لطفا صبرکنید
بازدید
20749
20749
آخرین بروزرسانی:
1394/09/21
کد سایت
fa61852
کد بایگانی
76076
نمایه
بررسی اشکالات به پاسخهای هدف از خلقت انسان
طبقه بندی موضوعی
هدف آفرینش
اصطلاحات
انسان ، ناس ، بشر ، بنی آدم
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در پاسخهای قبل گفتید که خلاقیت صفت ذاتی خداوند است، آیا پذیرش این موضوع، موجب آن نمیشود که پروردگار، فاعلی غیر ارادی باشد؟
پرسش
به نام خدا، سلام، در فلسفه خلقت انسان گفته میشود؛ از دلایل آن خالق بودن خداوند است؛ یعنی گفته میشود چون خلاقیت صفت خداوند است، انسان را خلق کرده است. 1. مگر خداوند (نعوذ بالله) غیر ارادی این کار را انجام داده است؟ 2. اگر خداوند ما را بر اساس صفت خلاقیت خلق فرمودند، پس بر همین اساس بینهایت کره زمین عیناً مانند شرایط ما - با توجه به اینکه خداوند ما را به بهترین وجه خلق کردند- باید وجود داشته باشد، چنین چیزی درست است؟!
پاسخ اجمالی
1. این سؤال که هدف خداوند از خلقت انسان چه بود؟ دارای چند پیش فرض است و سؤال کننده با توجه به آن پیش فرضها و قبول آنها این سؤال را مطرح میکند و آن پیش فرضها عبارتاند از:
الف. وجود خداوند تبارک و تعالی با تمام خصوصیات، اسما و صفات شناخته شده است و مورد پذیرش واقع شده است.
ب. وجود انسان حداقل همراه با برخی از خصوصیات اساسی وی معلوم و شناخته شده است.
ج. مخلوق بودن انسان نیز پذیرفته شده است.
حال با توجه به سه پیش فرض قبلی در پاسخ این سؤال (هدف خداوند از خلق انسان چه بود؟) میگوییم: هنگامی که از هدف و مقصد یک فعل سؤال میشود؛ منظور، فایده فعل(هدف فعل) است، یا هدف فاعل از آن فعل؛ زیرا در فاعلهای متعارف(غیر خدا) ممکن است هدف فاعل با فایده و هدف فعل مختلف باشد؛ مثلا یک مخترع با هدف رسیدن به پول یا اشتهار به نبوغ، ماشینی را اختراع میکند که آن ماشین موجب راحتی زندگی مردم و سرعت نقل و انتقال میشود؛ در اینجا فاعل یک هدف دارد و آن رسیدن به پول یا اشتهار به نبوغ، و ... است؛ اما فعل هدف و اثر دیگر دارد، و آن راحتی زندگی مردم و سرعت نقل و انتقال و ... است.
نکته دیگر اینکه در فاعلهای معمولی(غیر خدا) هدف فاعل معمولاً چیزی بیرون از ذات فاعل است؛ یعنی هدف و مطلوب در ذات فاعل وجود ندارد و فاعل با این فعل میخواهد به آن هدف برسد؛ اما در مورد خداوند نمیتوان گفت در وجود خداوند نقصی وجود دارد و خداوند به واسطه این فعل میخواهد آن نقص را بر طرف کند. بنابر این، هدف خداوند از افعال خود، به اقتضای ذات خدا است، نه برای رسیدن به امر خارج از ذاتش. البته با یک نوع مسامحه میتوان گفت هدف او همان هدف فعل است.
نکته قابل توجه اینکه آنچه در مورد این سؤال(هدف خداوند از خلق انسان چه بود؟) مفید و کاربردی است؛ این است که به هدف فعل خدا بپردازیم؛ زیرا فهمیدن هدف فاعل(خداوند) چندان کاربردی در زندگی انسان ندارد؛ چنانکه نفهمیدن هدف فاعل نیز چندان ضرری ندارد؛ به بیان دیگر، آنچه در مواجه با این سؤال زودتر و بیشتر به ذهن میآید؛ این است که سؤال کننده در حقیقت در پی به دست آوردن نقشه راه است؛ یعنی پرسشگر میخواهد بپرسد هدف از خلقت انسان چیست تا بتواند روش زندگی و رفتار خود را مطابق هدف تنظیم کند. این مطلب روشن است که در برنامه ریزی، مطلب اساسی تعیین هدف است. در هر صورت همانگونه که بیان شد پاسخها بر این اساس تهیه میشود که برخی از مبانی و مطالب در نظر سؤال کننده روشن است و سؤال کننده اطلاعات کافی مربوط به لوازم سؤال خود را دارد.
2. «خالقیت پروردگار متعال اقتضا میکرد که او خلق کند و دست به آفرینش بزند».
برخی از مطالب مطرح شده در پاسخهای قبلی – مانند همین مورد - نیاز به دقت بیشتر دارد تا به برداشت نادرست نیانجامد؛ مثلاً میتوان چند برداشت نادرست از این مطلب داشت:
الف: معنای این جمله آن است که خداوند مجبور است بر اساس خصلت ذاتی خود خلق کند. در حالیکه باید توجه داشت، اقتضای ذاتی به معنای جبر و مجبور بودن نیست؛ مثلاً وقتی میگوییم اقتضای ذاتی انسان کشش و عشق به زیبایی است، به این معنا نیست که انسان مجبور است عاشق زیبایی باشد. یا اینکه وقتی میگوییم اقتضای ذاتی عالِم اظهار علم و افکار خود در قالب کتاب، مقاله، سخنرانی و تدریس است، به این معنا نیست که عالم در خلق این آثار مجبور است. خلاصه اینکه روشن است محبوب بالذات بودن با مجبور بالذات بودن فرق دارد.
ب. این خلقت جبری باعث میشود عدهای ناخواسته به دنیا بیایند، بعد هم پس از مدتی برخلاف میلشان با دنیا خداحافظی کنند.
در حالیکه اگر دقت شود این سخن که: «عدهای ناخواسته به دنیا بیایند»، با آنچه که در آخر گفته میشود، «علیرغم میلشان با دنیا خداحافظی کنند»، سازگاری ندارد؛ زیرا اگر زندگی دنیایی خواسته فطری انسان نباشد، رفتن از دنیا نباید خیلی خلاف میل طبیعی وی باشد.
ج. خلقت اجباری موجب میشود که عدهای بدون اینکه نقشی در قوانین حاکم بر خلقت داشته باشند، مجبور به تبعیت باشند و گرنه مورد بازخواست و تنبیه قرار خواهند گرفت! ابراز چنین نظریه و پاسخگویی عدالت خداوند را خدشهدار میکند؛ زیرا نتیجه این میشود که خدا مجبور به خلق کردن بود و عدهای باید خواسته و ناخواسته به دنیا بیایند و بعد تنبیه شوند! در حالیکه اینسخن که گفته شده «بدون اینکه نقشی در قوانین حاکم بر خلقت داشته باشند مجبور به تبعیت باشند»، گویا از نظر پرسشگر، انسان فقط باید قوانینی را تبعیت کند که در وضع آن قوانین نقش و دخالت دارد؛ لوازم این سخن بسیار وحشتناک است؛ مثلاً اگر شخصی با کارد بچه بیگناهی را سر ببرّد، بر اساس این نظریه نباید مجازات شود؛ زیرا برّنده بودن کارد براساس قانون موجود در فیزیک آن است و قاتل در آن نقشی ندارد و در اختیار او نیست؛ چنانکه عدم مقاومت گلو و گردن کودک در برابر تیزی کارد و بریده شدن آن نیز مربوط به فیزیک بدن است و در اختیار قاتل نیست؛ همچنین مردن بچه پس از بریده شدن رگهای گلو و گردن قانونی نیست که قاتل در آن نقشی داشته باشد؛ بنابر این چنین قاتلی چندان استحقاق مجازات ندارد.
و به همین ترتیب، بسیاری از اشکالات با اندکی دقت و تأمل، برطرف خواهد شد.
الف. وجود خداوند تبارک و تعالی با تمام خصوصیات، اسما و صفات شناخته شده است و مورد پذیرش واقع شده است.
ب. وجود انسان حداقل همراه با برخی از خصوصیات اساسی وی معلوم و شناخته شده است.
ج. مخلوق بودن انسان نیز پذیرفته شده است.
حال با توجه به سه پیش فرض قبلی در پاسخ این سؤال (هدف خداوند از خلق انسان چه بود؟) میگوییم: هنگامی که از هدف و مقصد یک فعل سؤال میشود؛ منظور، فایده فعل(هدف فعل) است، یا هدف فاعل از آن فعل؛ زیرا در فاعلهای متعارف(غیر خدا) ممکن است هدف فاعل با فایده و هدف فعل مختلف باشد؛ مثلا یک مخترع با هدف رسیدن به پول یا اشتهار به نبوغ، ماشینی را اختراع میکند که آن ماشین موجب راحتی زندگی مردم و سرعت نقل و انتقال میشود؛ در اینجا فاعل یک هدف دارد و آن رسیدن به پول یا اشتهار به نبوغ، و ... است؛ اما فعل هدف و اثر دیگر دارد، و آن راحتی زندگی مردم و سرعت نقل و انتقال و ... است.
نکته دیگر اینکه در فاعلهای معمولی(غیر خدا) هدف فاعل معمولاً چیزی بیرون از ذات فاعل است؛ یعنی هدف و مطلوب در ذات فاعل وجود ندارد و فاعل با این فعل میخواهد به آن هدف برسد؛ اما در مورد خداوند نمیتوان گفت در وجود خداوند نقصی وجود دارد و خداوند به واسطه این فعل میخواهد آن نقص را بر طرف کند. بنابر این، هدف خداوند از افعال خود، به اقتضای ذات خدا است، نه برای رسیدن به امر خارج از ذاتش. البته با یک نوع مسامحه میتوان گفت هدف او همان هدف فعل است.
نکته قابل توجه اینکه آنچه در مورد این سؤال(هدف خداوند از خلق انسان چه بود؟) مفید و کاربردی است؛ این است که به هدف فعل خدا بپردازیم؛ زیرا فهمیدن هدف فاعل(خداوند) چندان کاربردی در زندگی انسان ندارد؛ چنانکه نفهمیدن هدف فاعل نیز چندان ضرری ندارد؛ به بیان دیگر، آنچه در مواجه با این سؤال زودتر و بیشتر به ذهن میآید؛ این است که سؤال کننده در حقیقت در پی به دست آوردن نقشه راه است؛ یعنی پرسشگر میخواهد بپرسد هدف از خلقت انسان چیست تا بتواند روش زندگی و رفتار خود را مطابق هدف تنظیم کند. این مطلب روشن است که در برنامه ریزی، مطلب اساسی تعیین هدف است. در هر صورت همانگونه که بیان شد پاسخها بر این اساس تهیه میشود که برخی از مبانی و مطالب در نظر سؤال کننده روشن است و سؤال کننده اطلاعات کافی مربوط به لوازم سؤال خود را دارد.
2. «خالقیت پروردگار متعال اقتضا میکرد که او خلق کند و دست به آفرینش بزند».
برخی از مطالب مطرح شده در پاسخهای قبلی – مانند همین مورد - نیاز به دقت بیشتر دارد تا به برداشت نادرست نیانجامد؛ مثلاً میتوان چند برداشت نادرست از این مطلب داشت:
الف: معنای این جمله آن است که خداوند مجبور است بر اساس خصلت ذاتی خود خلق کند. در حالیکه باید توجه داشت، اقتضای ذاتی به معنای جبر و مجبور بودن نیست؛ مثلاً وقتی میگوییم اقتضای ذاتی انسان کشش و عشق به زیبایی است، به این معنا نیست که انسان مجبور است عاشق زیبایی باشد. یا اینکه وقتی میگوییم اقتضای ذاتی عالِم اظهار علم و افکار خود در قالب کتاب، مقاله، سخنرانی و تدریس است، به این معنا نیست که عالم در خلق این آثار مجبور است. خلاصه اینکه روشن است محبوب بالذات بودن با مجبور بالذات بودن فرق دارد.
ب. این خلقت جبری باعث میشود عدهای ناخواسته به دنیا بیایند، بعد هم پس از مدتی برخلاف میلشان با دنیا خداحافظی کنند.
در حالیکه اگر دقت شود این سخن که: «عدهای ناخواسته به دنیا بیایند»، با آنچه که در آخر گفته میشود، «علیرغم میلشان با دنیا خداحافظی کنند»، سازگاری ندارد؛ زیرا اگر زندگی دنیایی خواسته فطری انسان نباشد، رفتن از دنیا نباید خیلی خلاف میل طبیعی وی باشد.
ج. خلقت اجباری موجب میشود که عدهای بدون اینکه نقشی در قوانین حاکم بر خلقت داشته باشند، مجبور به تبعیت باشند و گرنه مورد بازخواست و تنبیه قرار خواهند گرفت! ابراز چنین نظریه و پاسخگویی عدالت خداوند را خدشهدار میکند؛ زیرا نتیجه این میشود که خدا مجبور به خلق کردن بود و عدهای باید خواسته و ناخواسته به دنیا بیایند و بعد تنبیه شوند! در حالیکه اینسخن که گفته شده «بدون اینکه نقشی در قوانین حاکم بر خلقت داشته باشند مجبور به تبعیت باشند»، گویا از نظر پرسشگر، انسان فقط باید قوانینی را تبعیت کند که در وضع آن قوانین نقش و دخالت دارد؛ لوازم این سخن بسیار وحشتناک است؛ مثلاً اگر شخصی با کارد بچه بیگناهی را سر ببرّد، بر اساس این نظریه نباید مجازات شود؛ زیرا برّنده بودن کارد براساس قانون موجود در فیزیک آن است و قاتل در آن نقشی ندارد و در اختیار او نیست؛ چنانکه عدم مقاومت گلو و گردن کودک در برابر تیزی کارد و بریده شدن آن نیز مربوط به فیزیک بدن است و در اختیار قاتل نیست؛ همچنین مردن بچه پس از بریده شدن رگهای گلو و گردن قانونی نیست که قاتل در آن نقشی داشته باشد؛ بنابر این چنین قاتلی چندان استحقاق مجازات ندارد.
و به همین ترتیب، بسیاری از اشکالات با اندکی دقت و تأمل، برطرف خواهد شد.
نظرات