لطفا صبرکنید
بازدید
20138
20138
آخرین بروزرسانی:
1394/04/15
کد سایت
fa44765
کد بایگانی
55001
نمایه
معنا و خاستگاه قاعده جری و تطبیق در تفسیر قرآن
طبقه بندی موضوعی
علوم قرآنی
اصطلاحات
تفسیر قرآن ، مفسران و دانش تفسیر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
مقصود از «جری و تطبیق» در تفسیر آیات قرآن چیست؟
پرسش
مقصود از «جری و تطبیق» در علوم قرآنی و برخی کتابهای تفسیری چیست؟ و چرا برخی مفسران از این واژه زیاد استفاده میکنند؟ لطفاً با ذکر نمونههایی توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
«جرى و تطبیق» در اصطلاح علوم قرآنى؛ تطبیق مفاهیم به دست آمده از آیات قرآن، بر مصادیقی میباشد که غیر از مصداق شأن نزول - اما مشابه آن - است. مثلاً اگر آیهاى در مورد قوم بنى اسرائیل نازل شده و بیان حال آنها است، این دلیل نمیشود که آیه مخصوص باشد و دیگر با هیچکس قابل تطبیق نباشد، بلکه آیات قرآن طبق روایات وارده از اهل بیت(ع) مانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و مخصوص به زمان و موقعیت خاصی نیستند.
پاسخ تفصیلی
یکی از مراحل کشف معانى پیدرپى آیات قرآن؛ مرحله تطبیق مفاهیم کلّى کشف شده، بر افراد خارجى است، که از آن به «جرى و تطبیق» یاد شده است.[1]
الف. معنای جرى و تطبیق
منظور از «جرى و تطبیق» در اصطلاح علوم قرآنى؛ عبارت است از تطبیق مفاهیم به دست آمده از آیات قرآن، بر موارد دیگرى که مشابه مورد شأن نزول است.[2]
توضیح اینکه:
قرآن براى فرد یا گروه خاص و یا زمان خاصى نازل نشده است؛ مثلاً اگر شأن نزول آیهاى در ارتباط با جریانات مرتبط با بنى اسرائیل باشد، نمیتوان گفت که این آیه قابل انطباق بر هیچ مورد دیگری نیست. به تعبیر دیگر؛ اگر آیهاى در رابطه با منافقى در عصر پیامبر(ص) نازل شده است، اینگونه نیست که با مرگ آن منافق، آن آیه نیز کاربرد خویش را از دست دهد، بلکه مفاهیم آیات قرآن جریان دارند و مخصوص به زمان خاصی نیستند.
علامه طباطبائی(ره) در اینباره میگوید: «قرآن، از نظر انطباق مفاهیمش با مصادیق و نمونههاى خارجى و تبیین وضعیّت(هدایت یا گمراهى) آنان، گستره ویژهاى دارد؛ زیرا آیات آن منحصر به مورد نزولش نیست، بلکه در هر مورد دیگرى که ملاک و ویژگى مورد نزول را داشته باشد، جارى میشود، آیات قرآن مانند ضرب المثلها است که نخستین بار، در مورد خاصّى گفته شده ولى در هر مورد مشابه دیگرى نیز بهکار میرود. این معنا همان چیزى است که در روایات به "جرى" قرآن، نامگذارى شده است».[3]
ب. جری و تطبیق از نگاه روایات
جرى و تطبیق در تفسیر و علوم قرآنى امرى مسلّم بوده و دلیل آن روایاتى است که میگویند: قرآن «یجری کما تجرى الشّمس و القمر»؛[4] یعنی قرآن همانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و در هر عصرى مصادیقی را تحت پوشش قرار خواهد داد.
فضیل بن یسار میگوید تفسیر این روایت که «آیهای در قرآن نیست، مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد» را از امام باقر(ع) جویا شدم، آنحضرت در پاسخ فرمود: «ظاهر قرآن همان تنزیل آن و باطن قرآن تأویل آن است و بعضى از آن تأویلها گذشت ولى بعضى دیگر هنوز نیامدهاند؛ [زیرا قرآن] همانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و به زمان خاصى مقیّد نیست و هر تأویلى که براى مردگان میآید براى زندهها نیز میباشد و خداوند فرمود: "تأویل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند و ما [چون از راسخان در علم هستیم] آنرا میدانیم"[5]».[6]
همچنین امام باقر(ع) میفرماید: «آیهای از قرآن، که درباره گروه خاصّى نازل شده، اگر با مردن و از بین رفتن آن گروه، عمر آیه نیز به پایان رسد [و به گذشتگان محدود شود]، دیگر اثرى از قرآن به جاى نمیماند، حال آنکه قرآن، آغاز تا پایانش، به درازاى عمر آسمانها و زمین، جارى خواهد شد و براى هر قوم و گروهى، [در آینده] آیهاى در قرآن وجود دارد که آنرا تلاوت میکنند [و مییابند که وضعیّت آنان مشابه وضعیّت کسانى است که آیه درباره ایشان نازل شده]، و آنان در قلمرو یکى از دو دسته آیات خیر یا شرّ قرار خواهند گرفت».[7]
علامه طباطبائی(ره) در اینباره مینویسد:
«واژه جرى، که در این کتاب(تفسیر المیزان) آنرا بسیار به کار خواهیم برد، اصطلاحى است برگرفته از سخنان اهل بیت(ع)».[8]
«آنچه از معارف نظرى در قرآن آمده است، حقایقى است که به شرایط و زمان خاصّى اختصاص ندارد، فضایل و رذایلى را که یادآورى کرده و احکام عملى را که وضع نموده، منحصر به افراد و دوران ویژهاى نمیباشد؛ زیرا قوانین آن فراگیر است».[9]
ج. نمونههایى از روایات جرى و تطبیق
روایات بسیاری در سرفصلهای گوناگون وجود دارد که معصومان(ع)، روش جرى را به کار گرفته و مفاد آیه یا بخشى از یک آیه را بر مصداق یا یکى از آشکارترین و برترین مصادیق آن تطبیق نمودهاند. این امر نشان از آن دارد که روش جرى و تطبیق، مورد عنایت ویژه اهل بیت(ع) بوده است. شاید وجه آن، کارآمدى جرى باشد که پویایى و جاودانگى قرآن را بیشتر نمایان میسازد.[10]
در این بخش، شمارى از آن دست روایات را برگزیده و به جَرى موجود در آنها اشاره میکنیم:
1. درباره «بیّنات» و «هدى» در آیه شریفه: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى»،[11] در روایتی مصداق این مفاهیم امام على(ع)[12] و در روایتی دیگر، تمام خاندان عصمت(ع) اعلام شدند.[13]
البته آنچه ظاهر آیه و نیز تفسیر مفسّران بر آن دلالت دارد، آن است که این درباره آن دسته از یهود و نصارى نازل شده که با آنکه با توجه به علائم اشارهشده در تورات و انجیل پیامبری رسول خدا(ص) برایشان ثابت بود، نبوت حضرتشان و نیز اخبار مربوطه را پنهان نموده و از بازگو کردن آن خوددارى میکردند! [14]
بر این اساس، روایاتی که این آیه را بر معصومان منطبق کرده، جز از باب جرى و تطبیق نمیتواند باشد؛[15] زیرا از آنجا که امام على(ع) با دیگر معصومان(ع) از آشکارترین مصادیق هدایتگرى و روشنگرى میباشند، «بیّنات» و «هدایت» در یک مورد، بر امیرالمؤمنین(ع) و در موردى دیگر، بر تمام اهل بیت(ع) منطبق شده و بیگمان در هر دورهاى مصداق یا مصادیق دیگرى براى «بیّنات» و «هدایت» پیدا خواهد شد.[16]
این پیام کلى آیه، به شکلى، مورد توجه مفسر بزرگ، مرحوم طبرسى نیز قرار گرفته است؛ زیرا ایشان پس از نقل قول بیشتر مفسران، مبنى بر اینکه آیه در خصوص کتمان نبّوت پیامبر(ص میباشد، اعلام میدارد: «مفاد آیه، همه کسانى که حقایق فرود آمده از آسمان را کتمان میسازند، دربرمیگیرد...؛ زیرا به دلیل فراگیر بودن این معنا و عدم انحصار آن به موردى خاص، این سخن (که این آیه، تهدیدی برای تمام افرادی است که حق را پنهان میکنند) ، صحیحتر میباشد».[17]
2. در فرازهای قرآنی «... ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»[18] و «وَ ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ»،[19] از امام على(ع) نقل شده است: «پیامبر(ص) دستم را در دست خویش نهاد و به من چنین گفت: «یا أخى ... انت الثّواب و شیعتک الأبرار».[20]
در این روایت که پیامبر خدا(ص)، «ثواب» را على(ع) و «أبرار» را شیعیان وى دانسته، فرایند «جرى و تطبیق» صورت گرفته است که بر اساس آن، پیامبر(ص) آشکارترین مصادیق دو اصطلاح یاد شده را اعلام فرموده است.
3. در فرازهای ابتدایی سوره «بقره»، ویژگیهای کافران و منافقان بیان شده، مانند اینکه آنان در عین افسادگرى، ادّعاى اصلاحگرى میکنند: «وقتی به آنان گفته شود که در زمین فساد مکنید، میگویند: ما مصلحانیم».[21] و دیگر آنکه: «و هنگامى که با افراد باایمان روبرو میشوند میگویند: ما ایمان آوردهایم! [ولى] هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت میکنند، میگویند: ما با شمائیم! فقط [آنها را] مسخره میکنیم!».[22]
حال این آیات؛ اگرچه در شرایط خاص و مناسبت ویژهاى نازل شده است، ولى اگر در هر عصر و زمانی، افراد یا گروههایى دارای این ویژگیها باشند، بیگمان، از باب «جرى و تطبیق» میتوان آنان را مصادیقی برای این آیات برشمرد.
الف. معنای جرى و تطبیق
منظور از «جرى و تطبیق» در اصطلاح علوم قرآنى؛ عبارت است از تطبیق مفاهیم به دست آمده از آیات قرآن، بر موارد دیگرى که مشابه مورد شأن نزول است.[2]
توضیح اینکه:
قرآن براى فرد یا گروه خاص و یا زمان خاصى نازل نشده است؛ مثلاً اگر شأن نزول آیهاى در ارتباط با جریانات مرتبط با بنى اسرائیل باشد، نمیتوان گفت که این آیه قابل انطباق بر هیچ مورد دیگری نیست. به تعبیر دیگر؛ اگر آیهاى در رابطه با منافقى در عصر پیامبر(ص) نازل شده است، اینگونه نیست که با مرگ آن منافق، آن آیه نیز کاربرد خویش را از دست دهد، بلکه مفاهیم آیات قرآن جریان دارند و مخصوص به زمان خاصی نیستند.
علامه طباطبائی(ره) در اینباره میگوید: «قرآن، از نظر انطباق مفاهیمش با مصادیق و نمونههاى خارجى و تبیین وضعیّت(هدایت یا گمراهى) آنان، گستره ویژهاى دارد؛ زیرا آیات آن منحصر به مورد نزولش نیست، بلکه در هر مورد دیگرى که ملاک و ویژگى مورد نزول را داشته باشد، جارى میشود، آیات قرآن مانند ضرب المثلها است که نخستین بار، در مورد خاصّى گفته شده ولى در هر مورد مشابه دیگرى نیز بهکار میرود. این معنا همان چیزى است که در روایات به "جرى" قرآن، نامگذارى شده است».[3]
ب. جری و تطبیق از نگاه روایات
جرى و تطبیق در تفسیر و علوم قرآنى امرى مسلّم بوده و دلیل آن روایاتى است که میگویند: قرآن «یجری کما تجرى الشّمس و القمر»؛[4] یعنی قرآن همانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و در هر عصرى مصادیقی را تحت پوشش قرار خواهد داد.
فضیل بن یسار میگوید تفسیر این روایت که «آیهای در قرآن نیست، مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد» را از امام باقر(ع) جویا شدم، آنحضرت در پاسخ فرمود: «ظاهر قرآن همان تنزیل آن و باطن قرآن تأویل آن است و بعضى از آن تأویلها گذشت ولى بعضى دیگر هنوز نیامدهاند؛ [زیرا قرآن] همانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و به زمان خاصى مقیّد نیست و هر تأویلى که براى مردگان میآید براى زندهها نیز میباشد و خداوند فرمود: "تأویل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند و ما [چون از راسخان در علم هستیم] آنرا میدانیم"[5]».[6]
همچنین امام باقر(ع) میفرماید: «آیهای از قرآن، که درباره گروه خاصّى نازل شده، اگر با مردن و از بین رفتن آن گروه، عمر آیه نیز به پایان رسد [و به گذشتگان محدود شود]، دیگر اثرى از قرآن به جاى نمیماند، حال آنکه قرآن، آغاز تا پایانش، به درازاى عمر آسمانها و زمین، جارى خواهد شد و براى هر قوم و گروهى، [در آینده] آیهاى در قرآن وجود دارد که آنرا تلاوت میکنند [و مییابند که وضعیّت آنان مشابه وضعیّت کسانى است که آیه درباره ایشان نازل شده]، و آنان در قلمرو یکى از دو دسته آیات خیر یا شرّ قرار خواهند گرفت».[7]
علامه طباطبائی(ره) در اینباره مینویسد:
«واژه جرى، که در این کتاب(تفسیر المیزان) آنرا بسیار به کار خواهیم برد، اصطلاحى است برگرفته از سخنان اهل بیت(ع)».[8]
«آنچه از معارف نظرى در قرآن آمده است، حقایقى است که به شرایط و زمان خاصّى اختصاص ندارد، فضایل و رذایلى را که یادآورى کرده و احکام عملى را که وضع نموده، منحصر به افراد و دوران ویژهاى نمیباشد؛ زیرا قوانین آن فراگیر است».[9]
ج. نمونههایى از روایات جرى و تطبیق
روایات بسیاری در سرفصلهای گوناگون وجود دارد که معصومان(ع)، روش جرى را به کار گرفته و مفاد آیه یا بخشى از یک آیه را بر مصداق یا یکى از آشکارترین و برترین مصادیق آن تطبیق نمودهاند. این امر نشان از آن دارد که روش جرى و تطبیق، مورد عنایت ویژه اهل بیت(ع) بوده است. شاید وجه آن، کارآمدى جرى باشد که پویایى و جاودانگى قرآن را بیشتر نمایان میسازد.[10]
در این بخش، شمارى از آن دست روایات را برگزیده و به جَرى موجود در آنها اشاره میکنیم:
1. درباره «بیّنات» و «هدى» در آیه شریفه: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى»،[11] در روایتی مصداق این مفاهیم امام على(ع)[12] و در روایتی دیگر، تمام خاندان عصمت(ع) اعلام شدند.[13]
البته آنچه ظاهر آیه و نیز تفسیر مفسّران بر آن دلالت دارد، آن است که این درباره آن دسته از یهود و نصارى نازل شده که با آنکه با توجه به علائم اشارهشده در تورات و انجیل پیامبری رسول خدا(ص) برایشان ثابت بود، نبوت حضرتشان و نیز اخبار مربوطه را پنهان نموده و از بازگو کردن آن خوددارى میکردند! [14]
بر این اساس، روایاتی که این آیه را بر معصومان منطبق کرده، جز از باب جرى و تطبیق نمیتواند باشد؛[15] زیرا از آنجا که امام على(ع) با دیگر معصومان(ع) از آشکارترین مصادیق هدایتگرى و روشنگرى میباشند، «بیّنات» و «هدایت» در یک مورد، بر امیرالمؤمنین(ع) و در موردى دیگر، بر تمام اهل بیت(ع) منطبق شده و بیگمان در هر دورهاى مصداق یا مصادیق دیگرى براى «بیّنات» و «هدایت» پیدا خواهد شد.[16]
این پیام کلى آیه، به شکلى، مورد توجه مفسر بزرگ، مرحوم طبرسى نیز قرار گرفته است؛ زیرا ایشان پس از نقل قول بیشتر مفسران، مبنى بر اینکه آیه در خصوص کتمان نبّوت پیامبر(ص میباشد، اعلام میدارد: «مفاد آیه، همه کسانى که حقایق فرود آمده از آسمان را کتمان میسازند، دربرمیگیرد...؛ زیرا به دلیل فراگیر بودن این معنا و عدم انحصار آن به موردى خاص، این سخن (که این آیه، تهدیدی برای تمام افرادی است که حق را پنهان میکنند) ، صحیحتر میباشد».[17]
2. در فرازهای قرآنی «... ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»[18] و «وَ ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ»،[19] از امام على(ع) نقل شده است: «پیامبر(ص) دستم را در دست خویش نهاد و به من چنین گفت: «یا أخى ... انت الثّواب و شیعتک الأبرار».[20]
در این روایت که پیامبر خدا(ص)، «ثواب» را على(ع) و «أبرار» را شیعیان وى دانسته، فرایند «جرى و تطبیق» صورت گرفته است که بر اساس آن، پیامبر(ص) آشکارترین مصادیق دو اصطلاح یاد شده را اعلام فرموده است.
3. در فرازهای ابتدایی سوره «بقره»، ویژگیهای کافران و منافقان بیان شده، مانند اینکه آنان در عین افسادگرى، ادّعاى اصلاحگرى میکنند: «وقتی به آنان گفته شود که در زمین فساد مکنید، میگویند: ما مصلحانیم».[21] و دیگر آنکه: «و هنگامى که با افراد باایمان روبرو میشوند میگویند: ما ایمان آوردهایم! [ولى] هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت میکنند، میگویند: ما با شمائیم! فقط [آنها را] مسخره میکنیم!».[22]
حال این آیات؛ اگرچه در شرایط خاص و مناسبت ویژهاى نازل شده است، ولى اگر در هر عصر و زمانی، افراد یا گروههایى دارای این ویژگیها باشند، بیگمان، از باب «جرى و تطبیق» میتوان آنان را مصادیقی برای این آیات برشمرد.
[1]. رستمى، على اکبر، آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 159، بیجا، کتاب مبین، چاپ اوّل، 1380ش؛ همچنین ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 216 و ج 4، ص 348، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 160.
[3]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 67.
[4]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، ج 1، ص 196، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج 2، ص 203 – 204، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[5]. آل عمران، 7.
[6]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج 1، ص 196.
[7]. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 10.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 41.
[9]. همان، ص 42.
[10]. ر.ک: آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 168 – 170.
[11]. بقره، 159.
[12]. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 71.
[13]. همان، ص 72.
[14]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 2، ص 46، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 32، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[15]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 392.
[16]. آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 178.
[17]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 441.
[18]. آل عمران، 195.
[19]. ال عمران، 198.
[20]. حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمودی، محمد باقر، ج 1، ص 178، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.
[21]. بقره، 11.
[22]. بقره، 14.
نظرات