
لطفا صبرکنید
27266
- اشتراک گذاری
- یکی از اعمال دفن میّت؛ تلقین میّت است که انجام آن، هم قبل از پوشاندن قبر و هم بعد از پوشاندن قبر و برگشتن تشییعکنندگان، مستحب است.[1]
اولین شخصی که در اسلام، عمل تلقین میت را انجام داد، پیامبر اکرم(ص) بود. از ابن عباس نقل شده است؛ رسول خدا(ص) هنگام دفن فاطمه بنت اسد، مادر امام علی(ع)، بالای سر ایشان قرار گرفت و فرمود: «ای فاطمه! وقتی نکیر و منکر نزد تو آمدند و در مورد پروردگارت از تو سؤال کردند، در جوابشان بگو: الله خدای من، محمد(ص) پیامبرم، اسلام دینم، قرآن کتابم و فرزندم، امام و ولی من است».[2]
پس از پیامبر اسلام(ص)، ائمه اطهار(ع) شیوه و مفاد تلقین را به مردم آموزش دادند که در روایات متعدد آمده است.
- به متن تلقین میّتی که در حاشیه کتاب مفاتیح الجنان با چاپی که در بازار است، این عبارت اضافه شده است:
علامه مجلسی(ع) فرمود: و تلقینکننده به این نحو بگوید، جامعتر است.[3] اما در اصل مفاتیح الجنان چنین متنی نیامده است.
به هر حال؛ همانطور که گفته شد، این عبارت از مرحوم مجلسی است به این بیان:
«مستحب است که در اینحال، عقائد صحیح و حقیقی، به خصوص ولایت امامان معصوم(ع) به او تلقین شود».[4] سپس میگوید: «اگر اینطور گفته شود کاملتر است».[5] آنگاه متن تلقینی که در حاشیه مفاتیح الجنان اضافه شده است را ذکر میکند.
به نظر میرسد که علامه مجلسی با استفاده از روایاتی که در تلقین میّت وارد شده، این نوع تلقین را نگاشته است؛ یعنی مفاد و الفاظ روایتهای مختلف و متعدد را یکجا جمع کرده است؛ چرا که در بخشی از این روایات این عبارت آمده است: « ... و امامها را تا امام زمانش نام ببر...»؛[6] یعنی اگرچه در خود حدیث، نام امامان برده نشده و این کار را برعهده خود تلقینکننده گذاشته شده است؛ از اینرو، علامه مجلسی نام امامان(ع) را ذکر میکند تا متن تلقین کامل باشد. همچنین در برخی از این احادیث آمده است: «چیزهایی را که به آنها اعتقاد داشته، به او تلقین کن».[7]
بنابراین، علامه مجلسی با استفاده از عبارات مختلف روایات این باب؛ متنی کامل و مشروح نگاشته که برگرفته از روایات است. و کاری برخلاف معنا و نصّ روایات انجام نداده است.
- شخصی که از دنیا میرود و متوجه مرگش میشود هراسان است؛ ترس از مواجه شدن با فرشتگان مرگ؛ جدا شدن روح از بدن -تا آن زمان تجربه نکرده بود-؛ ترس از وارد شدن در قبر و مواجه شدن با فرشتگان مأمور.
بر این اساس، در روایت آمده است: هنگامى که برادر مؤمن خود را به طرف قبر میبرید او را ناگهان داخل قبر نگذارید و بدین وسیله قبر را بر وى دشوار و سخت مگردانید؛ بلکه میّت را در فاصله دو یا سه ذراعى[8] قبر از قسمت پایین قرار بده تا آمادگى پیدا کند، سپس او را در لحد قبر قرار بده و اگر بتوانى صورتش را به خاک و روى زمین بچسبانى، پس صورتش را برهنه کن و روى خاک بگذار و سزاوار است ولىّ میّت در کنار سر او باشد و از شیطان به خدا پناه برده و سپس فاتحة الکتاب و معوّذتین(سورههای فلق و ناس) و «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» و «آیة الکرسى» را قرائت کند و پس از آن عقائد حقّه را به زبان آورده و به یک یک از ائمّه(ع) اقرار کند تا برسد به صاحب امر امام زمان(عج).[9]
همچنین گفته شد؛ میت را تکان داده و به او تفهیم کند که کجا است. به او بگوید توجه داشته باش، حواس خود را جمع کن و نترس. وقتی که دو ملک میآیند و از تو سؤال میکنند به آنها این جوابها را بده.
بر این اساس، تلقین نوعی یادآوری برای افراد معتقد است، نه دعوت به ایمان برای غیر مؤمنان. به عبارت دیگر، تلقین کمک به فرد مرده است تا برای زندگی برزخی و مواجه شدن با ملائکه آمادهتر باشد. البته برای به ظاهر مسلمانانی که خدا و رسول در زندگی آنها هیچ نقشی نداشته، تلقین تنها یک امر ظاهری است؛ زیرا زندگان نمیتوانند مرزبندی دقیقی از افراد معتقد و غیر معتقد داشته باشند.
[1]. طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، ج 1، ص 442- 443، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1409ق؛ ر. ک: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 3، ص 175- 201، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1490ق.
[2]. وسائل الشیعه، ج 3، ص 176.
[3]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، موسوی دامغانی، ص 928، قم، الزهراء، چاپ نهم، 1379 ش.
[4]. «وَ السُّنَّةُ أَنْ یُلَقَّنَ فِی هَذِهِ الْحَالِ الْعَقَائِدَ الْحِقَّةَ وَ خَاصَّةً وَلَایَةَ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِینَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ»؛ مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد (مفتاح الجنان)، محقق، مصحح، اعلمی، علاء الدین، ص 352، بیروت، موسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1423ق.
[5]. «وَ إِذَا قَالَ هَکَذَا فَهُوَ أَشْمَل»؛ زاد المعاد (مفتاح الجنان)، ص 352.
[6]. وسائل الشیعه، ج 3، ص 174.
[7]. همان، ص 175.
[8]. ذراع در اینجا؛ به حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی میگویند.
[9]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 306، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.

: