لطفا صبرکنید
بازدید
75051
75051
آخرین بروزرسانی:
1394/05/16
کد سایت
fa56634
کد بایگانی
69594
نمایه
حیات طیبه و عوامل زمینهساز آن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
«حیات طیبه» چیست و چه عواملی زمینهساز تحقق آن خواهد بود؟
پرسش
حیات طیبه چیست و چگونه میسر میشود؟ به صورت مصداقی مثالهایی مناسب با زندگی امروزی بیاورید.
پاسخ اجمالی
حیات طیبه؛ یعنى زندگىای که نیازهای مادى، جسمانى و معنوى - علمى، عملى و روحى – آدمی را پاسخگو باشد.
پایههاى حیات طیبه، در قرآن کریم و آموزههای پیشوایان معصوم(ع) تبیین شدهاند. در قرآن مبانى اساسى حیات طیبه معرفی شدهاند که شناخت آنها، زمینه تحقق چنین حیاتی را برای انسان فراهم میکند. اجابت دعوت خدا و رسول، ایمان و عمل صالح، شکوفایی عقل و خرد انسانی از مهمترین آنها میباشند.
پایههاى حیات طیبه، در قرآن کریم و آموزههای پیشوایان معصوم(ع) تبیین شدهاند. در قرآن مبانى اساسى حیات طیبه معرفی شدهاند که شناخت آنها، زمینه تحقق چنین حیاتی را برای انسان فراهم میکند. اجابت دعوت خدا و رسول، ایمان و عمل صالح، شکوفایی عقل و خرد انسانی از مهمترین آنها میباشند.
پاسخ تفصیلی
یکى از آموزههای قرآنى و حقایق عرفانى، «حیات طیبه»(زندگى پاک) است که تنها یکبار در قرآن مجید، به صراحت از آن، سخن به میان آمده، اما در جاى جاى قرآن اشارات بسیارى به آن شده است؛ از اینرو بحث از حیات طیبه را با این آیه شریفه آغاز میکنیم:
«هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالىکه مؤمن است، او را به زندگی پاک(حیات طیّبه) زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام میدادند، خواهیم داد».[1]
الف. معنای «حیات طیبه»
مفسران قرآن؛ معانی متعددی برای «حیات طیّبه» ذکر کردهاند؛ مانند: روزى حلال،[2] قناعت و خشنودى از قسمت الهی،[3] عبادت توأم با روزى حلال،[4] زندگانى در طاعت خداوند.[5]
البته با توجه به نتایجی که از انجام عمل صالح نصیب مؤمنان میشود؛ حیات طیبه، مفهومش آنچنان وسیع و گسترده است که همه اینها و غیر اینها را در بر میگیرد. در حقیقت موارد نام برده از باب مصادیق میباشند. پس حیات طیبه؛ یعنی زندگى پاکیزه از هر نظر؛ پاکیزه از آلودگیها، ظلمها، خیانتها، دشمنیها، اسارتها، ذلتها و انواع نگرانیها و هر گونه چیزى که آب زلال زندگى را در کام انسان ناگوار میسازد.[6]
به دیگر سخن؛ حیات طیبه؛ یعنى زندگىای که نیازهای مادى، جسمانى و معنوى - چه علمى، چه عملى، چه روحى – آدمی را پاسخگو باشد.[7]
همچنین با توجه به اینکه در دنبال آن، سخن از جزاى الهى به نحو احسن به میان آمده، استفاده میشود که حیات طیبه مربوط به دنیا است و جزاى احسن مربوط به آخرت.[8]
ب. عوامل زمینهساز تحقق حیات طیبه
پایههاى حیات طیبه، در قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) تبیین شدهاند. در قرآن مبانى اساسى حیات طیبه معرفی شدهاند که شناخت آنها، زمینه تحقق حیات طیبه را برای انسان فراهم میکنند. مهمترین آنها عبارتاند از:
1. اجابت دعوت خدا و رسول
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى میخواند که شما را حیات میبخشد...».[9]
آیه فوق با صراحت میگوید که دعوت اسلام، دعوت به سوى زندگى معنوی است. مقصود از حیاتى که با دعوت انبیا فراهم میآید، حیات حیوانى نیست؛ چون بدون دعوت انبیا نیز این نوع حیات وجود دارد، بلکه مقصود حیات فکرى، عقلى و معنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالأخره حیات و زندگى در تمام زمینهها میباشد که تعبیر دیگر آن، حیات طیبه است.
2. ایمان و عمل صالح
ایمان و عمل صالح، زمینهها و بسترهای اصلی حیات معنوی و طیّب میباشند که در آیه 97 سوره نحل بیان شده است.
شایان ذکر است که حیات طیبه خود دارای درجات و مراتب است و به هر نسبت که انسان بر ایمان و عمل صالح خود بیفزاید، حیات طیبه او نیز موجودیت و شدت بیشتر یافته و بر درجات روحی و تعالی معنوی او افزوده میشود. در واقع حیات حقیقی انسان دارای مراتب و بطون است که این مراتب به صورت استعداد در متن آدمی به ودیعه نهاده شده است. مزیّن شدن به گوهر دین و طی مراتب و درجات دینداری، استعدادهای ویژه انسان برای نیل به درجات والای حیات را شکوفا میکند.
طبق همین آیه، حیات طیبه غیر از ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد. البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود میآورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد میکند. هر گامى که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمیدارد به ایمان خود میافزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحى، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخوردارى از حیات طیبه، ایمان و بردبارى در جهاد با هواهاى نفسانى است.
3. شکوفایی عقل و خرد انسانی
«آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اینگونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام میدادند، تزیین شده [و زیبا جلوه کرده] است».[10]
انسان به وسیله رشد صحیح عقل و بهرهبرداری آن در جهت هدف آفرینش میتواند از ایمان و حیات طیبه برخوردار شود. در مقابل، قرآن کریم کافر را به جهت عدم تعقل و خردورزی، مرده فاقد حیات میداند. این آیه شریفه؛ از نورانیت و حیات معنوی مؤمن و تاریکی و مرگ غیر مؤمن سخن میگوید. در صدر آیه مورد بحث، سخن از کسی است که خدا به او حیاتی ویژه و نورانیتی خاص داده، و در ذیل آن به نحو تقابل از کافران سخن رفته است. از این تقابل معلوم میشود که کافر در فرهنگ قرآن مرده و فاقد حیات معنوی است.
«هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالىکه مؤمن است، او را به زندگی پاک(حیات طیّبه) زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام میدادند، خواهیم داد».[1]
الف. معنای «حیات طیبه»
مفسران قرآن؛ معانی متعددی برای «حیات طیّبه» ذکر کردهاند؛ مانند: روزى حلال،[2] قناعت و خشنودى از قسمت الهی،[3] عبادت توأم با روزى حلال،[4] زندگانى در طاعت خداوند.[5]
البته با توجه به نتایجی که از انجام عمل صالح نصیب مؤمنان میشود؛ حیات طیبه، مفهومش آنچنان وسیع و گسترده است که همه اینها و غیر اینها را در بر میگیرد. در حقیقت موارد نام برده از باب مصادیق میباشند. پس حیات طیبه؛ یعنی زندگى پاکیزه از هر نظر؛ پاکیزه از آلودگیها، ظلمها، خیانتها، دشمنیها، اسارتها، ذلتها و انواع نگرانیها و هر گونه چیزى که آب زلال زندگى را در کام انسان ناگوار میسازد.[6]
به دیگر سخن؛ حیات طیبه؛ یعنى زندگىای که نیازهای مادى، جسمانى و معنوى - چه علمى، چه عملى، چه روحى – آدمی را پاسخگو باشد.[7]
همچنین با توجه به اینکه در دنبال آن، سخن از جزاى الهى به نحو احسن به میان آمده، استفاده میشود که حیات طیبه مربوط به دنیا است و جزاى احسن مربوط به آخرت.[8]
ب. عوامل زمینهساز تحقق حیات طیبه
پایههاى حیات طیبه، در قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) تبیین شدهاند. در قرآن مبانى اساسى حیات طیبه معرفی شدهاند که شناخت آنها، زمینه تحقق حیات طیبه را برای انسان فراهم میکنند. مهمترین آنها عبارتاند از:
1. اجابت دعوت خدا و رسول
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى میخواند که شما را حیات میبخشد...».[9]
آیه فوق با صراحت میگوید که دعوت اسلام، دعوت به سوى زندگى معنوی است. مقصود از حیاتى که با دعوت انبیا فراهم میآید، حیات حیوانى نیست؛ چون بدون دعوت انبیا نیز این نوع حیات وجود دارد، بلکه مقصود حیات فکرى، عقلى و معنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالأخره حیات و زندگى در تمام زمینهها میباشد که تعبیر دیگر آن، حیات طیبه است.
2. ایمان و عمل صالح
ایمان و عمل صالح، زمینهها و بسترهای اصلی حیات معنوی و طیّب میباشند که در آیه 97 سوره نحل بیان شده است.
شایان ذکر است که حیات طیبه خود دارای درجات و مراتب است و به هر نسبت که انسان بر ایمان و عمل صالح خود بیفزاید، حیات طیبه او نیز موجودیت و شدت بیشتر یافته و بر درجات روحی و تعالی معنوی او افزوده میشود. در واقع حیات حقیقی انسان دارای مراتب و بطون است که این مراتب به صورت استعداد در متن آدمی به ودیعه نهاده شده است. مزیّن شدن به گوهر دین و طی مراتب و درجات دینداری، استعدادهای ویژه انسان برای نیل به درجات والای حیات را شکوفا میکند.
طبق همین آیه، حیات طیبه غیر از ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد. البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود میآورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد میکند. هر گامى که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمیدارد به ایمان خود میافزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحى، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخوردارى از حیات طیبه، ایمان و بردبارى در جهاد با هواهاى نفسانى است.
3. شکوفایی عقل و خرد انسانی
«آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اینگونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام میدادند، تزیین شده [و زیبا جلوه کرده] است».[10]
انسان به وسیله رشد صحیح عقل و بهرهبرداری آن در جهت هدف آفرینش میتواند از ایمان و حیات طیبه برخوردار شود. در مقابل، قرآن کریم کافر را به جهت عدم تعقل و خردورزی، مرده فاقد حیات میداند. این آیه شریفه؛ از نورانیت و حیات معنوی مؤمن و تاریکی و مرگ غیر مؤمن سخن میگوید. در صدر آیه مورد بحث، سخن از کسی است که خدا به او حیاتی ویژه و نورانیتی خاص داده، و در ذیل آن به نحو تقابل از کافران سخن رفته است. از این تقابل معلوم میشود که کافر در فرهنگ قرآن مرده و فاقد حیات معنوی است.
[1]. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون»؛ نحل، 97.
[2]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 424، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[3]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 662، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق.
[4]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 516، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.
[5]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج 12، ص 89، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 394، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7]. خامنهاى، على، سایه سار ولایت (منشور مطالبات مقام معظم رهبرى از دانشگاه و دانشگاهیان)، ج 6، ص 25 (با اندکی ویرایش)، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1388ش.
[8]. تفسیر نمونه، ج 11، ص 394.
[9]. انفال، 24.
[10]. انعام، 122.
نظرات