لطفا صبرکنید
بازدید
9186
9186
آخرین بروزرسانی:
1396/11/24
کد سایت
fa74098
کد بایگانی
90593
نمایه
مدح و ستایش عرفانی ابن عربی از امام علی(ع)
طبقه بندی موضوعی
خصوصیات و مناقب|انسان کامل
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|شخصیتها|طبقهبندی نشده
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا ابن عربی با این عبارات: «المهندس فی الغیوب اللاهوتیة، السیاح فی الفیافی الجبروتیة، الوالی للولایة الناسوتیة...» امام علی(ع) را ستایش کرده است؟ معنای آنها چیست؟
پرسش
لطفاً در مورد سخنان شیخ محی الدین عربی در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) توضیحی بفرمایید:
«المهندس فی الغیوب اللاهوتیة، السیاح فی الفیافی الجبروتیة، الوالی للولایة الناسوتیة...».
پاسخ اجمالی
عبارات «المهندس فی الغیوب اللاهوتیة، السیاح فی الفیافی الجبروتیة، الوالی للولایة الناسوتیة...» از محی الدین بن عربی در برخی از کتابهای عرفانی نقل شده و اندیشمندانی به شرح آن پرداختهاند. البته در کتابها و آثار ابن عربی چنین چیزی را نیافتیم.
پاسخ تفصیلی
از محی الدین ابن عربی(م 638ق) صلواتی برای امام علی(ع) نقل شده است که البته در کتابها و آثار موجود ابن عربی چنین متنی را نیافتیم؛ اما قاضی شوشتری (م 1019ق) میگوید این صلوات را در پایان کتاب «وسیلة الخادم إلى المخدوم» نوشته فضل الله بن روزبهان اصفهانی دیده است.[1]
به هر حال و صرف نظر از اینکه گوینده این عبارات چه فردی باشد، در کتابهای متأخر به نقل و شرح آن پرداخته شده است.[2]
در این متن، بعد از درود بر پیامبر اکرم(ص)، با بیان ویژگیهایی، درود بر امام علی(ع) آغاز میشود:
«وَ صَلَواتُ اللهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ حَمَلَةِ عَرْشِهِ وَ جَمیعِ خَلْقِهِ مِن أَرْضِهِ وَ سَمائِه ... و عَلَى سِرِّ الاسْرارِ، وَ مَشْرِقِ الانْوارِ، الْمُهَنْدِسِ فِى الْغُیوبِ اللاهوتیَّةِ، السَّیّاحِ فى الْفَیافِى الْجَبَروتیَّةِ، المُصَّوِّرِ لِلْهَیولَى الْمَلَکوتیَّةِ، الْوالى لِلْوَلایَةِ النّاسوتیَّةِ، أُنْموذَجِ الْواقِعِ وَ شَخْصِ الإطْلاقِ، الْمُنْطَبِعِ فِى مَرایَا الانْفُسِ وَ الآفَاقِ، سِرِّ الانْبیَاءِ وَ الْمُرْسَلینَ، سَیِّدِ الأوْصِیاءِ وَ الصِّدّیقینَ، صورَةِ الامانَةِ الإلَهیَّةِ، مَآدَّةِ الْعُلومِ الْغَیْرِ الْمُتَناهیَةِ، الظّاهِرِ بِالْبُرْهانِ، الْباطِنِ بِالْقُدرَةِ وَ الشّانِ، بَسْمَلَةِ کِتابِ الْمَوْجودِ، فاتِحَةِ مُصْحَفِ الْوُجودِ، حَقیقَةِ النُّقْطَةِ الْبائیَّةِ، الْمُتَحَقِّقِ بِالْمَراتب الإنْسانیَّةِ، حَیْدَرِ ءَاجامِ الإبْداعِ، الْکَرّارِ فى مَعارِکِ الاخْتِراعِ، السِّرِّ الْجَلىِّ، وَ النَّجْمِ الثّاقِبِ: عَلیِّ بْنِ أبى طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَام».[3]
درود خداوند و فرشتگان او و حمل کنندگان عرش او، و جمیع آفریدگان آسمانى و زمینىاش ...، بر سرّ رازها و محل درخشش نورها، مهندس عوالم لاهوت و غیوب [صفات و ذات]، سیّاح [دانا و بصیر] فضاى عوالم جبروت، مصوِّر هَیُولاى عالم صورت در عوالم مَلَکوت، والى و حکمران ولایت در عوالم ناسوت، نمونه و مختصر و شالوده عالم واقع و شخص مُجسَّم عالَم کلّى و وجود إطلاقى، منعکس در آئینههاى آفاق و نفوس، سرّ و حقیقت تمام أنبیاء و مرسلین، سروَر و سالار تمامى أوصیاء و صدّیقین، صورت امانت خداوندى، مادّه و ریشه علوم نامتناهى، حقیقت آشکار در نظرها به برهان و جلالت و عظمت پنهان بر عقول، بسم الله الرّحمن الرّحیمِ کتاب موجود، فاتحه و آغاز مُصحَف وجود، حقیقت نقطه بائیّه، تحقّقبخش جمیع مراتب موجودات، تحقّقبخش مراتب انسانیّت، شیر نِیِستان کاخهای إبداع، صاحب حملات مکرّره در معرکههاى اختراع، سرّ آشکاراى حضرت خداوندى، و ستاره درخشان جناب سرمدى: عَلىّ بنِ أبیطالب علیه السّلام».
در اینجا به توضیح برخی از فقرات این عبارت پرداخته میشود:
1. «سرّ الاسرار»: کلمه «سرّ» در موارد مختلف به کار برده میشود؛ مانند: «سرّ علم» به معناى «حقیقت علم» و «سرّ حال» به معنای «معرفت مراد خداوند» و «سرّ حقیقت»؛ به معناى «حقیقت آنچه واقع میشود». در اینجا مقصود از «سرّ الاسرار» حقیقت است.[4] «سرّ»، نوعى دانشِ الهى است که نمیتوان آنرا براى همگان، بازگو کرد.[5] پس سر الاسرار، حقیقت هر چیزی است که نمیتوان آنرا فاش و آشکار کرد.[6]
ابن عربی در کتاب دیگری میگوید: «پس او (پیامبر) آقاى تمام عالم و اولین ظاهر در وجود بود ... و نزدیکترین مردم به او على بن ابیطالب -رضى الله عنه- بود که امام عالم و سرّ تمامى پیامبران است».[7]
2. «المهندس فى الغیوب اللاهوتیة»: غیوب، جمع غیب، به معنای هر آن چیزى است که با حواس ظاهری ادراک آن ممکن نباشد.[8] و هر چیزی که خدا آنرا از خلق پنهان میکند.[9] از اینرو لاهوتیاند؛ زیرا لاهوت، جنبه الهى و ناسوت، جنبه بشرى دارد.[10] گاهى به آن «غیب هویت» و «غیب مطلق» میگویند که مراد، ذات حق به اعتبار لا تعین است و گاهی به آن «غیب مکنون» و «غیب مصون» گفته میشود که مراد، سرّ ذاتى و کُنه واجب باشد از جهت آنکه مصون است از اغیار و مکنون(پوشیده) است از عقول و ابصار.[11]
لاهوت عبارت است از عالم ذات واجب؛ و جبروت یعنی عالم اسماء و صفات؛ و ملکوت یعنی عالم ارواح و نفوس.[12]
3. «السّیاح فى الفیافى الجبروتیّة»: «الفَیف»، به مکان مسطح و بیابانى که آبى در آن نباشد گفته میشود؛ مانند «فیفاة» و «فیفاء».[13] این جمله به معنای «سیاحتکننده در بیابانهای عالم جبروت».
4. «صورة الامانة الالهیّة»: این فقره اشاره است به این آیه شریفه: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا»؛[14] «همانا ما امانت را بر آسمانها و زمین عرضه داشتیم و همه از برداشتن آن ابا کردند و انسان آنرا حمل کرد به درستى که او بسیار ظلمکننده و نادان بود».
طبق برخی روایات؛ این امانت، همان ولایت است.[15]
معناى صورت امانت؛ یعنى حقیقت و فعلیت ولایت الهی.[16]
5. «الْوالى لِلْوَلایَةِ النّاسوتیَّةِ»؛ یعنی اینکه امام علی(ع) بر عالم ناسوت(دنیا و نشئه انسانی) ولایت الهی دارد.
6. «حقیقة النّقطة البائیة»: این فقره اشاره به حدیث مشهورى است که به امام علی(ع) نسبت میدهند که؛ «تمام قرآن در باء بسم الله است و من نقطه زیر این باء هستم».[17]
این کلمه در اصطلاح عرفانی، کنایه و تمثیل است از مظهر اول و تجلّى نخستین بودن آن وجود پاک؛ یعنى چنانچه در عالم کتابت و تدوین الفاظ و تصویر حروف، هر لفظى که موجود میشود اول تعیّن هستى او، از مقام نقطه تجلّى نموده، سپس آن لفظ و حرف موجود خواهد شد و همچنین در عالم کتابت تکوینى نیز نخستین تعیّن جمیع موجودات از مشرق ولایت که نَفَس رحمانى و فیض مقدس است طلوع نموده، سایر ماهیات را روشن مینماید و چنانچه تمامى الفاظ و حروف مفصّله در حقیقت نقطه بهطور اجمال موجود است، ولایت نیز بهطور بساطت داراى حقیقت جمیع موجودات است.[18]
برخی نیز گفتهاند: باء عالم ذات است، و نقطه باء عالم صفات، و حرکت باء عالم افعال. بنابراین معناى حدیث آن است که حضرت علی(ع) تعیّن اول و مظهر صفات واجب تعالى است.[19]
به هر حال و صرف نظر از اینکه گوینده این عبارات چه فردی باشد، در کتابهای متأخر به نقل و شرح آن پرداخته شده است.[2]
در این متن، بعد از درود بر پیامبر اکرم(ص)، با بیان ویژگیهایی، درود بر امام علی(ع) آغاز میشود:
«وَ صَلَواتُ اللهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ حَمَلَةِ عَرْشِهِ وَ جَمیعِ خَلْقِهِ مِن أَرْضِهِ وَ سَمائِه ... و عَلَى سِرِّ الاسْرارِ، وَ مَشْرِقِ الانْوارِ، الْمُهَنْدِسِ فِى الْغُیوبِ اللاهوتیَّةِ، السَّیّاحِ فى الْفَیافِى الْجَبَروتیَّةِ، المُصَّوِّرِ لِلْهَیولَى الْمَلَکوتیَّةِ، الْوالى لِلْوَلایَةِ النّاسوتیَّةِ، أُنْموذَجِ الْواقِعِ وَ شَخْصِ الإطْلاقِ، الْمُنْطَبِعِ فِى مَرایَا الانْفُسِ وَ الآفَاقِ، سِرِّ الانْبیَاءِ وَ الْمُرْسَلینَ، سَیِّدِ الأوْصِیاءِ وَ الصِّدّیقینَ، صورَةِ الامانَةِ الإلَهیَّةِ، مَآدَّةِ الْعُلومِ الْغَیْرِ الْمُتَناهیَةِ، الظّاهِرِ بِالْبُرْهانِ، الْباطِنِ بِالْقُدرَةِ وَ الشّانِ، بَسْمَلَةِ کِتابِ الْمَوْجودِ، فاتِحَةِ مُصْحَفِ الْوُجودِ، حَقیقَةِ النُّقْطَةِ الْبائیَّةِ، الْمُتَحَقِّقِ بِالْمَراتب الإنْسانیَّةِ، حَیْدَرِ ءَاجامِ الإبْداعِ، الْکَرّارِ فى مَعارِکِ الاخْتِراعِ، السِّرِّ الْجَلىِّ، وَ النَّجْمِ الثّاقِبِ: عَلیِّ بْنِ أبى طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَام».[3]
درود خداوند و فرشتگان او و حمل کنندگان عرش او، و جمیع آفریدگان آسمانى و زمینىاش ...، بر سرّ رازها و محل درخشش نورها، مهندس عوالم لاهوت و غیوب [صفات و ذات]، سیّاح [دانا و بصیر] فضاى عوالم جبروت، مصوِّر هَیُولاى عالم صورت در عوالم مَلَکوت، والى و حکمران ولایت در عوالم ناسوت، نمونه و مختصر و شالوده عالم واقع و شخص مُجسَّم عالَم کلّى و وجود إطلاقى، منعکس در آئینههاى آفاق و نفوس، سرّ و حقیقت تمام أنبیاء و مرسلین، سروَر و سالار تمامى أوصیاء و صدّیقین، صورت امانت خداوندى، مادّه و ریشه علوم نامتناهى، حقیقت آشکار در نظرها به برهان و جلالت و عظمت پنهان بر عقول، بسم الله الرّحمن الرّحیمِ کتاب موجود، فاتحه و آغاز مُصحَف وجود، حقیقت نقطه بائیّه، تحقّقبخش جمیع مراتب موجودات، تحقّقبخش مراتب انسانیّت، شیر نِیِستان کاخهای إبداع، صاحب حملات مکرّره در معرکههاى اختراع، سرّ آشکاراى حضرت خداوندى، و ستاره درخشان جناب سرمدى: عَلىّ بنِ أبیطالب علیه السّلام».
در اینجا به توضیح برخی از فقرات این عبارت پرداخته میشود:
1. «سرّ الاسرار»: کلمه «سرّ» در موارد مختلف به کار برده میشود؛ مانند: «سرّ علم» به معناى «حقیقت علم» و «سرّ حال» به معنای «معرفت مراد خداوند» و «سرّ حقیقت»؛ به معناى «حقیقت آنچه واقع میشود». در اینجا مقصود از «سرّ الاسرار» حقیقت است.[4] «سرّ»، نوعى دانشِ الهى است که نمیتوان آنرا براى همگان، بازگو کرد.[5] پس سر الاسرار، حقیقت هر چیزی است که نمیتوان آنرا فاش و آشکار کرد.[6]
ابن عربی در کتاب دیگری میگوید: «پس او (پیامبر) آقاى تمام عالم و اولین ظاهر در وجود بود ... و نزدیکترین مردم به او على بن ابیطالب -رضى الله عنه- بود که امام عالم و سرّ تمامى پیامبران است».[7]
2. «المهندس فى الغیوب اللاهوتیة»: غیوب، جمع غیب، به معنای هر آن چیزى است که با حواس ظاهری ادراک آن ممکن نباشد.[8] و هر چیزی که خدا آنرا از خلق پنهان میکند.[9] از اینرو لاهوتیاند؛ زیرا لاهوت، جنبه الهى و ناسوت، جنبه بشرى دارد.[10] گاهى به آن «غیب هویت» و «غیب مطلق» میگویند که مراد، ذات حق به اعتبار لا تعین است و گاهی به آن «غیب مکنون» و «غیب مصون» گفته میشود که مراد، سرّ ذاتى و کُنه واجب باشد از جهت آنکه مصون است از اغیار و مکنون(پوشیده) است از عقول و ابصار.[11]
لاهوت عبارت است از عالم ذات واجب؛ و جبروت یعنی عالم اسماء و صفات؛ و ملکوت یعنی عالم ارواح و نفوس.[12]
3. «السّیاح فى الفیافى الجبروتیّة»: «الفَیف»، به مکان مسطح و بیابانى که آبى در آن نباشد گفته میشود؛ مانند «فیفاة» و «فیفاء».[13] این جمله به معنای «سیاحتکننده در بیابانهای عالم جبروت».
4. «صورة الامانة الالهیّة»: این فقره اشاره است به این آیه شریفه: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا»؛[14] «همانا ما امانت را بر آسمانها و زمین عرضه داشتیم و همه از برداشتن آن ابا کردند و انسان آنرا حمل کرد به درستى که او بسیار ظلمکننده و نادان بود».
طبق برخی روایات؛ این امانت، همان ولایت است.[15]
معناى صورت امانت؛ یعنى حقیقت و فعلیت ولایت الهی.[16]
5. «الْوالى لِلْوَلایَةِ النّاسوتیَّةِ»؛ یعنی اینکه امام علی(ع) بر عالم ناسوت(دنیا و نشئه انسانی) ولایت الهی دارد.
6. «حقیقة النّقطة البائیة»: این فقره اشاره به حدیث مشهورى است که به امام علی(ع) نسبت میدهند که؛ «تمام قرآن در باء بسم الله است و من نقطه زیر این باء هستم».[17]
این کلمه در اصطلاح عرفانی، کنایه و تمثیل است از مظهر اول و تجلّى نخستین بودن آن وجود پاک؛ یعنى چنانچه در عالم کتابت و تدوین الفاظ و تصویر حروف، هر لفظى که موجود میشود اول تعیّن هستى او، از مقام نقطه تجلّى نموده، سپس آن لفظ و حرف موجود خواهد شد و همچنین در عالم کتابت تکوینى نیز نخستین تعیّن جمیع موجودات از مشرق ولایت که نَفَس رحمانى و فیض مقدس است طلوع نموده، سایر ماهیات را روشن مینماید و چنانچه تمامى الفاظ و حروف مفصّله در حقیقت نقطه بهطور اجمال موجود است، ولایت نیز بهطور بساطت داراى حقیقت جمیع موجودات است.[18]
برخی نیز گفتهاند: باء عالم ذات است، و نقطه باء عالم صفات، و حرکت باء عالم افعال. بنابراین معناى حدیث آن است که حضرت علی(ع) تعیّن اول و مظهر صفات واجب تعالى است.[19]
[1]. مرعشی شوشتری، قاضى نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 33، ص 150، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1409ق.
[2]. مانند: موسوى خلخالى، سید صالح، شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 69، قم، مطبوعات دینى، چاپ اول، 1383ش.
[3]. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 33، ص 150 – 151؛ شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 69 - 70؛ تهرانى، سید محمد حسین، معاد شناسى، ج 9، ص 490 - 491، مشهد، ملکوت نور قرآن، چاپ یازدهم، 1423ق.
[4]. شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 71.
[5]. ر. ک: «معنای سرّ الله»، 84226.
[6]. ر. ک: محیى الدین بن عربى، محمد بن على، الفتوحات المکیة، ج 2، ص 479، بیروت، دار الصادر، چاپ اول، بیتا؛ قشیری، ابوالقاسم عبد الکریم، کتاب عبارات الصوفیة و معانیها(اربع رسائل فى التصوف)، ص 51، بغداد، مطبعة المجمع العلمى العراقى، چاپ اول، 1389ق؛ کاشانى، عبد الرزاق، اصطلاحات الصوفیة، ص 35، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1426ق.
[7]. محیى الدین بن عربى، محمد بن على، الفتوحات المکیة، ج 1، ص 119، بیروت، دار الصادر، چاپ اول، بیتا.
[8]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 616، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق؛ مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 7، ص 353، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1430ق.
[9]. جرجانی، سید شریف على بن محمد، کتاب التعریفات، ص 119، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، 1370؛ کاشانى، عبد الرزاق، لطائف الأعلام فى إشارات أهل الإلهام، ج 2، ص 547، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول، 1426ق.
[10]. ر. ک: همدانى، عین القضات، دفاعیات(شکوى الغریب)، ص 74، تهران، منوچهرى، چاپ دوم، 1385؛ بقلى شیرازى، روزبهان، مشرب الأرواح، ص 196، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1426ق؛ انور فؤاد ابى خزام، معجم المصطلحات الصوفیة، ص 150، بیروت، مکتبة لبنان الناشرون، چاپ اول، 1993م.
[11]. شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 72.
[12]. همان.
[13]. فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 3، ص 245، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[14]. احزاب، 72.
[15]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج 1، ص 76، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[16]. شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 73.
[17]. صدر المتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص 21، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش؛ با اندکی تغییر در: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، مقدمه قیصرى، ص 118، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1375ش.
[18]. شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 74؛ نیز ر.ک: مفاتیح الغیب، ص 21 – 22؛ الفتوحات المکیة، ج 1، ص 102.
[19]. ر.ک: شرح مناقب محیى الدین عربى، ص 74.
نظرات