لطفا صبرکنید
بازدید
15310
15310
آخرین بروزرسانی:
1396/12/23
خلاصه پرسش
فعل منحوت چیست؟
پرسش
مقابل اصطلاح «فعل منحوت» چه اصطلاحی قرار دارد؟ مثلاً گفته میشود فلان فعل، منحوت است. حال مثلاً به فعل «ضَرَبَ» بخواهیم بگوییم غیر منحوت است چه اصطلاحی بکار میبریم؟
پاسخ اجمالی
واژه «منحوت» اسم مفعول از ماده «نحت» است که به معنای تراشیدن چوب و ساختن اشیاء و وسائل از آن است.[1] بنابراین، منحوت؛ یعنی چیزی که از طریق تراشیدن چیز دیگر، حاصل شده است.
یکی از اصطلاحات علم صرف، «صیغه منحوت» است. صیغه منحوت به کلمهای گفته میشود که به جای اینکه ریشه و اصل آن مصدر باشد، چیز دیگری همچون جمله، اسم مفردی که دلالت بر ذات دارد و یا چند فعل متعدّد است. به عبارت دیگر، افعالی که با تراشیده شدن برخی جملهها یا مفردات ایجاد میشود، «فعل منحوت» نامیده میشود.
روش ساخت این افعال بدین گونه است که برخی از حروف یک جمله یا یک اسم یا چند فعل را گرفته و با ترکیب آنها، صیغه فعل ساخته میشود. مانند:
1. بسمل، یبسمل، بسملة؛ از «بسم الله الرّحمن الرّحیم»
2. حوقل، یحوقل، حوقلة؛ از «لا حول و لا قوّة الّا بالله»
3. حمدل، یحمدل، حمدلة: از «الحمد لله»
4. حسبل، یحسبل، حسبلة؛ از «حسبى الله»
5. سبحل، یسبحل، سبحلة؛ از «سبحان الله»
مثالهاى منحوت از مفرد، مانند:
1. عقربت الصّدغ؛ زلف را چون کژدم کردم، از «عقرب» گرفته شده.
2. فلفلت الطّعام؛ طعام را فلفل زدم.
3. تمنطق زید؛ زید کمربند بست.
4. تمدرع؛ جامه پشمین پوشید.
مثال منعوت از چند فعل: «یبعثر الله الاموات»؛ خدا مردگان را زنده کند و برانگیزاند. گفتهاند: این فعل از «بعث»(زنده کرد) و «اثار»(برانگیخت) گرفته شده است.[2]
قابل ذکر است که این نوع فعل، برای مقابلش اصطلاح خاصی وجود ندارد؛ همانطور که مثلاً در مقابل افعال قلوب، اصطلاح خاصی وجود ندارد.
یکی از اصطلاحات علم صرف، «صیغه منحوت» است. صیغه منحوت به کلمهای گفته میشود که به جای اینکه ریشه و اصل آن مصدر باشد، چیز دیگری همچون جمله، اسم مفردی که دلالت بر ذات دارد و یا چند فعل متعدّد است. به عبارت دیگر، افعالی که با تراشیده شدن برخی جملهها یا مفردات ایجاد میشود، «فعل منحوت» نامیده میشود.
روش ساخت این افعال بدین گونه است که برخی از حروف یک جمله یا یک اسم یا چند فعل را گرفته و با ترکیب آنها، صیغه فعل ساخته میشود. مانند:
1. بسمل، یبسمل، بسملة؛ از «بسم الله الرّحمن الرّحیم»
2. حوقل، یحوقل، حوقلة؛ از «لا حول و لا قوّة الّا بالله»
3. حمدل، یحمدل، حمدلة: از «الحمد لله»
4. حسبل، یحسبل، حسبلة؛ از «حسبى الله»
5. سبحل، یسبحل، سبحلة؛ از «سبحان الله»
مثالهاى منحوت از مفرد، مانند:
1. عقربت الصّدغ؛ زلف را چون کژدم کردم، از «عقرب» گرفته شده.
2. فلفلت الطّعام؛ طعام را فلفل زدم.
3. تمنطق زید؛ زید کمربند بست.
4. تمدرع؛ جامه پشمین پوشید.
مثال منعوت از چند فعل: «یبعثر الله الاموات»؛ خدا مردگان را زنده کند و برانگیزاند. گفتهاند: این فعل از «بعث»(زنده کرد) و «اثار»(برانگیخت) گرفته شده است.[2]
قابل ذکر است که این نوع فعل، برای مقابلش اصطلاح خاصی وجود ندارد؛ همانطور که مثلاً در مقابل افعال قلوب، اصطلاح خاصی وجود ندارد.
نظرات