لطفا صبرکنید
96911
- اشتراک گذاری
- بر اساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام(ص) در اذان به نبوّت خود گواهی میداد؛ چرا که پیامبر(ص) مانند سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید، مگر اینکه دلیل خاصی داشته باشیم که آنحضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم، بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم(ص) هنگام اذان به وحدانیّت خداوند و نبوّت خود بهطور یقین و آشکارا گواهی میداد.
- ادلهای که بهطور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت میداد، یافت نشده است. و روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده اشارهای به جزئیت شهادت ثالثه(شهادت به ولایت امام علی) ندارد، هر چند روایات فراوان (در غیر اذان) در خصوص ثواب ذکر نام حضرت علی(ع) پس از نام پیامبر(ص) آمده، به این جهت بیشتر علمای شیعه میگویند؛ چون اذان عبادت است و این احتمال وجود دارد که شهادت ثالثه جزو آن نباشد آنرا به قصد قربت بگویند، نه به قصد جزئیت.
- دربارهی شهادت و گواهی به امام زمان(عج) باید گفت: ظاهراً از این حدیث استفاده شده است که میفرماید: «مَنْ کَانَ مُقِیماً عَلَى الْإِقْرَارِ بِالْأَئِمَّةِ(ع) کُلِّهِمْ وَ بِإِمَامِ زَمَانِهِ وَ وَلَایَتِهِ». اما این حدیث هیچگونه دلالت یا اشارهای به شهادت و گواهی به امام زمان در اذان ندارد، بلکه بر ثبات قدم و استواری انسان مؤمن بر ولایت ائمهی اطهار(ع) دلالت دارد.
نخست توضیح چند نکته به نظر لازم میرسد:
- اذان و اقامه جزو اعمال عبادی هستند و اعمال عبادی توقیفیاند؛ یعنی جز خدا و رسولش کسی حق تشریع و قانونگذاری آنرا ندارد.
- تنها با دیدن روایتی در یک یا چند کتاب نمیشود بر اساس آن حکم نمود یا فتوا داد و به آن عمل نمود؛ زیرا در میان روایات برخی عام، مطلق و ... هستند و برخی خاص، مقید و ... . برخی با برخی دیگر در تعارضاند و برخی دیگر نیز در مقام تقیّه صادر شدهاند و ...؛ از اینرو، در اینگونه موارد باید به متخصّصان امور مراجعه نمود که سالیان متمادی با آشنایی به علوم مورد نیاز و ممارست در آن به مقام اجتهاد نائل شدند.
از آنجا که در این پرسش چند چیز مطرح شده است، پاسخ در چند بخش زیر ارائه میشود.
الف) شیوهی اذان و اقامه پیامبر اسلام(ص)
بر اساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام(ص) در اذان به نبوّت خود گواهی میداد؛ چرا که پیامبر اسلام(ص) هم مانند سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید، مگر اینکه دلیل خاصی داشته باشیم که آنحضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم، بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم(ص) هنگام اذان به وحدانیّت خداوند و نبوّت خود بهطور یقین و آشکارا گواهی میدادند. در اینباره به چند نمونه از روایات بسنده میشود.
امام باقر(ع) فرمود: «در شب معراج آنگاه که پیامبر به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر جلو ایستاد، فرشتگان و پیامبران پشت سر حضرت به صف ایستادند [و نماز را به جای آوردند]». کسی از امام باقر(ع) پرسید: جبرئیل چگونه اذان گفت؟ امام(ع) فرمود: «الله اکبر، أشهد ان لا إله إلاّ الله، أشهد أن محمّداً رسول الله... (تا آخر اذان)».[1]
روشن است وقتی تشریع اذان با این جملات باشد، اذان پیامبر(ص) نمیتواند به شیوهی دیگری باشد. به همین جهت، نحوهی اذان گفتن پیامبر اکرم(ص) با اذان گفتن جبرئیل و امّت پیامبر تفاوتی ندارد.[2]
امام حسین(ع) فرمود: از پدرم علی بن أبیطالب(ع) شنیدم که فرمود: «خداوند ملکی را فرستاد و پیامبر را به معراج برد، در آنجا فرشتهای که پیش از آن در آسمان دیده نشده بود و از آن پس هم دیده نشده، اذان و اقامه گفت. آنگاه جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: اینگونه برای نماز اذان بگو».[3]
به علاوه، احکام برای عموم مسلمانان است، و پیامبر اکرم(ص) مقدّم بر همه و سزاوارتر از همه در عمل به احکام است. بین ایشان و سایر مردم از این جهت تفاوتی نیست، مگر بعضی حقوق یا تکالیف خاص که باید مستند به دلیل باشد؛ لذا اذان و اقامهی پیامبر(ص) هم مانند اذان و اقامهی دیگران بود.
ب) شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان و اقامه و تلقین میّت
اما دربارهی اینکه، آیا پیامبر(ص)در اذان خود به ولایت امام علی(ع) نیز شهادت میداد، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ «ولیّ» پرداخته شود.
واژهی «ولیّ» به معانی متعددی آمده است که مهمترین آن به شرح زیر است:
- به معنای سرپرست و عهدهدار بودن؛ چنانکه در آیات متعددی از قرآن کریم واژهی «ولیّ» در همین معنا بهکار برده شده است؛ مانند: «خداوند کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [شش دوران] آفرید، سپس بر عرش(قدرت) قرار گرفت، هیچ سرپرست و شفاعت کنندهاى براى شما جز او نیست...».[4]
- به معنای دوست[5] که در قرآن به این معنا نیز آمده است: «هرگز نیکى و بدى یکسان نیست، بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همانکس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است!».[6]
- به معنای ناصر و یاور آمده است.[7] قرآن میفرماید: «مردان و زنان با ایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند».[8]
بیگمان از معانی مطرح شده، استعمال لفظ «ولی الله» برای مؤمنان به معنای دوم و سوم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهلسنت و شیعه نیز به این معنا آمده است.[9]
اما در خصوص معنای اول باید گفت؛ روایاتی وارد شده است که: علی(ع)؛ ولی و سرپرست و اولی به تصرف است، همانگونه که پیامبر اسلام(ص) اینگونه بود. البته علی(ع)، ولی الله است؛ یعنی علی از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است، همانگونه وقتی گفته میشود «محمدٌ رسولُ الله»؛ یعنی محمد(ص)، رسولی از جانب خداوند است.
همچنین در این زمینه ادلهای که بهطور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت میداد، یافت نشده است. اگرچه در کتاب السلافة فی امر الخلافة آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که مردی نزد پیامبر شکایت برد، ولی پیامبر اکرم(ص) فرمود: «نیکو سخنی را شنیدی». همچنین در این کتاب آمده است که پس از واقعهی غدیر اباذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) شهادت داد، جمعی از منافقان این را نپسندیدند و آنچه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر(ص) عرضه کردند پیامبر(ص) فرمود: «اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبهی طولانی من که در آن صحرا و گرمای شدید برای شما خواندم؟ آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خدا است؟» سپس فرمود: «مگر نشنیدهاید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد».[10]
اما اولاً: این کتاب در دسترس نیست تا دربارهی سند این حدیث بیشتر تحقیق شود. ثانیاً: چنین روایتی در متون پیش از قرن هفتم یافت نشده است تا نسبت به سند آن اظهار نظر شود.
علاوه بر این، روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده، اشارهای به جزئیت شهادت به ولایت امام علی(ع) ندارد و این میتواند اجزای اذان در زمان رسول خدا(ص) را تبیین کند؛ چرا که بر اساس روایات اهلبیت، اذان هیجده جمله دارد. این جملات عبارتاند از: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[11]
البته، روایات فراوان در خصوص ثواب ذکر گواهی به ولایت امام علی(ع) -اشهد ان علی ولی الله- بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و نبوّت پیامبر اسلام(ص) آمده است که در اینجا به ذکر چند نمونه از آن بسنده میشود:
امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند تعالی بعد از خلقت آسمانها و زمین امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد».[12]
گفتنی است؛ این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشتند، همانطور که، امام صادق(ع) در ذیل آیهی «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی...»،[13] فرمود: «خداوند تعالى از پشت آدمیان، نطفههاى بشرى را بیرون کشید و [در اثر تجلّى ذات] خود را معرّفى کرد. اگر این معرّفى و نمایش ذات الاهى نبود، هیچکس پروردگار خود را نمیشناخت. سپس خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما هستم؟ آنان گفتند: بله. و فرمود: همانا این محمد(ص)؛ فرستادهی من، و علی امیر مؤمنان(ع)؛ جانشین و امین من است».[14]
همچنین آنحضرت در سخنی فرمود: «هنگامی که خداوند عرش، کرسی و ... را آفرید بر آنها نوشت: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین... پس هرگاه یکى از شما بندگان بگوید: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه، [بعد از آن] بگوید عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین».[15]
از دستهای روایات نبوی نیز استفاده میشود که: گواهی به ولایت امام علی(ع) پس از شهادت به وحدانیّت و یکتایی خداوند و نبوّت محمد مصطفی(ص) در نماز جایز است و در نزد خدا محبوبیّت دارد؛ چنانکه ابن عباس نقل میکند از پیامبر اکرم(ص) که آنحضرت فرمود: «سوگند به خداوندى که مرا به پیامبرى مبعوث کرده؛ عرش، کرسى، افلاک، آسمانها و زمین مستقر نشدهاند، مگر اینکه در آنها نوشته شده: لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه، على امیر المؤمنین».[16]
به هر حال، از آنجا که اذان عبادت است، و این احتمال وجود دارد که شهادت بر ولایت امیر المؤمنین(ع) جزو آن نباشد، بیشتر فقهای شیعه[17] آنرا جزو اذان نمیدانند و میگویند آنرا به قصد قربت یا تبرّک بهجا آورند، نه به قصد جزئیت.[18]
نهایت شبههای که امکان طرح آن در اینجا وجود دارد، آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد، اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آوردهاند: «وارد کردن عقیده یا عملى در حوزۀ دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده، در استنباط احکام، مانند قرآن و سنّت معصومان(ع) و از بدعت به تشریع در دین نیز تعبیر میشود»،[19] اگر کسی این جمله را جزو اذان بداند و در اذان بگوید بدعت و حرام است، اما با توجه به اینکه بیشتر فقهای شیعه این جمله را جزو اذان نمیدانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد؛ از اینرو، گفتن آن بدعت نبوده و اشکالی ندارد.
به هر حال، علت اینکه بیشتر فقهای شیعه گفتن شهادت سوّم، بدون قصد جزئیت را جایز میشمارند، آن است که روایات ذکر شده در بالا به نحو مطلق میگویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب(ع) هم بدهید و این روایات چون مطلق است نه مقیّد، شامل حال اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، میشود، و این به معنای جزو اذان بودن نیست.
در نتیجه؛ گفتن جملهی «علی ولی الله» در اذان، اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی(ع)،[20] اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک - غیر از جزئیت- باشد، اشکال ندارد.
گفتنی است؛ در برخی از منابع اهلسنت آمده است که مؤذّن، پیش عمر بن خطاب رفت تا او را از نماز صبح با خبر سازد، دید عمر خواب است، گفت: «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ (نماز از خواب بهتر است)»، عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[21] لذا اهلسنت این عبارت را در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» آوردهاند.[22] چه مجوّزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهلسنت وجود دارد؟! آیا میتوان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که گواهی به ولایت امام علی(ع) را جزو اذان نمیداند؟
ج) گواهی به امام زمان(عج) در اذان
مطلبی که در پرسش دربارهی شهادت و گواهی به امام زمان(عج) در اذان مطرح شد، ظاهراً از این حدیث استفاده شده است که میفرماید: «مَنْ کَانَ مُقِیماً عَلَى الْإِقْرَارِ بِالْأَئِمَّةِ (ع) کُلِّهِمْ وَ بِإِمَامِ زَمَانِهِ وَ وَلَایَتِهِ».[23] اما این حدیث هیچگونه دلالت یا اشارهای به شهادت و گواهی به امام زمان در اذان ندارد، بلکه بر ثبات قدم و استواری انسان مؤمن بر ولایت ائمهی اطهار(ع) دلالت دارد.
[1]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 60، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ر. ک: سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص 27، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، بیتا.
[3]. تمیمی، قاضی نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 1، ص 142، قاهره، دارالمعارف.
[4]. «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ ...». سجده، 4.
[5]. ر. ک: نمایههای «معنای ولایت»، 153؛ «ولایت در قرآن و اهل سنت»، سؤال 8435.
[6]. «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم». فصلت، 34.
[7]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 15، ص 407، بیروت، دار صادر،، چاپ سوم، 1414ق.
[8]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض». توبة، 71.
[9]. ر. ک: ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، الطیب، اسعد محمد، ج 2، ص 675، مکتبة نزار مصطفى الباز، چاپ سوم، 1419ق.
[10]. مراغی مصری، شیخ عبدالله، السلافة فی امر الخلافة، ص 32 و 33، نسخه خطی. مراغی از علمای اهلسنت که در قرن هفتم میزیست، کتاب ایشان از جمله کتابهای خطی است که در کتابخانهی ظاهریهی دمشق موجود است.
[11]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 289- 290، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق؛ تهذیب الاحکام، ج 2، ص 61.
[12]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 441، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، أمالی، ص 604، بیروت، اعلمى، چاپ پنجم، 1400ق.
[13]. اعراف، 172. «و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى میدهیم!...».
[14]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، محقق، مصحح، کوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ج 1، ص 71، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق؛ کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق، مصحح، کاظم، محمد، ص 148- 149، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق.
[15]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 158، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403ق.
[16]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 27، ص 8، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسى)، ص 587، تهران، دهقان، چاپ سوم، 1380ش.
[17]. هر چند گروهی از فقها آنرا جزو اذان دانسته و گفتن آنرا مستحب میدانند؛ ر. ک: بحارالانوار، ج 81، ص 111؛ حسینی شیرازى، سید محمد، من فقه الزهراء علیها السلام، ج 3، ص 144، قم، رشید، چاپ اول، 1428ق؛ بحرانى، محمد سند، الشهادة الثالثة، مقرر، شکری بغدادى، على، ص 43 – 46، بیجا، بینا، بیتا.
[18]. ر. ک: امام خمینی، توضیح المسائل (محشّى)، ج 1، ص 519، م 919، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق.
[19]. ر. ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 111، دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ عبد الرحمان، محمود، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج 1، ص 361 و 362، بیجا، بینا، بیتا.
[20]. ر. ک: «اثبات امامت امام علی(ع)»، سؤال 999؛ «اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن»، سؤال 324.
[21]. موطأ مالک، باب «النداء للصلاة»؛ ابن ابی شیبة، حافظ عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج 1، ص 236، بیروت، دارالفکر، بیتا.
[22]. ر. ک: سنن أبی داود، باب «کیف الأذان»، ح 422؛ سنن نسائی، باب «الأذان فی السفر»، ح 629؛ سنن ابن ماجه، باب «بدء الأذان»، ح 699.
[23]. بحارالأنوار، ج 80 ص 47.