8703
عمر بن خطاب بن نفيل بن عبد العزّى بن ریاح، با کنیهی ابوحفص، در سال سیزدهم بعد از عام الفیل به دنیا آمد. مادرش حنتمة بنت هاشم بن مغيره، از قریش و طایفهی بنیمخزوم بود.
عمر در ابتدای ظهور اسلام، از مخالفان سرسخت مسلمانان بود، و با افرادی که از قبیلهاش، به اسلام میگرویدند با خشونت رفتار میکرد، تا جایی که حتی خواهر و دامادش نیز اسلام خود را از او مخفی نگه میداشتند.
با این وجود، عمر در حدود سال ششم بعثت مسلمان شد، و بعدها با ازدواج دخترش حفصه با پیامبر اسلام(ص)، با حضرتشان خویشاوندی پیدا کرد.
عمر بعد از هجرت و در شهر مدینه از صحابیان شناختهشده و سرشناس بود و در بسیاری از جنگهای پیامبر(ص) از بدر و احد تا حنین و... حضور داشت، اما هنگام رحلت پیامبر(ص) از نگارش وصیتنامه توسط حضرتشان جلوگیری کرد.
او همچنین بعد از رحلت رسول خدا(ص) بیشترین نقش را در به خلافت رساندن ابوبکر ایفا کرد.
عمر در دوران ابوبکر گرچه تنها منصب قضاوت را عهدهدار بود، اما نفوذ فراوانی در حکومت داشت و نزدیکترین مردم به ابوبکر بود. نزدیکی و ارتباط این دو به قدری زیاد بود که تقریباً همگان میدانستند که عمر جانشین ابوبکر خواهد شد!
عمر در سال سیزدهم هجری با وصیت ابوبکر و بدون دخالت مستقیم مسلمانان بر مسند خلافت تکیه زده و حدود ده سال در این مقام بود. در دوره خلافت او مسلمانان به فتوحات گستردهای دست یافتند. ابتدا عراق فتح شد و سپس ایران زیر سایه اسلام آمد. آذربایجان و ارمنستان امروزی نیز نقاط بعدی در این مسیر بودند. از مسیری دیگر بیت المقدس و شامات به سیطره مسلمانان درآمد. خلیفهی دوم، خود را دارای اختیارات زیادی میدانست؛ از اینرو بدون هیچ مشکلی دست به تغییر برخی از احکام فرعی میزد، در حالیکه اذعان داشت که پیامبر(ص) نظری غیر از نظر او داشت.
خلیفهی دوم بیش از هر شخصیت دیگری در فکر و اندیشه اهلسنت تأثیر داشت و همانگونه که دورهی او از لحاظ تاریخی، مقطع بسیار مهمی در تاریخ اسلام به شمار میآید، فکر و عمل او نیز برای مسلمانان سنی مذهب اهمیت بسیار بالایی دارد. این اهمیت تا جایی است که از او به عنوان الگویی یاد میشود که هیچگونه خطایی نداشت و میتوان به هر قول و فعل او به عنوان سیره و سنتی شرعی استناد کرد.
اما مکتب شیعه انتقادهای فراوانی به رویکردها و عملکردهای خلیفهی دوم دارد. تغییر جریان خلافت در سقیفه بر خلاف دستورات پیامبر اکرم(ص)، نوع بیعت گرفتن از امام علی(ع)، بیحرمتی به دخت نبی اکرم، شیوه انتصابش به مقام خلافت، مدل حکومتداری، ایجاد بدعتهایی در دین، و نداشتن دانش کافی برای حکومت به اعتراف خودش و... از موارد بیشماری هستند که انتقاداتی را متوجه او کردهاند.