقی اصالت دارد؛ در نظر آنان حس و تجربه نیز بدون پشتیبانی عقل مفید علم نخواهد بود. البته اعتماد اصلی به براهین عقلی به معنای انکار شهود عرفانی نیست؛ بلکه برخی از پیروان حکمت مشاء مانند ابن سینا تلاش کردهاند کشف و شهود عارفان را به زبان فلسفی و عقلی تبیین کند.[4]
حکمت اشراق نیز هر چند حکمتی ذوقى است، ولی در عین حال استدلال و فلسفه استدلالى را پایه و لازمه خود به شمار مىآورد و تربیت منظّم عقل نظرى و نیروى استدلال را اوّلین مرحله کمال طالب معرفت مىشمارد. به بیان دیگر، حکمت اشراقى حکمتى است که مىکوشد رابطهاى بین عالم استدلال و اشراق یا تفکّر استدلالى و شهود درونى ایجاد کند.[5]
اساس حکمت متعالیه نیز بر تبیین معارف کشف و شهود به زبان فلسفه و عقل بنا نهاده شده است؛ به همین جهت صدرا پس از تبیین عقلی برخی مسائل فلسفی میگوید: «ما به فضل الهی میان ذوق و وجدان و بین بحث و برهان جمع کردیم».[6]
نکته پایانی: در مورد تفاوت دیدگاه علامه طباطبائی با ملا صدرا در زمینه معرفت شناسی میتوان گفت: علامه طباطبائی در عین اعتراف به جایگاه و توانایی شهود درونی و راه دل برای ادراک حقایق، اما در مجموع آنچه که در آثار مکتوب وی بسیار به آن توجه شده است، عقل و استدلالهای عقلی است. به بیان دیگر، مشاهده نشده که وی برای بیان مطلبی و استدلال بر مسئلهای از کشف و شهود درونی بهره ببرد؛ در نتیجه به نظر میرسد در نظر وی عقل به عنوان ابزار محکم و عمومی برای همه انسانها در دستیابی به حقیقت است. اما ملا صدرا در عین حال که یک فیلسوف عقلگرا است، ولی در آثار او مسائل ذوقی و شهودی فراوانی به چشم میخورد. وی در مقدمه اسفار با بیان گوشهای از زندگی و سیر علمی خود، به چگونگی رسیدن به مقام کشف و شهود اشاره میکند و میگوید: پس توجه غریزی به مسبب الاسباب کردم و تضرعی به آسان کننده کارهای دشوار نمودم. پس چون مدتی طولانی بر حال استتار و گوشهگیری ماندم، جانم به سبب طول مجاهدات، اشتعالی نورانی یافت و قلبم در اثر بسیاری ریاضتها به شدت گداخته شد. پس انوار ملکوت بر او فیضان یافت و خبایای عالم جبروت، آنرا آراست و انوار احدیت بر آن تابید.[7] چنانکه وی در موارد متعددی برای تبیین یا تثبیت مسئله علاوه بر برهان از کشف و شهود نیز بهره گیری میکند. برای نمونه دو مورد را اشاره می کنیم: 1. کشف و برهان مبین این امرند و بر آن اتفاق دارند که همه موجودات در پی دستیابی به بالاترین خوبیها و برترین نور(نور حق تعالی) هستند.[8]
2. برای ما به نیروی برهان و نور کشف و شهود آشکار است که مبدأ اعلی به جهت گستردگی و قوت وجودی ... هم اول است و هم آخر.[9]
رابعاً: این حکیمان در مورد راههای شناخت نیز تقریباً اتفاق نظر دارند که راهها و ابزار ادراک در نظر آنان عبارت است از: 1. حس و علوم تجربی، 2. عقل و براهین منطقی، 3. کشف و شهود درونی، 4. وحی. البته منظور از راه «وحی»، این است که فرآورده و محصول وحی، به عنوان یک راه شناخت حقیقت، در اختیار همه انسانها قرار دارد؛ هر چند اصل وحی مخصوص انبیای الهی است.[2]
نکته اصلی که باید در نظر داشت؛ این است که در مورد میزان اعتبار و ارزش سه طریق و ابزار ادراکی نخست (حس، عقل و شهود)، مقداری اختلاف نظر وجود دارد. در نظر اهل معرفت و عرفان، کشف و شهود درونی اصالت دارد؛ در نظر آنان مطمئنترین راه درک حقیقت کشف و شهود درونی است که از راه سیر و سلوک و ریاضت نفس به دست میآید. البته اهل معرفت هر چند تکیه گاه اصلی آنها شهود درونی است و شهود درونی را برتر از عقل میدانند، ولی راه عقل را مخالف شهود یا امری باطل نمیدانند؛ بلکه در نظر آنها عقل نورانی و عقلی که با شبهههای وهمی و خیالی مخلوط و مشوب نشده است، میتواند حقایق را ادراک کند؛ بلکه به کشف و شهود نیز کمک نماید.[3]
در نظر حکمت مشاء عقل و براهین منطقی اصالت دارد؛ در نظر آنان حس و تجربه نیز بدون پشتیبانی عقل مفید علم نخواهد بود. البته اعتماد اصلی به براهین عقلی به معنای انکار شهود عرفانی نیست؛ بلکه برخی از پیروان حکمت مشاء مانند ابن سینا تلاش کردهاند کشف و شهود عارفان را به زبان فلسفی و عقلی تبیین کند.[4]
حکمت اشراق نیز هر چند حکمتی ذوقى است، ولی در عین حال استدلال و فلسفه استدلالى را پایه و لازمه خود به شمار مىآورد و تربیت منظّم عقل نظرى و نیروى استدلال را اوّلین مرحله کمال طالب معرفت مىشمارد. به بیان دیگر، حکمت اشراقى حکمتى است که مىکوشد رابطهاى بین عالم استدلال و اشراق یا تفکّر استدلالى و شهود درونى ایجاد کند.[5]
اساس حکمت متعالیه نیز بر تبیین معارف کشف و شهود به زبان فلسفه و عقل بنا نهاده شده است؛ به همین جهت صدرا پس از تبیین عقلی برخی مسائل فلسفی میگوید: «ما به فضل الهی میان ذوق و وجدان و بین بحث و برهان جمع کردیم».[6]
نکته پایانی: در مورد تفاوت دیدگاه علامه طباطبائی با ملا صدرا در زمینه معرفت شناسی میتوان گفت: علامه طباطبائی در عین اعتراف به جایگاه و توانایی شهود درونی و راه دل برای ادراک حقایق، اما در مجموع آنچه که در آثار مکتوب وی بسیار به آن توجه شده است، عقل و استدلالهای عقلی است. به بیان دیگر، مشاهده نشده که وی برای بیان مطلبی و استدلال بر مسئلهای از کشف و شهود درونی بهره ببرد؛ در نتیجه به نظر میرسد در نظر وی عقل به عنوان ابزار محکم و عمومی برای همه انسانها در دستیابی به حقیقت است. اما ملا صدرا در عین حال که یک فیلسوف عقلگرا است، ولی در آثار او مسائل ذوقی و شهودی فراوانی به چشم میخورد. وی در مقدمه اسفار با بیان گوشهای از زندگی و سیر علمی خود، به چگونگی رسیدن به مقام کشف و شهود اشاره میکند و میگوید: پس توجه غریزی به مسبب الاسباب کردم و تضرعی به آسان کننده کارهای دشوار نمودم. پس چون مدتی طولانی بر حال استتار و گوشهگیری ماندم، جانم به سبب طول مجاهدات، اشتعالی نورانی یافت و قلبم در اثر بسیاری ریاضتها به شدت گداخته شد. پس انوار ملکوت بر او فیضان یافت و خبایای عالم جبروت، آنرا آراست و انوار احدیت بر آن تابید.[7] چنانکه وی در موارد متعددی برای تبیین یا تثبیت مسئله علاوه بر برهان از کشف و شهود نیز بهره گیری میکند. برای نمونه دو مورد را اشاره می کنیم: 1. کشف و برهان مبین این امرند و بر آن اتفاق دارند که همه موجودات در پی دستیابی به بالاترین خوبیها و برترین نور(نور حق تعالی) هستند.[8]
2. برای ما به نیروی برهان و نور کشف و شهود آشکار است که مبدأ اعلی به جهت گستردگی و قوت وجودی ... هم اول است و هم آخر.[9]
[1]. ر. ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه، ج 1، ص 103 - 108، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بیتا.
[2]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین طباطبائى، شیعه در اسلام،(به کوشش سید هادى خسروشاهى)، ص 74 - 100، بوستان کتاب، قم، چاپ پنجم، 1388ش.
[3]. ر. ک: یزدان پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 139 - 146، مؤسسه امام خمینی، قم، چاپ اول، 1388ش.
[4]. وی بخشهایی(نمط هشتم، نهم و دهم) از کتاب اشارات خود را اختصاص به این مسئله داده است؛ بلکه نمط نهم را به «مقامات العارفین» نامگذاری کرده و به همین امر پرداخته است.
[5]. ر. ک: شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، با مقدمه سید حسین نصر، مقدمه، ص 32، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[6]. صدر المتألهین، محمد، الحکمة المتعالیة، ج 8، ص 143، منشورات مصطفوی، قم، بیتا.
[7]. همان، ج 1، ص 8.
[8] همان ، ج 8، ص 38.
[9] همان، ج 9، ص 140.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات