جستجوی پیشرفته
بازدید
33376
آخرین بروزرسانی: 1393/08/19
خلاصه پرسش
سبکی یا سنگینی شخصیت انسان به چه معناست؟ چه عواملی باعث سبکی یا سنگینی شخصی می‌شود؟
پرسش
خود را سبک کردن و سنگین بودن به چه معناست؟ آیا ما چیزی به عنوان سبک کردن خود و یا سنگین بودن داریم؟ در چه صورت می‌توان فهمید که ما خودمان را سبک کرده‌ایم؟ چگونه متوجه شویم که انجام یک فعلی باعث سبک شدن ما می‌شود یا نه؟ چه چیزی باعث سبک شدن ما می‌شود؟ چگونه می‌توانیم خودمان را سبک نکنیم؟ همچنین در مورد احترام به خود و ارزش قائل شدن برای شخصیت خود توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
در روایات و کتاب‌های اخلاقی؛ سنگین بودن شخصیت انسان و ارزش قائل شدن برای آن، به واژه‌ها و مفاهیمی؛ مانند وقار، متانت، هیبت، سکینه، عزّت نفس، و کرامت انسانی برگشت می‌کند و سبکی شخصیت به واژه‌ها و مفاهیمی؛ مانند خفت، ذلت نفس، حقارت برمی‌گردد. این موارد در کتاب‌های اخلاقی - با توجه به روایات - به عنوان فضائل و رذائل اخلاقی مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته‌اند.
 
پاسخ تفصیلی
در روایات و متون اخلاقی واژه‌هایی داریم که معنا و مفهوم آنها به سبک نکردن شخصیت خود و سنگین بودن برمی‌گردد؛ مانند: وقار، متانت، هیبت، سکینه، عزّت نفس، کرامت انسانی، خفت، ذلت نفس، حقارت. این موارد در کتاب‌های اخلاقی - با توجه به روایات - به عنوان فضائل و رذائل اخلاقی مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته‌اند. حتی مصادیق و راه‌کارهای تحصیل آنها به عنوان فضیلت اخلاقی، یا دوری از آنها به عنوان رذیلت اخلاقی بیان شده‌اند. در این‌جا تنها به‌طور خلاصه به مواردی اشاره می‌شود و مباحث تفصیلی را باید در کتب اخلاقی و یا پاسخ‌های مرتبط پیگیری کرد.
مفاهیم مربوط به سنگین بودن شخصیت
برخی از مهم‌ترین مفاهیم اخلاقی که بیانگر سنگینی شخصیت آدمی هستند، عبارت‌اند از:
الف. عزّت: عزت نفس به معنای حمایت از نفس، گرامی داشتن نفس و ارزش و احترام قائل شدن برای آن است. در این‌باره «عوامل و اسباب عزت»، سؤال 28128 را مطالعه کنید.
امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند عز و جل، در زیر و بم زندگى، زمام اختیار مؤمن را در دست خود او نهاده است، ولى تا آن حد که خود را به خوارى و حقارت نیفکند. نشنیده‌اى که خداوند - عزّ و جلّ- می‌فرماید‏: "عزت از آن خدا و براى رسول خدا و براى مؤمنان است".[1] مؤمن باید عزیز بماند و خود را به خفّت و خوارى نکشاند. خداوند، عزت مؤمن را در سایه اسلام و ایمان بیمه کرد».[2]
ب. شرافت و کرامت انسانی:[3] شالوده و بنیاد اساسى اخلاق اسلامى، توجه دادن انسان به شرافت و کرامت ذاتى خویش است.[4] خودآگاهى و توجه به این‏که انسان موجودى عِلْوى و برتر است و گوهرى ارزشمند و بی‏مانند در خود دارد، او را - به دلیل حبّ ذات- به حراست و پاسدارى از کرامت ذاتى خویش فرا می‏خواند و به ‏سوى ارزش‌هاى متعالى اخلاق سوق می‏دهد؛ امام علی(ع) می‌فرماید: «دامان نفس خود را از هر پستى پاکیزه دار! گرچه دلت را برباید؛ زیرا در مقابل آنچه از گوهر نفس خود می‏بخشى، بهایى دریافت نمی‏کنى (یعنی؛ عزت نفس و شرف جایگزین ندارد)».[5]
در مقابل، کسى که احساس زبونى و فرومایگى کند و شرافت شگرف خویشتن را باور نداشته باشد، از ارتکاب هرگونه رفتار ناپسند اخلاقى باکى ندارد؛ امام هادی(ع) فرمود: «کسى که خودش را بی‌مقدار می‌داند، از شرّ او ایمن مباش».[6]
ج. وقار و سکینه: این صفات بیانگر آرامش و تعادل نفس است و نقش بازدارندگى را در برابر رفتارها و حرکات ناپسند ایفا می‌کند، و نشان ‌دهنده بخشی از سنگینی و متانت شخصیت انسان است.[7]
بارزترین علل و اسبابى که براى تحصیل وقار و سنگینى و دور ماندن از ذلت و سبک شدن شخصیتی در روایات به ‏چشم می‌خورد، به ‏قرار زیر است:
1. بندگى خداوند: امام ‏على(ع) در این‌باره می‌فرماید: «هر کس خواستار عزّت بدون عشیره، هیبت بدون سلطنت، بی‌نیازى بدون مال، و فرمانبر بدون بذل و بخشش است، پس باید از ذلّت عصیان خداوند به عزّت بندگى او در آید».[8]
2. حکمت و علم؛ امام‏ على(ع): «کسى که آگاه به حکمت باشد، چشم‌ها به دیده وقار و هیبت به او می‌نگرند».[9]
3. حلم و خویشتن‌دارى؛ امام على(ع): «خویشتن‌دارى سبب وقار است».[10]
4. سکوت؛ امام‏ على(ع): «با سکوت بسیار، شُکوه و وقار انسان بیشتر می‌شود».[11]
مفاهیم مربوط به سبکی شخصیت
یکی از مهم‌ترین مفاهیم اخلاقی که بیانگر سبکی شخصیت انسان است، ذلّت نفس - در مقابل عزت نفس - می‌باشد؛ ذلّت نفس؛ به معنای خواری، سبکی و پست نمودن نفس است.[12] ذلت و خواری شخصیت انسان، خود عوامل و اسبابی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. بد خلقی:‏ اولین اثر منفى بدخلقى به‌طور مستقیم متوجه شخص بدخلق می‌گردد؛ بدین معنا که بداخلاقى چنان چهره و حالات زشت و حرکات نامطلوبى از انسان ارائه می‌دهد که با مشاهده آن، خوبی‌ها، صفات ارزشمند و سایر ارزش‌هاى اجتماعى او از یاد رفته، شخصیت او ضایع می‌شود و وى در نظر دیگران خوار و ذلیل و سبک می‌گردد. امام علی(ع) می‌فرماید: «چه بسا عزیزى که اخلاق بد، مایه ذلّت‏ و خوارى او شده و چه بسا خوار و ذلیلى که اخلاق خوب، او را به عزّت‏ و بزرگى رسانده است».[13] «هرکس بدخلقی‌اش زیاد باشد، خوار و پست شمرده شود».[14]
2. طمع و چشم‌داشت به مال دیگران: حرص و طمع و چشم دوختن به مال و منال مردم، به شدّت، مناعت و بزرگوارى انسان را خدشه‌دار می‌کند. کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده است راضى نباشد خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد.
امام باقر(ع) به جابر بن یزید جعفى، سفارش می‌کند که «اگر عزّت می‌خواهى، طمع را در وجودت نابود کن».[15]
امام صادق(ع) نیز از قول لقمان حکیم نقل می‌کند که به ‏فرزندش چنین سفارش کرد: «اگر می‌خواهى عزّت جهان را گردآورى، از آنچه در دست مردم است، چشم طمع بپوش که پیامبران و صدّیقان، با قطع طمع به چنین مقامى رسیدند».[16]
3. اظهار ناتوانى: امام علی(ع) می‌فرماید: ‏«هر کس ناتوانى و درماندگى خویش را بر ملا کند تن به خوارى داده است».[17]
4. درخواست از مردم: امام سجاد(ع): «درخواست از مردم، زندگى انسان را با خوارى توأم می‌کند؛ حیا را از بین می‌برد و وقار و سنگینى آدمى را سبک می‌گرداند».[18]
5. خنده و شوخى بسیار: امام‏ على(ع): «کسى که خنده او فراوان گردد، شکوه و عظمت او از میان برود».[19] «هر کس بسیار شوخى کند، سبک شمرده شود».[20]
6. سرمستى از مال، قدرت، علم، ستایش و جوانى: امام ‏على(ع): «شخص‏ عاقل باید خود را از سرمستى مال، قدرت، علم، ستایش و جوانى حفظ کند؛ زیرا این سرمستى عقل آدمى را زایل نموده، و وقار او را از بین می‌برد».[21]
7. شراکت مالی با غیر هم‌طرازان: ابى بصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) عرضه داشتم، جایز است انسان با مردمى پولدار که نمی‌تواند مثل آنها خرج کند به سفر رود؟ آن‌حضرت فرمود: «دوست ندارم که مؤمن خود را ذلیل کند، بلکه با هم‌طرازان خود بیرون رود».[22]
 

[1]. منافقون، 8.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏5، ص 63، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. اسراء، 70.
[5]. «وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى رَغْبَةٍ فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضا»؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 77، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[6]. «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ»؛ تحف العقول، ص 483.
[8]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق: حسنی بیرجندی، حسین، ص 462، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.‏
[9]. الکافی، ج ‏8، ص 23.
[10]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 396، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق. 
[11]. همان، ص 296.
[12]. ر.ک:‌ بن حمید، صالح، موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم(ص)، ج ‏10، ص 4502 – 4515، جده، دار الوسیلة، چاپ چهارم، بی‌تا.
[13]. «رُبَّ عَزِیزٍ أَذَلَّهُ خُلُقُهُ وَ ذَلِیلٌ أَعَزَّهُ خُلُقُه»؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏1، ص 300، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[14]. «مَنْ کَثُرَ خُرْقُهُ اسْتُرْذِلَ»؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 453.
[15]. «وَ اطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَع‏»؛ تحف العقول، ص 286.
[16]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏13، ص 420، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[17]. «رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ ضُرَّهُ لِغَیْرِهِ»؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 270؛ غرر الحکم و درر الکلم، ص 388.
[18]. تحف العقول، ص 279.
[19]. «مَنْ کَثُرَ ضِحْکُهُ ذَهَبَتْ هَیْبَتُه‏»؛الکافی، ج ‏8، ص 22.
[20]. «مَنْ کَثُرَ مِزَاحُهُ اسْتُخِفَّ بِه‏»؛ همان.
[21]. عیون الحکم و المواعظ، ص 552؛ غرر الحکم و درر الکلم، ص 797.
[22]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ‏2، ص 359، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم‏، 1371ق؛ الکافی، ج ‏4، ص 287.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها