جستجوی پیشرفته
بازدید
17596
آخرین بروزرسانی: 1402/10/05
خلاصه پرسش
این‌که می‌گویند پیامبر(ص) تنها یک دختر داشت، چگونه با آیۀ شریفۀ «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و ... بگو»، سازگار است؟!
پرسش
می‌دانیم که پیامبر اسلام(ص) غیر از فاطمه(س) دختر دیگری نداشت. حال که تنها دختر آن‌حضرت فاطمه بود، پس چگونه در آیۀ قرآن می‌فرماید: «اى پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو: جلبابها [روسری‌هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند...». در این آیه کلمه‌ی بنات(دختران) به کار برده شد! آیا معنایش این است که پیامبر(ص) بیش از یک دختر داشت؟
پاسخ اجمالی

اولا: بر اساس گزارش‌های تاریخی و روایات وارده از ائمه(ع)، پیامبر(ص) چهار فرزند دختر به نام‌های: زینب، رقیه، ام کلثوم، و فاطمه(س) داشت؛ لذا این‌که مسلم گرفته شود که پیامبر(ص) غیر از فاطمه(س) دختر دیگری نداشت، امر صحیحی به نظر نمی‌رسد، اگر چه برخی از متأخرین تلاش کرده‌اند سه دختر دیگر پیامبر را ربائب آن‌حضرت معرفی کنند.

ثانیا: با فرض پذیرش یک دختر برای پیامبر اسلام؛ اما در رابطه با خطاب جمع برای یک فرد، روش قرآن در خطابات این است که لفظ جمع را استعمال می‌کند، ولی‌ از آن ارادۀ مفرد می‌کند. در همین راستا، پژوهشگران در شأن نزول‌های قرآن، با اشاره به شأن نزول بسیاری از آیات که در آنها لفظ جمع آمده، ولی مقصود مفرد است، به این مسئله تأکید کرده‌اند؛ مانند آیۀ شریفۀ: إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً"؛ کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند، (در حقیقت،) تنها آتش می‌خورند و به زودى در شعله‌‏هاى آتش (دوزخ) می‌‏سوزند.

 کلمات (الذین، یأکلون و هم) جمع است، در حالی که آیه در شأن یک نفر(مرثد بن زید غطفانی) نازل شده است. همچنین آیۀ شریفۀ: "آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبى به آنها می‌دهیم و پاداش آخرت، از آن هم بزرگ‌تر است اگر می‌‏دانستند".

گفتند این آیه در شأن ابی جندل بن سهیل نازل شده است. واضح‌تر از اینها، آیۀ مباهله است که می‌فرماید: "ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را". روشن است که منظور از زنان ما، فاطمۀ زهرا(س) است. او در مسئلۀ مباهله تنها (زن از طرف پیامبر) بود و همۀ مفسران بر این مسئله اتفاق دارند.

پاسخ تفصیلی

با توجه به پرسش مطرح شده که در آن دو مسئله مطرح شده است، ما نیز پاسخ را در دو موضوع مطرح شده مورد بررسی قرار می‌دهیم:

  1. از آن‌جا که پرسش کننده محترم، یک فرزند دختر را برای پیامبر اسلام(ص) امر مسلم فرض کرده؛ لذا نخست به طرح این مسئله می‌پردازیم، سپس موضوع روش قرآن در خطابات، یعنی به کاربردن لفظ جمع و اراده فرد را بررسی می‌کنیم. بنابر این در موضوع نخست باید گفت:

بر اساس گزارش‌های تاریخی و روایات وارده از ائمه(ع)، پیامبر(ص) چهار فرزند دختر به نام‌های: زینب، رقیه، ام کلثوم، و فاطمه‏(س) داشت؛ لذا این‌که مسلم گرفته شود که پیامبر(ص) غیر از فاطمه(س) دختر دیگری نداشت، امر صحیحی به نظر نمی‌رسد،[1] اگر چه برخی از متأخرین تلاش کرده‌اند سه دختر دیگر پیامبر را ربائب آن‌حضرت معرفی کنند.

در همین راستا علامه جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من السیرة به این بحث پرداخته و کتاب مستقلی به نام بنات النبی أم ربائبه، نوشته است. وی در این کتاب چنین نتیجه می‌گیرد که رقیه‌ای که عثمان با او ازدواج کرد دختر پیامبر(ص) نبود. و اگر خواستیم با دقت بیشتر بر روی روایات تاریخی قضاوت کنیم، باید -با فرض قبول دختران متعدد برای پیامبر از خدیجه(س)- بپذیریم که آنها در حال کودکی از دنیا رفتند و با کسی ازدواج نکردند و اگر می‌بینیم که عثمان با دختری به نام رقیه و بعد از او با أم کلثوم ازدواج کرد، آنها اگر چه با دختران پیامبر(ص) تشابه اسمی دارند، ولی دختران پیامبر(ص) نبودند.[2] شاید تشابه اسمی بین دو همسر عثمان و بین دختران پیامبر(ص) که بیشترشان بعد از بعثت متولد شدند و در کودکی از دنیا رفتند، عده‌ای را به اشتباه انداخت، یا باعث شده است که ادعا کنند آن دو دختر(دو همسر عثمان) همان رقیه و أم کلثوم دختران پیامبر(ص) هستند. همچنین شاید چون دو همسر عثمان ربیبه پیامبر(ص) بودند باعث تأکید و تقویت این شبهه شد؛ چون همچنان‌که در بین عرب معروف است، آنها ربیبه هر شخص را دخترش به حساب می‌آورند.[3]

  1. اما موضوع روش قرآن در خطابات، یعنی به کاربردن لفظ جمع و اراده فرد، مسئله را در دو سطح بحث می‌کنیم: بیان روش قرآن در خطابات، و تحقیق مسئله از جهت روایی.

الف) روش قرآن در خطابات:

کسانی که به قرآن مراجعه کنند می‌بینند که در بسیاری از موارد لفظ جمع بر مفرد استعمال می‌شود یا برای تعظیم او و یا برای تعظیم مقابلش. و شواهد قرآنی بر آن زیاد است و روایاتی که شأن نزول این آیات را بیان می‌کند نیز بر آن تأکید دارد. از جملۀ این آیات عبارت‌اند از:

  1. "ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما به طور قطع نگهدار آنیم‏".[4]
  2. "و اگر می‌‏خواستیم به هر انسانى هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم) می‌‏دادیم"‏.[5]
  3. "ما، زمین و تمام کسانى را که بر آن هستند، به ارث می‌‏بریم"‏.[6]

شیخ طوسی در این باره می‌گوید: این‌گونه استعمالات در مواردی است که شخص دارای مقام بزرگ و منزلت بلندی باشد.[7]

آیات دیگری که شأن نزولش در مورد افراد خاصی است، ولی با صیغۀ جمع آمده است؛ مانند:

  1. کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند، (در حقیقت،) تنها آتش می‌خورند".[8]

مقاتل می‌گوید که این آیه در شأن مرثد بن زید غطفانی نازل شده است.[9]

  1. "خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمی‌‏کند".[10]

محدثان اهل‌سنت گفتند این آیه در شأن اسماء دختر ابوبکر نازل شده است، این وقتی بود که مادرش قتیله دختر عبد العزی در حالی که مشرک بود با هدایایی بر او وارد شد، اسماء گفت: هدیه را قبول نمی‌کنم و وارد منزل من نشو تا از رسول خدا(ص) اجازه بگیرم. از حضرت سؤال کرد و آیۀ مربوطه نازل شد.[11]

  1. "افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی‌‏گوید؟! و یا چرا آیه و نشانه‌‏اى براى خود ما نمی‌‏آید".[12]

این آیه در شأن رافع بن حریمله نازل شده است، محمد بن اسحاق از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: رافع به پیامبر(ص) عرض کرد ای محمد آن‌چنان که می‌گویی رسول خدا هستی، پس به خدا بگو که با ما حرف بزند تا سخنش را بشنویم و خداوند این آیۀ شریفه را نازل فرمود.[13]

  1. "کسانى که کتاب الهى را تلاوت می‌‏کنند و نماز را برپا می‌‏دارند".[14] گفته شد که در شأن حصین بن حارث بن عبد المطلب نازل شده است.[15]
  2. "آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبى به آنها می‌‏دهیم"‏.[16] این آیه در شأن ابی جندل بن سهیل نازل شده است.[17]
  3. "اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: "مردم ‏[لشکر دشمن‏] براى (حمله به) شما اجتماع کرده‌‏اند".[18] کسی که از او با صیغه جمع تعبیر به ناس شده، نعیم بن مسعود اشجعی است.[19]
  4. "از تو سؤال می‌کنند چه چیز انفاق کنند"؟[20] در شأن عمرو بن جموح نازل شده است.[21]
  5. "و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند".[22] در شأن ابی لبابه انصاری نازل شده است.[23]
  6. "آنها می‌‏گویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می‌کنند".[24] گویندۀ این سخن یک نفر؛ یعنی عبدالله بن ابی است.[25]
  7. "به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را".[26]

از مسلمات نزد دو فرقه(شیعه و سنی) است که منظور از "نساءنا" تنها حضرت زهراء(س) است.[27]


[1]. ر. ک: «تعداد دختران پیامبر(ص)»، 2432.

[2]. این ادعا نیز با گزارش‌های تاریخی همخوان نیست. ر. ک: «ازدواج عثمان با دختران پیامبر اکرم(ص)، 64475.

[3]. ر. ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی أم ربائبه، ج 1، ص 113به بعد،

[4]. حجر، 9.

[5]. سجده، 13.

[6]. مریم، 40.

[7]. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص 132، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1414ق.

[8]. نسا، 10.

[9]. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، زغلول، کمال بسیونی، ص 148، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 5، ص 53، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 6، ص 54، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

[10]. ممتحنه، 8.

[11]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق: الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 8، ص 4، ح 5978، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ شیبانی، أبوعبدالله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 26، ص 37، ح 16111، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 28، ص 43. 

[12]. بقره، 118

[13]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 1، ص 278، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.

[14]. فاطر 29.

[15]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 73 – 74.

[16]. نحل، 41.

[17]. ابن عساکر، علی بن حسن‏، تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحیها من واردیها و أهلها، محقق، شیری، علی‏، ج 25، ص 301 – 302، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق.

[18]. آل عمران، 173.

[19]. الجامع لأحکام القرآن، ج 4، ص 279؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: الطیب، اسعد محمد، ج 11، ص 252، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419ق. 

[20]. بقره، 215 و بقره، 219.

[21]. الجامع لأحکام القرآن، ج 3، ص 36، 61.

[22]. توبه، 102.

[23]. الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 242.

[24]. منافقون، 8.

[25]. مسند احمد، ج 23، ص 389؛ ج 32، ص 36.

[26]. آل عمران، 61.

[27]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 2، ص 764، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ الجامع لأحکام القرآن، ج ‏4، ص 104؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 47.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها