لطفا صبرکنید
بازدید
23552
23552
آخرین بروزرسانی:
1394/07/15
کد سایت
fa51319
کد بایگانی
63119
نمایه
سریه محمد بن مسلمه
طبقه بندی موضوعی
تاریخ|جنگهای پیامبر ص
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
ماجرای سریه قرطاء به فرماندهی محمد بن مسلمه چه بود؟
پرسش
میخواستم در رابطه با دلیل سریه قرطاء پیامبر اسلام(ص) بدانم؟ و اینکه علتش چه بود؟
پاسخ اجمالی
در محرّم سال ششم هجری، سریّه[1] محمد بن مسلمه أنصارى که برخوردی با قبیله «قرطاء»[2] از «بنى بکر بن کلاب» بود. در منابع تاریخی در این باره چنین نقل شده است:
پیامبر اسلام(ص) محمد بن مسلمه را همراه سى نفر به سوى بکر بن کلاب فرستاد و در ضمن به وى دستور داد که شبها حرکت کرده و روزها مخفى شود تا بتواند ناگهان بر آنان هجوم ببرد.
او میگوید: در شب دهم محرم که پنجاه و پنجمین ماه هجرت بود، به همراه اصحابم حرکت کردم. پس از آنکه به ناحیهاى رسیدیم که بنى بکر را میدیدیم، عبّاد بن بشر را فرستادیم تا اوضاع را بررسى کند. پس از آنکه آنان گوسفندان خویش را بازگرداندند و آنها را دوشیدند و شترهاى خود را به جایگاهشان هدایت کردند، وى بازگشت و ما را از وضع آنها با خبر کرد. در فرصتى مناسب به آنان حمله کردیم و ده نفر را به قتل رسانده و چارپایان را به غنیمت گرفته و به سوى مدینه حرکت کردیم تا در صبح آن شب به ضرّیه رسیدیم. چون از تعقیب شدن میترسیدیم افسار شترها را آزاد کردیم و گوسفندان را به شتاب حرکت دادیم، به گونهاى که مثل اسب میدویدند تا اینکه در ربذه گوسفندان از حرکت بازماندند و براى همین، آنها را با چند نفر از همراهان در آنجا باقى گذاشتیم و به همراه شتران روانه مدینه شدیم. این غنیمت شامل 150 شتر و سه هزار رأس گوسفند بود که پیامبر(ص) خُمس آنرا جدا کرد و بقیه آنرا بین اصحابش تقسیم کرد.[3]
در این سریه افرادی مانند «ثمامة بن أثال حنفى» (از طایفه بنی حنیفه) سرور أهل «یمامه»[4] و «جهجاه غفارى»[5] اسلام آوردند.
درباره علت وقوع این جنگ باید گفت:
به طور کلی؛ دو مسئله مهم براى رسول خدا(ص) اهمیت داشت؛ یکى جلوگیرى از تجاوزات قبایل کوچک و بزرگ اطراف حجاز، دیگرى ایجاد زمینه براى پذیرش اسلام. درباره نکته دوم؛ گفتنى است که اعراب بادیهنشین حجاز بویى از فرهنگ الهى و انسانى نبرده و به نوعى زندگى بادیهنشینى و مشتى آداب و رسوم جاهلى خو گرفته بودند. کار اصلى آنان جستوجو براى لقمهاى نان و خرما بوده و از قتل و غارت قبایل دیگر ابایى نداشتند. با چه زبانى ممکن بود تا این قبایل دست از تجاوز و غارت برداشته، به سوى مدینه بیایند و اسلام را بپذیرند؟ به یقین، بسیاریشان زبان دعوت را نمیفهمیدند و تنها زبان زور بود که آنها را تسلیم میکرد. آنان باید اهمیت مدینه و حکومت جدیدالتأسیس آنرا درک میکردند، به طورى که نه تنها از ترس آن جرأت تجاوز بدان را نکنند بلکه به امید رفتن زیر چتر حمایت آن از تجاوزات دیگران محفوظ بمانند. آنان تنها و تنها با یک شهادتین، از حقوق یک مسلمان برخوردار میشدند و از آن پس، دیگر مسلمانان مانند یک برادر از آنها و حقوقشان دفاع میکردند. در نظام جدید؛ ساختار زندگى، ساختار قبیلهاى و نژادى نبود که کسى نتواند از قبیلهاى به قبیله دیگر ملحق شود بلکه تنها «شهادتین» سبب میشد تا یک فرد اعرابى از هر تیره و طایفهاى بتواند از حقوق یک مسلمان برخوردار شود.
براساس این سیاست؛ یعنى جلوگیرى از تجاوزات و نیز توسعه اسلام، مسلمانان هر از چندى به فرمان رسول خدا(ص) به نقطهاى از حجاز حمله میکردند. آنان قبایلى را که به نحوى سوداى جنگ با مسلمانان را داشته و یا از پیش در تجاوزى همراهى با دشمنان اسلام کرده بودند، هدف قرار میدادند.[6] از اینرو؛ «قُرطاء»، نام گروهى از قبیله «بنى بکر بن کلاب» بود که نسبت به مسلمانان مدینه، ستیز و دشمنى داشتند و کارشان نیز قتل و غارت بود؛ لذا پیامبر گرامی اسلام(ص) براى تنبیه این طایفه، «محمد بن مسلمه» را به همراهى سى رزمنده مسلمان مأمور هجوم به منطقه طایفه قرطاء نمود.
پیامبر اسلام(ص) محمد بن مسلمه را همراه سى نفر به سوى بکر بن کلاب فرستاد و در ضمن به وى دستور داد که شبها حرکت کرده و روزها مخفى شود تا بتواند ناگهان بر آنان هجوم ببرد.
او میگوید: در شب دهم محرم که پنجاه و پنجمین ماه هجرت بود، به همراه اصحابم حرکت کردم. پس از آنکه به ناحیهاى رسیدیم که بنى بکر را میدیدیم، عبّاد بن بشر را فرستادیم تا اوضاع را بررسى کند. پس از آنکه آنان گوسفندان خویش را بازگرداندند و آنها را دوشیدند و شترهاى خود را به جایگاهشان هدایت کردند، وى بازگشت و ما را از وضع آنها با خبر کرد. در فرصتى مناسب به آنان حمله کردیم و ده نفر را به قتل رسانده و چارپایان را به غنیمت گرفته و به سوى مدینه حرکت کردیم تا در صبح آن شب به ضرّیه رسیدیم. چون از تعقیب شدن میترسیدیم افسار شترها را آزاد کردیم و گوسفندان را به شتاب حرکت دادیم، به گونهاى که مثل اسب میدویدند تا اینکه در ربذه گوسفندان از حرکت بازماندند و براى همین، آنها را با چند نفر از همراهان در آنجا باقى گذاشتیم و به همراه شتران روانه مدینه شدیم. این غنیمت شامل 150 شتر و سه هزار رأس گوسفند بود که پیامبر(ص) خُمس آنرا جدا کرد و بقیه آنرا بین اصحابش تقسیم کرد.[3]
در این سریه افرادی مانند «ثمامة بن أثال حنفى» (از طایفه بنی حنیفه) سرور أهل «یمامه»[4] و «جهجاه غفارى»[5] اسلام آوردند.
درباره علت وقوع این جنگ باید گفت:
به طور کلی؛ دو مسئله مهم براى رسول خدا(ص) اهمیت داشت؛ یکى جلوگیرى از تجاوزات قبایل کوچک و بزرگ اطراف حجاز، دیگرى ایجاد زمینه براى پذیرش اسلام. درباره نکته دوم؛ گفتنى است که اعراب بادیهنشین حجاز بویى از فرهنگ الهى و انسانى نبرده و به نوعى زندگى بادیهنشینى و مشتى آداب و رسوم جاهلى خو گرفته بودند. کار اصلى آنان جستوجو براى لقمهاى نان و خرما بوده و از قتل و غارت قبایل دیگر ابایى نداشتند. با چه زبانى ممکن بود تا این قبایل دست از تجاوز و غارت برداشته، به سوى مدینه بیایند و اسلام را بپذیرند؟ به یقین، بسیاریشان زبان دعوت را نمیفهمیدند و تنها زبان زور بود که آنها را تسلیم میکرد. آنان باید اهمیت مدینه و حکومت جدیدالتأسیس آنرا درک میکردند، به طورى که نه تنها از ترس آن جرأت تجاوز بدان را نکنند بلکه به امید رفتن زیر چتر حمایت آن از تجاوزات دیگران محفوظ بمانند. آنان تنها و تنها با یک شهادتین، از حقوق یک مسلمان برخوردار میشدند و از آن پس، دیگر مسلمانان مانند یک برادر از آنها و حقوقشان دفاع میکردند. در نظام جدید؛ ساختار زندگى، ساختار قبیلهاى و نژادى نبود که کسى نتواند از قبیلهاى به قبیله دیگر ملحق شود بلکه تنها «شهادتین» سبب میشد تا یک فرد اعرابى از هر تیره و طایفهاى بتواند از حقوق یک مسلمان برخوردار شود.
براساس این سیاست؛ یعنى جلوگیرى از تجاوزات و نیز توسعه اسلام، مسلمانان هر از چندى به فرمان رسول خدا(ص) به نقطهاى از حجاز حمله میکردند. آنان قبایلى را که به نحوى سوداى جنگ با مسلمانان را داشته و یا از پیش در تجاوزى همراهى با دشمنان اسلام کرده بودند، هدف قرار میدادند.[6] از اینرو؛ «قُرطاء»، نام گروهى از قبیله «بنى بکر بن کلاب» بود که نسبت به مسلمانان مدینه، ستیز و دشمنى داشتند و کارشان نیز قتل و غارت بود؛ لذا پیامبر گرامی اسلام(ص) براى تنبیه این طایفه، «محمد بن مسلمه» را به همراهى سى رزمنده مسلمان مأمور هجوم به منطقه طایفه قرطاء نمود.
[1]. جنگهایى که رسول خدا(ص) در آنها بود، «غزوه» و آنچه که آنحضرت در آنها شرکت نداشته «سریه» نامیده میشود. به شرط آنکه بیش از یک تن در آنها حضور داشته باشند و چنانچه آنحضرت فقط یک تن را گسیل میداشت بدان «بعث» گفته میشود. ابوالفرج حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، ج 3، ص 213، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1426ق.
[2]. «قُرطاء»؛ یکى از قبایل عرب که در ناحیه ضریّه، در تکبّرات و میان ضریّه و مدینه اقامت داشتهاند. سریّه ضحاک در سال نهم هجرى با این قبیله بوده است. فرهنگ اعلام جغرافیایى، ص 314.
[3]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج 2، ص 534 – 535، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق؛ با اندکی تفاوت در: ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 60، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[4]. السیرة الحلبیة، ج 3، ص 245.
[5]. همان، ص 246.
[6]. جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ص 570 – 571، قم، دلیل ما، چاپ سوم، 1383ش.
نظرات