جستجوی پیشرفته
بازدید
16671
آخرین بروزرسانی: 1398/04/25
خلاصه پرسش
چرا در حکومت‌هاى اسلامى فساد رواج پیدا می‌کند؟
پرسش
چرا در حکومت‌هاى اسلامى فساد رواج پیدا می‌کند؟
پاسخ اجمالی
از دیدگاه قرآن کریم عامل فساد و رواج آن در جوامع اسلامى، ایمان نداشتن به خدا و کفر نورزیدن به طاغوت است. در مقابل، ایمان به الله و کفر به طاغوت، آن هم به صورت توأم و همراه یکدیگر، سبب تعالى و ترقى افراد و جوامع می‌شود.
به عبارت دیگر؛ صلاح بشر و جوامع اسلامى از طرف خداوند در قالب دین در اختیار بشر نهاده شده است. حال اگر این انسان با اختیار خود به تمامى احکام و معارف و دستورات اخلاقى دین، در تمامى ابعاد و شئون زندگی‌اش عمل کرد، به نیازهاى فطرى خود پاسخ مثبت داده و به اهدافى که از آفرینش او در نظر بوده و توان دست‌یابى به آن‌را در نهاد وى قرار داده‌اند، می‌رسد. اما اگر به سبب گرایش به دنیا و آنچه در آن است(طاغوت) به کلى دین را زیر پا نهاد، و یا تنها به برخى از احکام دین، که ضرر دنیایى براى او نداشته باشد عمل کرد، در واقع به دلخواه خود عمل کرده و پیرو نفس گشته و همین سبب سقوط تدریجى او و جامعه‌اش می‌گردد. در سیر انحطاط جوامع، نقش اساسى را حُکّام، سپس علماى دربارى، بعد علماى آگاه ولى ساکت و بی‌تفاوت و در مرحله بعد، عوام مردم ایفا می‌کنند. و در مقابل راه پیشرفت جوامع نیز به دست حکام و علما و مردم هموار می‌گردد.
پاسخ تفصیلی
در روند تعالى یا سقوط جوامع، نقش عمده از آنِ حکّام آن جامعه است. این حاکمان هستند که اگر دیندار و دین‌مدار باشند و به طور کامل به دستورات دینى پایبند و درصدد گسترش و اجراى دقیق آن در جامعه باشند، و علما و افراد صاحب نفوذ در مردم را در این راستا به کار گماشته و تشویق نمایند، عوام نیز به تبعیت از علما و حاکمان، پیرو دین گشته و از مفاسد دور می‌شوند. لکن اگر حاکم، دین‌مدار نباشد و حریص بر دنیا و حفظ پست و مقام خود، از هر راهى باشد و در شهوات و خوش گذرانی‌ها غرق شود و از علما و صاحبان نفوذ، در راستاى اهداف پلید خود استفاده کرده و به مردم و مشکلات آنها بی‌توجه گشته و یا بر آنها ستم روا دارد، این روحیه در کل افراد جامعه شیوع یافته و اگر صاحبان اندیشه و قدرت در راه اصلاح حاکم و طبقه خواص بر نیایند و از طرف مردم نیز امر به معروف و نهى از منکر کنار گذاشته شود و فرهنگ همسویى با محیط و فرار از طعنه دیگران حاکم گردد، کم کم همه افراد جامعه - ولو ناخواسته - آلوده می‌شوند و زندگى براى افراد صالح و حفظ دینشان در آن محیط، مشکل می‌شود. بنابراین، منشأ شیوع فساد در جامعه، حُبّ دنیا و حُبّ نفس حکمرانان و جذب شدن طبقه صاحب نفوذ به دستگاه حکومت و توجیه فسادهاى حکومت توسط این گروه و سکوت مردم در برابر این روش و مشغول شدن آنها به گرفتاری‌هاى خود است.
به عنوان نمونه؛ وقتى امثال یزید بر جامعه اسلامى حاکم شوند، که هدفى جز تفاخر بر مردم و کسب جاه و مقام و مال و شهرت و غرق شدن در ذخایر دنیوى و شهوات آن ندارند، و کسانى چون فلان راوی مبلّغ دین حامى حکومت شوند و افراد دیگر از ترس و یا از روى طمع سکوت کنند و عوام نظاره‌گر شوند و چون خسى بر آب خود را به تاریخ بسپارند و قاضیان، حُکّام را مجتهدانى معرفى کنند که بر اساس اجتهادشان عمل کرده و خطا رفته و خاندان پیامبر)ص( را به زیر سم ستوران افکنده! و سپس توبه کرده‌اند، و وقتى مردم بدون تعقل و درایت، این یاوه‌ها را به گوش جان بشنوند و گردن نهند؛ نمی‌توان امیدى به محو فساد از جامعه اسلامى و تعالى و ترقى آن داشت.
پس عامل سقوط جوامع، گرایش به طاغوت و رها کردن دین خدا است[1] که در امور ذیل متبلور می‌شود:
الف) تکذیب انبیا و زیر پا نهادن آیات الهى و یا عدم اجراى کامل آنها؛[2]
ب) بی‌عدالتى و تفرعن از طرف حُکّام؛[3]
ج) تفرقه و تشت و تخرّب؛[4]
د) ترک امر به معروف و نهى از منکر و پیشه کردن تساهل و تسامح و یا اهمال و تسویف، بلکه تشویق به منکرات،[5] و همسویى با آن؛
هـ) عدم انفاق و ایثار مال و جان و خدمت براى حفظ دین خدا و حرص بر مال اندوزى و شهوت‌رانى.[6]
اما راه درمان:
راه درمان، چنان‌که اشاره شد یک چیز بیش نیست. ایمان به خدا و ترک طاغوت در جمیع ابعاد زندگى، توسط همه افراد جامعه از حکّام و علما و خواص گرفته تا افراد عوام و عادى جامعه. اگر انسان به گذرا بودن و فناشدن دنیا و کوتاهى آن بیندیشد و تبعات پیروى هواى نفس و شهوت‌رانى و دنیاپرستى و مال اندوزى و... را در دنیا و آخرت مدّ نظر داشته باشد، و بداند که ناظرى دائماً نظاره‌گر او است و ضابطین، دائماً احوال و افکار و اعمال او را ثبت و ضبط می‌کنند و دنیاى دیگرى است که باید پاسخ گوى اعمال و افکار و احوال خویش باشد. دنیایى جاوید و تمام نشدنى که گریزی از آن ندارد و در یک کلام، اگر پیرو عقل و فطرت سالم خود گردد - نه پیرو نفس سرکش حیوانى-، تسلیم اوامر و نواهى حق به طور کامل می‌شود و این به معناى رهایى از فساد و تباهى در دنیا و دست‌یابى به سعادت و راحتى ابدى در آخرت است.
آرى! در جامعه‌اى که فساد و تباهى معیار ارزش برخى انسان‌ها شود و تدیّن با چوب ارتجاع و خروج از دین و... سرکوب گردد، ایمان و عمل صالح داشتن مشکل شود، چه باید کرد؟ اگر فردى توان تأثیر بر جامعه و حاکم و سایر افراد را دارد، باید در ارشاد و راهنمایى افراد و تغییر محیط، در حد توان خویش، و در صورت امکان با بذل جان و مال خویش، بکوشد، و إلاّ صبر و تحمل پیشه کرده و از طعن‌ها نهراسد و بر حفظ دین خود حریص باشد و با استمداد از خداوند و اولیاى کرامش(ع) ثبات قدم بر دین حق را از خدا طلبیده و از هدایت دیگران در حد امکان دریغ نکند.

[1]. نحل، 36؛ بقره، 256؛ طه، 123 - 124.
[2]. اعراف، 96.
[3]. قصص، 2.
[4]. انعام، 53 و 65؛ انفال، 46.
[5]. آل عمران، 104، 110 و 113؛ مائده، 79.
[6]. مائده، 33.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها