لطفا صبرکنید
25552
- اشتراک گذاری
مهم ترین استعداد انسان که لازم است پرورش یاید، استعداد فکر کردن است و بدیهی است که پرورش این استعداد نیازمند به آزادی یعنی نبودن سدّ و مانع در جلوی آن است.
از نظر اسلام، یک مسلمان، حق دارد و لازم هم هست فکر کند. قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به تعقل و تدبر و اندیشه در جهان هستی فرا می خواند و از او می خواهد که با نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و با آزادی از هرگونه اسارت، پلیدی و گمراهی، در جهت کمال قدم بردارد.
البته در جاهایی هم، برای فکر محدودیت قائل شده تا آسیبی به خود انسان نرسد و مانعی برای رشد کمالات نباشد.
آزادی فکر
پیش از هر چیز لازم است اشاره شود که بین آزادی فکر و آزادی عقیده فرق است.
تفکر استعداد و نیروی است در انسان که باید در انسان پرورش یابد و بدیهی است که بدون آزادی امکان رشد آن وجود ندارد. به عبارت دیگر؛ انسان استعدادهایی برتر و بالاتر از استعدادهای حیوانی دارد. این استعدادها یا از مقوله عواطف و گرایش ها و تمایلات عالی انسانی است و یا از مقوله ادراک ها و دریافت ها و اندیشه ها و همین استعدادهای برتر منشأ آزادی های متعالی او می شوند. به عبارت دیگر؛ آزادی فکر تحت آزادی مقدس انسانی قرار می گیرد و ناشی از همان استعداد ذاتی بشر است که می تواند در مسائل بیندیشد. به هرحال این استعداد بشری باید آزاد باشد؛ زیرا مهم ترین قسمتی از انسان که لازم است پرورش پیدا بکند تفکر است و قهراً این پرورش نیازمند به آزادی یعنی نبودن سدّ و مانع در جلوی تفکر است. [1]
اما عقیده که در اصل لغت اعتقاد است از ماده عقد و انعقاد و... به معنای بستن و منعقد شدن است. [2] دل بستن و اعتقاد انسان به چیزی، دو گونه است: گاهی ناشی از تفکر صحیح و آزاد است و در مواردی ریشه در عادت ها، تقلیدها و تعصب های نادرست دارد؛ عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست بلکه به عکس، نوعی انعقاد و بسته شدن اندیشه بحساب می آید و زیان بارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد. [3] پس، بین فکر و عقیده یک نوع فرق طولی است نه عرضی؛ زیرا عقیده گاهی از فکر سرچشمه می گیرد آنجا که عقیده با دلیل و منطق صحیح به وجود آمده باشد و گاهی به سبب تعصب و عادت باطل است. بدیهی است که اسلام عقیده ای را که ریشه در احساسات، تقلید کور، عادات و تعصبات جاهلی دارد، نمی پذیرد.
آزادی فکر در اسلام
اسلام اگرچه در مواردی انسان را از اندیشیدن نهی کرده است مثل اندیشیدن در ذات باریتعالی [4] ، اما به طور کلی با آزادی فکر موافق است.
توضیح این که از نظر اسلام، یک مسلمان، هم حق دارد و هم بر او لازم است که اعتقادات و اصول دین (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) خود را با فکر و استدلال بپذیرد؛ وقتی اشکالی به ذهنش رسید، حق دارد این اشکال را به اهل اطلاع برساند تا اشکالش حل شود و... برخلاف آنچه در مسیحت گفته شده که این منطقه قلمرو ممنوعه است و از آن به قلمرو ایمان یاد می شود که در آن جایگاه نباید عقل دخالت کند.
قرآن در آیات متعددی انسان را به تعقل و تدبر و اندیشه در جهان هستی فرا می خواند و از او می خواهد که با نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه اسارت، پلیدی و گمراهی قدم بردارد.
«زود است که ما آیات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان هویدا گردانیم، تا آشکار شود که آن حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» [5]
«و در زمین، نشانه هایی برای اهل یقین و نیز در وجود شما است؛ آیا به چشم بصیرت نمی نگرید؟» [6] .
در روایات متعددی هم بر فکر کردن تأکید فراوانی شده است؛ مانند این روایت که حضرت صادق (ع) از حضرت امام علی (ع) نقل فرمودند:«آگاه نما دل خود را به اندیشه نمودن». [7] که حضرت بیداری و آگاهی قلب را در فکر دانسته اند؛ زیرا وقتی یک انسان در مورد چیزی فکر کرد آن را بصورت عقیده در آورده آمده و طبق آن عمل می کند.
و یا حضرت امام صادق (ع) فرمود: «پیوسته اندیشیدن درباره خداوند و توانایی او برترین پرستش است». [8]
انبیاء الهی نیز در زمان خودشان تنها کسانی بودند که یک فکر آزاد داشتند و تمام مردم را در زنجیر عقائد سخیف و تقلیدی که کوچک ترین مایه ای از فکر ندارد، گرفتار می دیدند و تلاش می کردند که آنها را از اسارات برهانند.
البته باید توجه شود فکری مقدس است که نقش مهم و اثر عملی در پرورش و تکامل انسانی داشته باشد و به همین خاطر اسلام از برخی افکار نهی کرده و آن را از اسباب شیطان برای گمراهی انسان دانسته است به عنوان از تفکر در اموری که هیچ وقت انسان نمی تواند در این دنیای مادی به آن برسد [9] ، یا تفکر در ذات الهی از این قبیل است.
[1] . مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، با اندکی تصرف، ص7 و 8، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، 1378 شمسی.
[2] . لسان العرب، ج3، ماده عقد.
[3] . پیرامون انقلاب اسلامی، ص8.
[4] . این نهی از رو است که انسان محدود است و تفکر محدود در ذات نامحدود چیزی غیر از تحیر و سرگردانی را به بار نمی آود.
[5] «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق أو لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید»، فصلت، 53.
[6] «و فی الارض آیات للموقنین * و فی انفسکم أفلا تبصرون»، ذاریات، 20-21؛ اقتباس از نمایه 1671 (1619).
[7] . اصول کافی، ج2، ص54، کتاب ایمان و تفکر، باب تفکر.
[8] . اصول کافی، ج2، ص55.
[9] . مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار، ج58، ص 209 و 210، مؤسسه وفاء بیروت، لبنان.