جستجوی پیشرفته
بازدید
93703
آخرین بروزرسانی: 1392/09/26
خلاصه پرسش
تعداد غزوه های پیامبر گرامی اسلام(ص) و زمان آنها را مختصراً بیان کنید؟
پرسش
تعداد غزوات پیامبر گرامی اسلام(ص) چند عدد بود؟ و در چه سال‌هایی اتفاق افتاد؟
پاسخ اجمالی
با تحقیق و جست‌وجویی که در منابع تاریخی انجام گرفت؛ تعداد غزوه‌های پیامبر گرامی اسلام(ص) 28 غزوه گزارش شده است که از سال دوم هجری شروع شده و تا سال نهم هجری ادامه داشته است.
 
پاسخ تفصیلی
با تحقیق و جست‌وجویی که در منابع تاریخی انجام گرفت؛ تعداد غزوه‌های پیامبر گرامی اسلام(ص) 28 غزوه گزارش شده است.
در سيره حلبيه آمده است: جنگ‌هايى كه رسول خدا(ص) در آنها بود، «غزوه» و آنچه كه آن‌حضرت در آنها شركت نداشته «سريه» ناميده می‌شود. به شرط آن‌كه بيش از يک تن در آنها حضور داشته باشند و چنانچه آن‌حضرت فقط يک تن را گسيل می‌داشت بدان «بعث» گفته می‌شود.[1]
مسعودى می‌نويسد: «غزوات؛ يعنى سفرهاى جنگى پیامبر(ص) كه شخصاً در آن شركت داشت بيست و شش غزوه بود. بعضى گفته‌اند 27 غزوه بود. گروه اول رفتن پيامبر(ص) را از خيبر تا وادى القرى يک غزوه گرفته‌اند، اما معیار 27 غزوه آن است که رفتن به وادى القرى غزوه­ای مستقل از غزوه خیبر به شمار آید؛ زيرا پيامبر وقتى خيبر را گشود بی‌آنكه به مدينه باز گردد از آن‌جا سوى وادى القرى رفت».[2]
گفتنی است؛ در برخی از کتاب‌های روایی می‌بینیم؛ جنگ‌هایی که پیامبر اسلام(ص) در آن شرکت نکرده‌اند، نیز نام غزوه را بر آن گذاشته‌اند؛ مانند غزوه موته که بحثش خواهد آمد.
شماره غزوه‌هاى پیامبر گرامی اسلام(ص)
1. غزوه «أبواء»:[3] ماه صفر سال دوّم.[4]
2. غزوه «بُواط»: ربيع الاول[5] یا ربیع الآخر[6] سال دوّم؛ بواط در نواحی کوه «رضوى» در مدینه واقع شده است؛[7] طبرسی(ره) که تاریخ وقوع این غزوه را در ماه ربیع الآخر می‌داند، می‌نویسد: «حضرت رسول در ماه ربيع الآخر براى جنگ قريش از مدينه بيرون شدند و تا "بواط" تشريف بردند، ولى با كسى برخورد نكرده و نجنگیدند».[8]
3. غزوه «عُشَیره»: جمادى الأولى سال دوّم؛[9] عشیره، نام جایى است ما بين مكه و مدينه[10]؛ پيامبر(ص) براى جنگ قريش خارج شدند، و تا «عُشيره» در نزديكى‏ «يَنبُع» رفتند، و چند روزى از جمادى الاولى و جمادى الآخرة را در آن‌جا توقف كردند، و با بنی مُدلِج و بنى ضَمرَه قراردادهایى گذاشتند.[11]
۴. غزوه «بدر أولى» (سفوان): جمادى الآخره[12] یا ربيع الأول[13] سال دوّم.
۵. غزوه «بدر کبرى»:[14] هفدهم رمضان سال دوّم.[15]
۶. غزوه «بنى سلیم»: شوّال سال دوّم.[16]
7. غزوه «بنى قينقاع»: شوّال سال دوّم.[17] اما مسعودى آن‌را در شماره غزوه‌ها در سال دوم هجری نياورده‌اند.[18]
8. غزوه «سَویق»: ذی‌حجّه سال دوّم.[19]
9. غزوه «ذی امر» (غطفان) در سرزمین نجد: رسول خدا(ص) پس از مراجعت از غزوه سويق باقيمانده ذی‌حجه و محرم را در مدينه بود و در ماه صفر به عزم جنگ با قبيله غطفان [كه به گفته مورّخان در صدد حمله به مدينه برآمده بودند] از مدينه بيرون آمد و عثمان بن عفان را در مدينه منصوب فرمود. ولى [چون قبيله غطفان از ترس لشگر اسلام فرار كردند] پیامبر(ص) بدون آن‌كه با دشمن برخورد كند پس از گذشتن ماه ربيع الاول يا اواخر آن ماه بود كه به مدينه بازگشت.[20]
10. غزوه «أحد»:[21] شوّال سال سوّم.[22] جنگ احد يک سال پس از واقعه بدر روى داد و فرمانده مشركان در اين غزوه ابو سفيان بن حرب بود. رسول خدا(ص) هنگامى كه به احد رسيدند آماده جنگ شدند پرچم مهاجرين را به امام علی(ع) و پرچم انصار را به سعد بن عباده دادند و خودش نيز زير پرچم انصار قرار گرفتند. در این جنگ بود که لشکر اسلام به جهت نافرمانی برخی مسلمانان از پیامبر اکرم(ص) و حرص و طمع جمع‌آوری غنیمت شکست خورد.[23]
۱1. غزوه «حمراء الأسد»: این غزوه در روز یکشنبه هشتم ماه شوّال[24] سال سوّم هجری واقع شد.[25] «حمراء الأسد» نام مکانی است كه در هشت ميلى مدينه قرار دارد.
12. غزوه «بحران»: (معدنى است در حجاز، در ناحيه «فرع») ربيع الآخر سال سوّم.[26]
13. غزوه «خندق» یا «احزاب»: درباره زمان وقوع جنگ خندق چندین نظر وجود دارد؛
الف. ماه شوال سال چهارم هجری.[27]
ب. ماه شوال سال پنجم هجری.[28]
ج. از روز سه شنبه هشتم ذى قعده تا چهارشنبه 23 ذى قعده سال پنجم هجرى.[29]
بيهقى در جهت اثبات اين‌كه تعارضى ميان دو نظریه اول وجود ندارد، دو توجيه ارائه داده است؛ يكى آن‌كه وقتى گفته می‌شود بدر در سال دوم بوده، در اصل بعد از يک سال و نيم از هجرت بوده، همين‌طور احد، دو سال و نيم بعد از هجرت؛ در اين صورت جنگ احزاب هم بعد از چهار سال و قبل از پنج سال بوده است. پس به يک اعتبار می‌توان گفت كه جنگ احزاب در سال چهارم بوده است.[30] و توجيه ديگر آن‌كه برخى از مورّخان، مبدأ تاريخ را از محرّم بعد از ربيع الاول- ماه هجرت- آغاز می‌كنند؛ يعنى عملًا ده ماه را از سال هجرى خارج می‌كنند. بر اساس اين محاسبه، جنگ احزاب در سال چهارم رخ داده است.[31]
به هر روى عقيده بيهقى آن است كه جنگ احزاب در سال پنجم رخ داده است؛[32] زيرا توجيهات مزبور نيز تنها توجيه صورى نظر ديگر است.[33]
۱4. غزوه «بنى نضیر»: ربیع الأوّل سال چهارم هجری.[34]
15. غزوه «ذات الرقاع»: در سرزمين «نخل»، و ماه جمادى الأولى یا ماه ربیع الآخر سال چهارم.[35]
16. غزوه «بدر الموعد»: ماه شعبان سال چهارم.[36] «واقدی» نام این جنگ را «بدر الموعد» نامیده و می‌نویسد: «اين جنگ در اول ماه ذی‌قعده، كه 45 ماه هجرت بود، صورت گرفت».[37] علت اين‌كه اين جنگ را بدر الموعد خوانده‌اند آن بود كه ابو سفيان وقتى می‌خواست روز احد بازگردد فرياد زد و گفت: وعده ما سر سال در محل بدر الصفراء. بدر الصفراء يكى از بازارهاى عرب بود كه (هر سال) از اوّل ذی‌قعده تا هشتم اين ماه برپا می‌شد.[38]
17. غزوه «دومة الجندل»: ربيع الأوّل سال پنجم.[39]
18. غزوه «بنى قريظه»: ذی‌قعده و ذی‌حجّه سال پنجم.[40]
19. غزوه «بنى لحيان»: جمادی الأولى سال ششم.[41]
20. غزوه «ذى قرد»: نام دیگر آن «غابه» است که برای تاریخ وقوع آن دو نقل وجود دارد: ‌ربیع الاول[42] و ربیع الآخر از سال ششم نقل کرده‌اند.[43]
21. غزوه «بنى المصطلق»:  اين جنگ را «مريسيع» هم گفته‌اند. در ماه شعبان سال پنجم[44] و یا سال ششم[45] رُخ داد.
22. غزوه «حُدَيبيه»: ذی‌قعده سال ششم.[46] نام دیگر آن پیمان حدیبیه است. 
23. غزوه «خيبر»:[47] محرّم سال هفتم،[48] و یا ذی‌حجه سال ششم[49] همچنین واقدی (متوفّی: 207ق) می‌نویسد: «پيامبر(ص) در ماه ذی‌حجه سال ششم از حديبيه به مدينه مراجعت فرمود، و تمام آن ماه و محرّم را در مدينه اقامت كرد، و در صفر سال هفتم، و نیز گفته شده است كه در آغاز ربيع الاول آن سال عازم خيبر شدند».[50]
24. غزوه «فتح مكّه»: رمضان سال هشتم.[51]
25. غزوه «حنين»: شوّال سال هشتم.[52]
26. غزوه «طائف»: شوّال سال هشتم.[53]
27. غزوه موته: در جمادی ‌الاولی سال هشتم هجری.[54] برخی نیز به جهت این‌که پیامبر(ص) در این جنگ حضور مستقیم نداشته، «سریه» نامیده‌اند.[55] این جنگ در نزدیکی دهکده موته، بین مسلمانان عرب پیرو پیامبر گرامی اسلام(ص) و ارتشی از امپراتوری روم شرقی درگرفت. پیامبر(ص) فرماندهی اين لشكر را به عهده زيد بن حارثه گذاشته و فرمود: «اگر وى را آسيبى رسيد فرماندهى لشكر در اختيار جعفر بن ابی‌طالب باشد، و اگر او هم كشته شد، عبد اللَّه بن رواحه فرماندهی مسلمين را تحت نظر بگيرد، و اگر او هم از بين رفت مسلمانان يكى از ميان خود را براى پرچمدارى اختيار نمايند».[56] در روايت دیگری از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که «پیامبر(ص) ابتدا فرماندهی آن‌را به جعفر بن ابی‌طالب سپرد. و اعلام کرد که اگر جعفر کشته شود، زید بن حارثه فرمانده سپاه خواهد بود و اگر او نیز کشته شود، عبدالله بن رواحه فرمانده خواهد بود».[57]
28. غزوه «تبوک»: رجب سال نهم.[58]
 

[1]. ابوالفرج حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، ج ‏3، ص 213، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1426ق.
[2]. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: داغر، اسعد، ج ‏2، ص 280 – 281، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 164، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1417ق؛ ابن حزم اندلسى‏، جوامع السیرة النبویة، ص 76، دار الكتب العلمیة، بیروت، بی‌تا؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی‏، ج 1، ص 11 – 12، اعلمى‏، بیروت، چاپ سوم، 1409ق.
[5]. ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج ‏1، ص 598، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، بی‌تا؛ سهیلی، عبد الرحمن، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة، ج ‏5، ص 58، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[6]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 164؛ بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق: قلعجی، عبد المعطی، ج ‏3، ص 11، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق؛ جوامع السیرة النبویة، ص 77.
[7]. اسكندرى، نصر بن عبد الرحمن، الأمكنة و المیاه و الجبال و الآثار و نحوها المذكورة فى الأخبار و الآثار، ج ‏1، ص 214، مركز الملك فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیة، ریاض، چاپ اول، 1425ق. «رضوى» نام كوهى است در هفت منزلى مدینه و همان كوهى است كه كیسانیه معتقد بودند كه محمد بن حنیفة در آن غایب شده و هم‌چنان در آنجا زنده است تا روزى كه خدا بخواهد از آن كوه ظاهر گردد. ر.ک: حسینى علوى، ابو المعالى محمد، بیان الأدیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلى و اسلامى، مصحح: اقبال، عباس، دانش پژوه، محمد تقى، ص 73، ‏انتشارات روزنه، تهران، چاپ اول، 1376ش؛ طباطبایى، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، ص 64، دفتر نشر اسلامى، قم، چاپ سیزدهم، 1378ش.
[8]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 164؛ جوامع السیرة النبویة، ص 77؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 11.
[9]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 164؛ السیرة النبویة، ج ‏1، ص 599؛ دلائل النبوة، ج ‏5، ص 469.
[10]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج ‏4، ص 127، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م.
[11]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 164 – 165؛ جوامع السیرة النبویة، ص 78؛ السیرة النبویة، ج ‏1، ص 599.
[12]. السیرة النبویة، ج ‏1، ص 601؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة، ص 20، دار الكتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[13]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج ‏1، ص 12، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ سوم، 1409ق؛ ابن سید الناس‏، عیون الأثر، ج‏ 1، ص 263، دار القلم‏، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ‏1، ص 246، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت، 1403ق.
[15]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 168؛ السیرة النبویة، ج ‏1، ص 240؛ جوامع السیرة النبویة، ص 86.
[16]. دلائل النبوة، ج ‏3، ص 163؛ السیرة النبویة، ج ‏2، ص 43 – 44.
[17]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 175؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ‏1، ص 190، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ المغازی، ج ‏1، ص 176؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 173؛ عیون الأثر، ج ‏1، ص 343 و 352.
[18]. ر. ک: مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏2، ص 288.
[19]. دلائل النبوة، ج ‏3، ص 164؛ السیرة النبویة، ج ‏2، ص 44؛ المغازی، ج ‏1، ص 182؛ جوامع السیرة النبویة، ص 121.
[20]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 46.
[22]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 60؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 177؛ جوامع السیرة النبویة، ص 140.
[23]. ر.ک: إعلام الورى، ج ‏1، ص 176 – 183؛ المغازی، ج ‏1، ص 199.
[24]. المغازی، ج ‏1، ص 334؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 259.
[25]. عیون الأثر، ج ‏2، ص 352؛ ر.ک: «غزوه حمراء الاسد»، سؤال 40802.
[26]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 46؛ عیون الأثر، ج ‏1، ص 352 و 356.
[27]. إعلام الورى، ج  ‏1، ص 190؛ طبری، عماد الدین حسن بن على،‏ مناقب الطاهرین،‏ ج ‏1، ص 173، سازمان چاپ و انتشارات‏، تهران، چاپ اول، 1379ش؛  قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق و مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 344، مرکز پژوهش های اسلامی، مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[28]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 214؛ جوامع السیرة النبویة، ص 147؛ الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة، ج ‏6، ص 260؛ عیون الأثر، ج ‏2، ص 83؛ حموی، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏،  ص 21، بنیاد بعثت‏، تهران، 1363ش.
[29]. المغازی، ج ‏2، ص 440.
[30]. دلائل النبوة، ج ‏3، ص 395.
[31]. همان، ص 396.
[32]. همان، ص 395. 
[33] . جعفریان، رسول، سیره رسول خدا(ص)، ص 550، دلیل ما، قم، چاپ سوم، 1383ش.
[34]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 191؛ عیون الأثر، ج ‏2، ص 70؛ المغازی، ج ‏1، ص 363.
[35]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 203؛ جوامع السیرة النبویة، ص 145؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 369 – 370؛ الروض الأنف، ج ‏6، ص 221 – 222.
[36].  السیرة النبویة، ج ‏2، ص 209؛ الروض الأنف، ج ‏6، ص 228.
[37]. المغازی، ج ‏1، ص 384.
[38]. أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 261.
[39].  السیرة النبویة، ج ‏2، ص 213؛ جوامع السیرة النبویة، ص 147؛ الروض الأنف، ج ‏6، ص 260.
[40].  المغازی، ج ‏2، ص 496؛ بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الاشراف، ج ‏1، ص 347، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
[41].  السیرة النبویة، ج ‏2، ص 279؛ جوامع السیرة النبویة، ص 159؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 364.
[42]. أنساب الأشراف، ج ‏1، ص 349؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏2، ص 61، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1418ق.
[43]. المغازی، ج ‏2، ص 537.
[44]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 196؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 397؛ المغازی، ج ‏1، ص 404؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 261.
[45]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 289؛ جوامع السیرة النبویة، ص 161.
[46]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 308؛ دلائل النبوة، ج ‏3، ص 397؛ جوامع السیرة النبویة، ص 164؛ الروض الأنف، ج ‏6، ص 452؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 268.
[48]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 328؛ دلائل النبوة، ج ‏4، ص 197؛ جوامع السیرة النبویة، ص 167؛ الروض الأنف، ج ‏6، ص 499.
[49]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 207.
[50]. المغازی، ج ‏2، ص 634.
[51]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 389؛  الروض الأنف، ج ‏7، ص 49؛ مناقب الطاهرین، ج ‏1، ص 265؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 274.
[52]. دلائل النبوة، ج ‏5، ص 156؛ المغازی، ج ‏3، ص 892؛ جوامع السیرة النبویة، ص 192؛ الروض الأنف، ج ‏7، ص 161؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 278.
[53]. إعلام الورى، ج ‏1، ص 233؛ دلائل النبوة، ج ‏5، ص 156؛ مناقب الطاهرین، ج ‏1، ص 224.
[54]. ر.ک:  إعلام الورى، ج ‏1، ص 212؛ السيرة النبوية، ج ‏2، ص 373؛ جوامع السيرة النبوية، ص 174؛ دلائل النبوة، ج ‏4، ص 358 – 359.
[55]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏2، ص 97، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1418ق.
[56]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ‏1، ص 212.
[57]. همان.  
[58]. السیرة النبویة، ج ‏2، ص 515؛ دلائل النبوة، ج ‏5، ص 469؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 282؛ ر.ک: «غزوه تبوک»، سؤال 10343.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • در عرفان، شوق و اشتیاق به چه معنا است و درجاتش چیست؟
    4513 خلسه 1400/11/17
    «اشْتِیاق»‏ اصطلاحی عرفانى از ماده‌ی «شوق»، عبارت است از مجذوب شدن محب به محبوب در حال وصال، براى نیل به لذات مدام.[1]برخی میل مفرط را اشتیاق معنا کرده‌اند و می‌گویند؛ یکى از مقدمات عامه فعل، شوق مؤکّد است که به دنبال آن جزم و ...
  • چرا تعدد قدما باطل است؟
    13156 علیت و معلولیت 1391/07/27
    قدیم ذاتی و قدیم بالحق، صفتی از صفات اختصاصی ذات واجب تعالی است؛ از این رو ادله­ای که برای نفی تکثر و تعدد از واجب الوجود ذکر می‌شود، برای نفی تعدد نسبت به قدیم نیز ثابت است. به عبارت دیگر، تصور قدیم‌های متعدد همانند تصور شرکای متعدد ...
  • حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
    64248 علوم قرآنی 1388/03/09
    وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است.وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به ...
  • حکم ترکیب اسامی مذهبی عربی با فارسی چیست؟
    19997 تاريخ کلام 1390/11/27
    ترکیب اسم های عربی – فارسی، اعم از پیشوند یا پسوند فارسی و یا ترکیب دو اسم مستقل فارسی و عربی، از گذشته های دور در میان مردم ما رواج داشته، به ویژه ترکیب با اسامی ائمه (ع)، و این به جهت ارادتی است که شیعه به اهل بیت ...
  • چرا این اصل فلسفی که «هر حادثی محدثی دارد» - و نیز هر اصل فلسفی دیگر - را برگرفته از دانشی تجربی و خطاپذیر ندانیم؟!
    5147 علیت و معلولیت 1398/09/06
     حادث یعنی موجودی که زمانی نبوده و الآن موجود است؛ بنابراین – بدون آن‌که نیاز به تجربه باشد - عقل حکم می‌کند که چنین موجودی خود بخود ایجاد نشده و نیاز به وجودآورنده دارد.[1]فلسفه هر چند از تجربیات استفاده می‌کند، ولی ابزار اصلی فلسفه، ...
  • «تفسیر تخصصی قرآن» به چه معنا است؟
    7097 علوم قرآنی 1394/05/27
    «تفسیر» در اصطلاح علوم قرآنی؛ یعنی روشن کردن مفاهیم و معانى آیات قرآن.[1] برخی اندیشمندان رشته‌های مختلف علوم اسلامی از منظر و دیدگاه رشته تخصصی خود به تفسیر قرآن کریم پرداخته‌ا‌ند که به چنین تفاسیری، تفسیر تخصصی قرآن گفته می‌شود؛ مثلاً: 1. ادیبان از ...
  • در چه صورت غسل جنابت بر انسان واجب می شود؟
    406675 Laws and Jurisprudence 1386/11/08
    سبب جنابت انسان دو چیز است:اول: جماع (نزدیکی) در صورتی که آلت تناسلی مرد به اندازه ختنه‏گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد در قُبُل باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ، حتی اگر منى بیرون نیاید .[1]
  • اگر طنزها و لطیفه‌های مرتبط با قومیتها را به فردی کافر از همان قوم نسبت دهیم، آیا نقل آن جایز می‌شود؟
    5866 غیبت، توهین و تجسس 1396/04/10
    اگر این‌گونه لطیفه‌ها موجب توهین، تمسخر یا آزار گروه یا قومیت خاصی باشد، گفتن آن جایز نیست و انتساب آن به کفار، موجب جواز آن نخواهد بود. در غیر این صورت اشکالی ندارد. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
  • آیا شیطان فرزندان و یارانی دارد که برای وسوسه انسان‌ها او را یاری کنند؟
    19789 بیشتر بدانید 1398/10/21
    می‌دانیم که «شیطان»، معناى وسیعى دارد و به هر موجود سرکش، طغیان‌گر و موذى شیطان گفته می‌شود.[1]از آیات و روایات استفاده می‌شود که ابلیس دارای فرزندان و یارانی است که کارشان وسوسه انسان‌ها و گمراه کردن آنها است. در قرآن کریم می‌خوانیم:«این‌چنین ...
  • ترجمه و تفسیر دعای «الهی عظم البلاء» چیست؟
    87236 درایه الحدیث 1392/10/24
    این دعا از سه بخش تشکیل شده است: در بخش اول به آزمایش بزرگی که مردم در زمان غیبت به آن مبتلا گشتند اشاره شده است. در بخش دوم بعد از درود بر پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت، به لزوم فرمان‌برداری مؤمنان از آن بزرگواران به ...

پربازدیدترین ها