لطفا صبرکنید
58784
- اشتراک گذاری
داستان هابیل و قابیل؛ پسران آدم (ع) از جمله داستان های معروف در نزد پیروان ادیان الاهی است. این داستان در تورات و قرآن کریم ذکر شده است که هر کدام قسمت هایی از این داستان را نقل کرده اند.
آنچه را که از آیات قرآن در سبب قتل هابیل توسط برادرش به دست می آید، این است که منشأ آن حسد بوده است. حال در این که چه قضایایی سبب به وجود آوردن این حسد بوده است، مواردی ذکر شده است که یکی از آن، به یقین قضیه قبول شدن قربانی بوده که در قرآن نیز ذکر شده است.
داستان هابیل و قابیل؛ پسران آدم (ع) از جمله داستان های معروف در نزد پیروان ادیان الاهی است. این داستان در تورات و قرآن کریم ذکر شده است که هر کدام قسمت هایی از این داستان را نقل کرده اند.
کتاب مقدس بیشتر قسمت های قبل از کشته شدن و بعد از آن را مورد توضیح خود قرار می دهد و جزئیات بسیاری از این وقایع را ذکر می کند و کمتر به واقعه کشته شدن می پردازد. اما قرآن نیز این داستان را مورد توجه و اهمیت قرار داده با این تفاوت که قرآن کریم بیشتر ماجرای قربانی کردن این دو برای خداوند و گفت و گویی که بین دو برادر واقع شده است را بیان کرده است.
از جمله آیاتی که به داستان این دو برادر پرداخته این چنین است: «هنگامى که هر دو نفر با انجام کار نیکى به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد. [برادرى که عملش پذیرفته نشد از روى حسد و خودخواهى به برادرش] گفت: بىتردید تو را مىکشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران مىپذیرد* مسلماً اگر تو براى کشتن من دستت را دراز کنى، من براى کشتن تو دستم را دراز نمىکنم زیرا از خدا پروردگار جهانیان مىترسم».[1]
از آن جا که این داستان درس ها و عبرت های بسیاری دارد؛ لذا مورد اهمیت بسیار قرار گرفته است و ما تعدادی از نکات پیرامون آیه را بررسی می کنیم:
آنچه در قرآن آمده این است که آن دو برای خداوند قربانی کردند، اما در این که این قربانی ها چه بوده و آنها از کجا فهمیده اند که قربانی شان مورد قبول خداوند قرا گرفته یا نه، قرآن کریم چیزی در این باره نمی گوید. ولی در روایات این مسئله بیان شده است:
«همانا حضرت آدم (ع) به هابیل و قابیل (فرزندانش) دستور داد (دستوری که از جانب خداوند بود) که برای خداوند قربانی کنند. از آن جا که هابیل چوپان و صاحب گوسفند بود و قابیل صاحب زراعت، پس هابیل یکی از بهترین گوسفندانش را قربانی کرد و قابیل قسمتی از زراعت نامرغوبش را برای تقرب به خداوند اختصاص داد. در نهایت قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل قبول نشد و این همان کلام الاهی است که فرمود: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِ ... قربانی که مورد قبول خداوند قرار گرفت، آن چیزی بود که آتش آن را در بر گرفت ... سپس ابلیس به قابیل گفت: قربانی هابیل قبول شد و قربانی تو قبول نشد و اگر تو او را رها کنی؛ از او نسلی به وجود خواهد بود که بر جدشان هابیل افتخار می کنند و می گویند ما فرزندان کسی هستیم که قربانی او قبول شد. پس او را بکش».[2] شبیه به این داستان با جزئیات مشابه در کتاب مقدس نیز آمده است.[3]
از آیات قرآن می توان علت برادر کشی قابیل را به دست آورد. از تأکیدی که آیات بر قضیه قربانی کردن می کند و این که بعد از قربانی کردن، ماجرای قتل را بیان می دارد، نشان می دهد که «سرچشمه نخستین اختلافات و قتل و تعدى و تجاوز در جهان انسانیت مسئله حسد بوده»،[4] و اصل آنچه سبب قتل یکی از این دو شده است؛ همین حسد بوده است. حال در این که چه قضایایی سبب به وجود آوردن این حسد بوده است، موارد متعددی ذکر شده است. یکی از موارد به وجود آمدن حسد به یقین قضیه قبول شدن قربانی بودن است که در قرآن ذکر شده است. علاوه بر این، ماجرای دیگری نیز معروف است که آن ازدواج این دو است؛ به این که خواهر زیبا به عقد هابیل در آورده شد و خواهر نه چندان خوش رو به عقد قابیل در آمد.[5] که البته در کتاب مقدس نیز این قضیه وجود دارد. اما در روایتی از امام صادق (ع) این قضیه به شدت مورد انکار واقع شده و امام آن را رد می کند و می گوید قضیه ازدواج این دو برادر با دو خواهر خود، دروغی است که بر آنان بسته شده است.[6] البته در این که این دو با خواهر خود ازدواج کرده اند، روایات و اقوال مختلفی وجود دارد که در این مقاله فرصت بحث پیرامون آن نیست. اما به نظر، اگر ازدواج این دو با خواهران خود را بپذیریم، می توان این ازدواج را در شکل گیری حسادت بین آن دو مؤثر دانست و اگر این قول را نپذیریم، طبیعی است که نمی توان علت ازدواج را در شکل گیری حسادت دخیل دانست.
در نهایت باید گفت حسادت، علت اصلی این ستیز و قتل بوده است. حال چه در شکل گیری این حسادت قضیه ازدواج دخیل بوده باشد یا نباشد.
[1]. مائده، 27 – 28 .
[2]. کلینى، الکافی، ج 8، ص 113، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[3]. پیدایش، باب 4.
[4]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 349، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[5]. طبرسى، ابو منصور احمد بن على، الإحتجاج، ج 2، ص 314، نشر مرتضى، مشهد، 1403 ق.
[6]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 18، انتشارات مکتبة الداورى، قم، بی تا.