لطفا صبرکنید
بازدید
49606
49606
آخرین بروزرسانی:
1392/12/12
کد سایت
fa40632
کد بایگانی
49707
نمایه
اقسام دلالت و تعریف آنها
طبقه بندی موضوعی
General Terms|کلیات
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
دلالت بر چند قسم است؟ و معنای آنها چیست؟
پرسش
دلالت بر چند قسم است؟ و معنای آنها چیست؟ مثال بزنید.
پاسخ اجمالی
«دلالت»؛ یعنی چیزى به گونهاى باشد که علم به وجود آن موجب انتقال ذهن به چیز دیگرى شود مانند اینکه: به صدا در آمدن زنگ خانه میفهماند که کسى پشت در است. دلالت تقسیمات مختلفى دارد. یکی از این اقسام، دلالت التزامی است که خود دلالت التزامی به دلالت اقتضاء، دلالت تنبیه و به دلالت اشاره تقسیم میشود. در دلالت اشاره؛ نه اصل دلالت، مقصود متکلم است و نه درستی یا راستی کلام متوقف بر آن است، ولی این دلالت به حکم عقل و با دقت عقلى از کلام فهمیده میشود.
پاسخ تفصیلی
«دلالت»؛ یعنی چیزى به گونهاى باشد که علم به وجود آن موجب انتقال ذهن به چیز دیگرى شود مانند اینکه: به صدا در آمدن زنگ خانه میفهماند که کسى پشت در است. در این مثال؛ صداى زنگ «دال» است، وجود شخص پشت در منزل «مدلول» است، و این خصوصیتى که در صداى زنگ، موجب انتقال ذهن شنونده به وجود شخص پشت در شد را «دلالت» گویند.[1]
دلالت تقسیمات مختلفى دارد از جمله: دلالت عقلى، دلالت طبعى، دلالت وضعى، دلالت تصورى، دلالت تصدیقى و ... که هرکدام از این اقسام، خود تقسیمات دیگرى دارند.
دلالتهای وضعی تقسیم به دلالت لفظی و غیر لفظی میشود، دلالت لفظی مانند دلالت لفظ آب بر مدلول آن، که همان آب واقعی و خارجی است و دلالت غیر لفظی همانند دلالت چراغ قرمز برای توقف در مکانهای خاصی در خیابانها.
متکلم وقتی صحبت میکند، برای رساندن معنایی که در ذهن دارد، از همین الفاظ استفاده کرده و به مدلول و معنای آن اعتماد میکند. برای نمونه؛ اگر بخواهد بگوید: «آب گوارا میخواهم»، همین الفاظ (آب و...) را بهکار میگیرد و شنونده نیز با تکیه بر معنای الفاظ، همین برداشت را از کلام متکلم دارد. به آنچه لفظ بر آن دلالت دارد؛ منطوق کلام گفته میشود. که در این مثال، منطوق کلام همان درخواست آب گوارا است. به چنین منطوق واضحی، اصطلاحاً مدلول منطوقی صریح گفته میشود. در مقابل آن؛ مدلول منطوقی غیر صریح است که با تعریف انواع آن، بحث روشنتر میشود.[2]
پس آنچه بر منطوق و مدلول غیر صریح دلالت دارد در یک تقسیمبندی بر دو دسته است:
1. دلالت تضمّنی: دلالت لفظ بر جزء معناى موضوعٌ له خودش دلالت تضمنى است؛ مانند دلالت لفظ بیع (فروختن) بر تملیک (به ملک دیگری در آوردن)، درحالیکه بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم، یا مانند دلالت لفظ کتاب بر صفحه و یا جلد آن.[3]
2. دلالت التزامی: این دلالت بر سه قسم است:
الف. دلالت اقتضائی: اگر متکلم در کلام خود، مطلبی را به صراحت بیان نکرده است ولی درستی و راستی (صدق) کلامش از جهت عقلی یا شرعی؛ بستگی به آن مطلب داشته باشد؛ به چنین دلالتی؛ دلالت اقتضاء گفته میشود، مثلاً در کلامی از پیامبر اسلام(ص) چنین رسیده است: «رفع عن امتی تسعه: الخطأ و النسیان و ...»؛[4] یعنی از امت من چند چیز برداشته شده است؛ از جمله خطا و نسیان! در حالی که میبینیم، مسلمانان مانند دیگر مردم؛ دارای خطا و نسیان (فراموشی) میشوند. پس اگر بخواهیم این کلام پیامبر(ص) را درست معنا کنیم باید بگوییم: از امت پیامبر مؤاخذه و عقابی که به خاطر خطا و فراموشی، مستحق آن بودند، برداشته شده است.[5]
ب. دلالت تنبیه و ایماء: دلالتى که مقصود و مراد متکلم میباشد، اما صحت یا صدق کلام بر آن توقف ندارد و در عین حال، از سیاق کلام متکلم یقین میکنیم که آن دلالت را اراده کرده و یا بسیار بعید میدانیم که آنرا اراده نکرده باشد، مثلاً اگر شخصی به رفیق خود بگوید «من تشنهام»، این کلام او اشاره به این مطلب دارد که: «برخیز و آب بیاور».[6]
ج. دلالت اشاره: در این دلالت؛ نه اصل دلالت، مقصود متکلم است[7] و نه صحت (درستی) یا صدق (راستی) کلام متوقف بر آن است، ولی این دلالت به حکم عقل و با دقت عقلى از کلام فهمیده میشود. به عبارت دیگر؛ مدلول دلالت اشاره، لازمه مدلول کلام است؛ مثلاً خداوند در یک آیه میفرماید: «حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»؛[8] یعنی زمان بارداری و شیردهی بچه توسط مادر، 30 ماه است. از طرفی در آیه دیگر فرموده: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ»؛[9] در آیه اول؛ دوران بارداری و شیر دهی را سی ماه دانسته و در آیه دوم، مادرانی که میخواهند شیر دهی فرزندانشان را کامل کنند باید دو سال کامل (24 ماه) آنان را شیر دهند. در آیه اول «بارداری + شیر دهی» مساوی با سی ماه شد. در آیه دوم مدت شیر دهی را معیّن کرده است که 24 ماه است؛ بنابراین، اگر سی ماه را از بیست و چهار ماه کم کنیم، شش ماه میماند که میشود همان (حداقل) دوران بارداری.[10]
دلالت تقسیمات مختلفى دارد از جمله: دلالت عقلى، دلالت طبعى، دلالت وضعى، دلالت تصورى، دلالت تصدیقى و ... که هرکدام از این اقسام، خود تقسیمات دیگرى دارند.
دلالتهای وضعی تقسیم به دلالت لفظی و غیر لفظی میشود، دلالت لفظی مانند دلالت لفظ آب بر مدلول آن، که همان آب واقعی و خارجی است و دلالت غیر لفظی همانند دلالت چراغ قرمز برای توقف در مکانهای خاصی در خیابانها.
متکلم وقتی صحبت میکند، برای رساندن معنایی که در ذهن دارد، از همین الفاظ استفاده کرده و به مدلول و معنای آن اعتماد میکند. برای نمونه؛ اگر بخواهد بگوید: «آب گوارا میخواهم»، همین الفاظ (آب و...) را بهکار میگیرد و شنونده نیز با تکیه بر معنای الفاظ، همین برداشت را از کلام متکلم دارد. به آنچه لفظ بر آن دلالت دارد؛ منطوق کلام گفته میشود. که در این مثال، منطوق کلام همان درخواست آب گوارا است. به چنین منطوق واضحی، اصطلاحاً مدلول منطوقی صریح گفته میشود. در مقابل آن؛ مدلول منطوقی غیر صریح است که با تعریف انواع آن، بحث روشنتر میشود.[2]
پس آنچه بر منطوق و مدلول غیر صریح دلالت دارد در یک تقسیمبندی بر دو دسته است:
1. دلالت تضمّنی: دلالت لفظ بر جزء معناى موضوعٌ له خودش دلالت تضمنى است؛ مانند دلالت لفظ بیع (فروختن) بر تملیک (به ملک دیگری در آوردن)، درحالیکه بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم، یا مانند دلالت لفظ کتاب بر صفحه و یا جلد آن.[3]
2. دلالت التزامی: این دلالت بر سه قسم است:
الف. دلالت اقتضائی: اگر متکلم در کلام خود، مطلبی را به صراحت بیان نکرده است ولی درستی و راستی (صدق) کلامش از جهت عقلی یا شرعی؛ بستگی به آن مطلب داشته باشد؛ به چنین دلالتی؛ دلالت اقتضاء گفته میشود، مثلاً در کلامی از پیامبر اسلام(ص) چنین رسیده است: «رفع عن امتی تسعه: الخطأ و النسیان و ...»؛[4] یعنی از امت من چند چیز برداشته شده است؛ از جمله خطا و نسیان! در حالی که میبینیم، مسلمانان مانند دیگر مردم؛ دارای خطا و نسیان (فراموشی) میشوند. پس اگر بخواهیم این کلام پیامبر(ص) را درست معنا کنیم باید بگوییم: از امت پیامبر مؤاخذه و عقابی که به خاطر خطا و فراموشی، مستحق آن بودند، برداشته شده است.[5]
ب. دلالت تنبیه و ایماء: دلالتى که مقصود و مراد متکلم میباشد، اما صحت یا صدق کلام بر آن توقف ندارد و در عین حال، از سیاق کلام متکلم یقین میکنیم که آن دلالت را اراده کرده و یا بسیار بعید میدانیم که آنرا اراده نکرده باشد، مثلاً اگر شخصی به رفیق خود بگوید «من تشنهام»، این کلام او اشاره به این مطلب دارد که: «برخیز و آب بیاور».[6]
ج. دلالت اشاره: در این دلالت؛ نه اصل دلالت، مقصود متکلم است[7] و نه صحت (درستی) یا صدق (راستی) کلام متوقف بر آن است، ولی این دلالت به حکم عقل و با دقت عقلى از کلام فهمیده میشود. به عبارت دیگر؛ مدلول دلالت اشاره، لازمه مدلول کلام است؛ مثلاً خداوند در یک آیه میفرماید: «حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»؛[8] یعنی زمان بارداری و شیردهی بچه توسط مادر، 30 ماه است. از طرفی در آیه دیگر فرموده: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ»؛[9] در آیه اول؛ دوران بارداری و شیر دهی را سی ماه دانسته و در آیه دوم، مادرانی که میخواهند شیر دهی فرزندانشان را کامل کنند باید دو سال کامل (24 ماه) آنان را شیر دهند. در آیه اول «بارداری + شیر دهی» مساوی با سی ماه شد. در آیه دوم مدت شیر دهی را معیّن کرده است که 24 ماه است؛ بنابراین، اگر سی ماه را از بیست و چهار ماه کم کنیم، شش ماه میماند که میشود همان (حداقل) دوران بارداری.[10]
[1]. ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 1، ص 318، قم، نشر عالمه، 1379ش.
[2]. سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، ص 146، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1420ق.
[3]. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 458، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1389ش.
[4]. شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 417، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362ش؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: «حدیث رفع و رفع ظاهری»، سؤال 32756.
[5]. الموجز فی اصول الفقه، ص 146.
[6]. قلی زاده، احمد، واژه شناسی اصطلاحات اصول فقه، ص 112، تهران، بنیاد پژوهشهای علمی فرهنگی نور الاصفیاء، 1379ش.
[7]. البته امکان دارد که متکلم حکیم؛ آنچه را عقل از کلام او استفاده میکند را حجت و دلیل بداند.
[8]. احقاف، 15.
[9]. بقره، 233.
[10]. این معنا و شیوه استدلال در برخی از روایات نیز وارد شده است: «در زمان خلیفه دوم، زنی را آوردند که از همبستریاش با شوهرش بیش از شش ماه نمیگذشت، و چون مشهور است که فرزند در نُه ماهگی متولد میشود او به زن مورد نظر، حکم زنا را داد. امام علی(ع) فرمود: این فرزند، فرزند مشروع این زن و شوهر است؛ زیرا حداقل بارداری که شش ماه است، برای فرزند این زن تحقق یافته است»؛ ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق و مصحح: فیضی، آصف، ج 1، ص 86، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، چاپ دوم، 1385ق.
نظرات