لطفا صبرکنید
6769
- اشتراک گذاری
تفسیر قرآن کریم با یکی از روشهای سهگانه: تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به روایت و تفسیر اجتهادی با اتکا بر مبانی تفسیری مانند: علم لغت، علم صرف، علم نحو و معانی بیان، برای دستیابی معانی الفاظ مفرده و تشخیص حقایق آنها و مجازات و جدا سازی مشترک معنوی از لفظی و...،قابل تصور است.
تفسیر قرآن به قرآن مورد قبول تمام اندیشمندان شیعی میباشد اما در دو روش دیگر به ویژه در تفسیر روایی قرآن کریم (دست کم در روایات تفسیری منقول به خبر واحد و یا سند غیر صحیح) بینشان اختلاف دیدگاه وجود دارد و یکی از اسباب بروز اختلاف این است که آیا امارات از جمله خبر واحد در حوزه تفسیر حجیت دارد یا خیر؟ در این مسئله سه دیدگاه اساسی وجود دارد که گروهی قایل به حجیت و وقوع تعبد خبر واحد ظنی در حوزه تفسیر و گروه دیگر قایل به عدم تعبد و حجیت خبر واحد در حوزه تفسیر شده و برخی نیز بین حوزه فقه و تفسیر فرق گذاشتهاند که در پاسخ تفصیلی مشروحاً بیان خواهد شد.
قبل از پاسخ به اصل پرسش، توجه به این نکته لازم است که تفسیر قرآن دارای روشهای مختلفی است؛ مانند تفسیر قرآن به قرآن،[1] تفسیر روایی،[2] تفسیر تاریخی،[3] تفسیر موضوعی،[4] و تفسیر اجتهادی.[5]
نقش امارات در تفسیر قرآن
نخستین و مهمترین پرسشى که پیش از بازکاوى روایات تفسیرى به میان میآید؛ مسئله جایگاه و نقش سنت، بهویژه روایات تفسیرى، در تفسیر قرآن است و اینکه اساساً آیا در تفسیر آیات قرآن، که به منزله بیان مراد خداوند است، میتوان به روایات تفسیرى استناد کرد یا خیر؟
فرض را بر پذیرش جواز تفسیر قرآن به سنت و روایاتی میدانیم که قطعی بوده و یا ظن غالب را به دنبال دارند، اما آیا با روایات تفسیری منقول به خبر واحد و یا فاقد سند صحیح نیز میتوانیم به تفسیر قرآن پرداخته و مراد پروردگار را از آیهای بیان کنیم؟ به عبارت روشنتر؛ آیا امارات از جمله خبر واحد با فرض پذیرش حجیت آن در مسائل فقهی در مباحث تفسیری نیز حجیت دارند و روایات تفسیری منقول به خبر واحد قابل استناد هستند یا خیر؟
در مجموع سه دیدگاه کلی و اساسی در این زمینه وجود دارد: 1. گروهی از اندیشمندان شیعی،[6] میگویند: «در امکان تعبد به خبر واحد ظنی، فرقی بین حوزه فقه و حوزه تفسیر وجود ندارد و همان ادلهای که حجیت خبر واحد در مسائل فقهی را به اثبات رساندهاند با اطلاق یا عمومشان بر حجیت خبر واحد ظنی در باب تفسیر نیز دلالت دارند.
اما در اینکه تعبد عملی نیز در تفسیر صورت گرفته یا نه؟ اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی[7] معتقدند هر چند امکان تعبد به خبر واحد ظنی در حوزه تفسیر ثابت شده ولی تعبد عملی واقع نشده و ما مجاز به تفسیر قرآن از روایات منقول به خبر واحد ظنی نیستیم.[8] بنابراین اگر روایت تفسیرى، قطعآور باشد یا همراه قرائن قطعى باشد، مىتواند آیه قرآن را تفسیر کند و چنانچه روایت تفسیرى، گمانآور باشد، مانند خبر واحد غیر قطعى، این روایت را به عنوان مراد احتمالى آیه مىتوان دانست، لیکن نمىتوان آن را تفسیر واقعى آیه به شمار آورد.[9]
برخی دیگر[10] میگویند روایاتى که از سند و طریقى قطعى برخوردار باشد، در حجیّت و اعتبار آن تردیدى وجود ندارد و در برابر آن، روایتى که دچار ضعف باشد و شروط ویژه اعتبار را به همراه نداشته باشد، بىگمان، معتبر نخواهد بود، اما روایت گمان آوری مانند خبر واحد ثقه که دارای پشتوانه قطعی برای حجیت میباشند از سوی شارع، تعبداً در حکم علم و قطع قرار گرفتهاند و همان آثار بار شده بر علم، بر اینگونه امارات نیز بار خواهد شد و علم تعبّدى، حکم علم وجدانى را خواهد داشت. و سیره عقلا که یکی از دلایل حجیت خبر واحد ثقه میباشد در مترتّب ساختن آثار علم بر طریق معتبر گمانآور، فرقى بین آثار فقهى، تفسیرى، اعتقادى و غیر آن نمىگذارد.[11] حتی برخی[12] از قائلان به حجیت خبر واحد در حوزه تفسیر و فقه میگویند: علاوه بر اینکه اگر دلیل حجیت خبر واحد را سیره عقلا بدانیم در هر دو حوزه حجیت دارد حتی اگر دلیل حجّیت خبر واحد را ادّله شرعى، مانند آیات و روایات نیز بدانیم باز هم تفاوتى بین حجّیت و اعتبار آن، میان تفسیر و فقه وجود ندارد.[13]
- گروه[14] دیگر میگویند: «اگر چه حجیت و امکان تعبد به خبر واحد در حوزه فقه ثابت شده ولی ملاک پذیرش یا عدم پذیرش روایت، در فقه و فروع دین با تفسیر و اصول دین یکسان نیست و در این جهت فرق اساسى و ریشهاى بین این دو باب وجود دارد.[15]زیرا حجّیت و اعتبار شرعى نوعى از اعتبارات عقلایى است، ازاینرو؛ جعل چنین حجّیت و اعتبارى در صورتى درست است که یک اثر شرعى با قابلیّت چنین جعلى در میان باشد، و از آنجا که امور اعتقادى (که تفسیر نیز از این جمله است) و قضایاى تاریخى، فاقد اثر شرعى قابل جعل هستند، اعتبار شرعى در آن بىمعنا است، زیرا معنى ندارد که آن چه را انسان بدان یقین ندارد، شارع آن را به منزله یقین قرار دهد و وى را بدان متعبّد سازد. زیرا با تعبّد شرعى، غیر یقین به یقین مبدّل نمىشود».[16]بنابراین، روایات تفسیری تنها در فرض تواتر و قطعآور بودن معتبرند در غیر این صورت نمىتوان آنها را حجّت شمرد و بدان اعتماد کرد.[17]
اما آنچه دستیابى بدان، جز از راه سنّت و روایت امکانپذیر نمىباشد، مانند جزئیّات احکام، امور مربوط به معاد و جزئیات داستانهاى قرآن، اینگونه امور از راه سنّت و روایت بدست مىآید.[18]
- برخی[19] نیز اساساً قائل به وجود تفاوت بین فقه و تفسیر در تعبد پذیری و عدم آن میباشند و میگویند: «در باب فقه، به دلیل تعبّد پذیرى آن، بررسى سندى روایات، مورد توجّه فقیهان است و این امر در باب تفسیر، به دلیل راه نداشتن تعبّد در آن، نمىتواند ملاک پذیرش یا ردّ روایت باشد بلکه ملاک و روش مناسب و معتبر ارزشگذارى در روایات تفسیرى و تاریخى، ملاحظه متن و ارزیابى محتوایى روایات است.بنابراین ارزش خبر واحد در باب تفسیر و تاریخ، تنها به ملاحظه متن آمده در آن است نه صرف سند، اگر مضمون و مفاد روایت بگونهاى باشد که به زدودن ابهام از آیه مورد نظر کمک نماید، همین امر گواه بر درستى آن است وگرنه وجهى براى تعبّد بدان به نظر نمىرسد.»
کلام آخر ایشان دراینباره آن است که شرط پذیرش روایت (در تفسیر) همراه بودن آن با قرائنى است که بر صدق و راستى آن گواهى دهد.[20]
[1]. ر.ک: «تفسیر قرآن به قرآن از نگاه قرآن»، سؤال 38740؛ «پیشینه روش تفسیر قرآن به قرآن»، سؤال 42342.
[2]. ر.ک: «معنای تفسیر روایی»، سؤال 18128.
[3]. ر.ک: «روش تفسیر تاریخی قرآن»، سؤال 28455.
[4]. ر.ک: «تبیین تفسیر موضوعی»، سؤال 42411.
[5]. ر.ک: «روش تفسیر آیات الأحکام»، سؤال 16803.
[6]. شیخ طوسى از متقدّمان و آیات خوئى و فاضل لنکرانى، از فقیهان و مفسّران معاصر.
[7]. شیخ طوسی.
[8]. رستمی، علی اکبر، آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 42، بی جا، کتاب مبین، چاپ اول، 1380 ش.
[9]. همان، ص 43.
[10]. آیت الله خویی، آیت الله فاضل.
[11]. سیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 43 – 46.
[12]. آیت الله فاضل.
[13]. آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 48.
[14]. علامه طباطبایى و آیة اللّه معرفت.
[15].. آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 49.
[16]. همان، ص 50 – 51.
[17]. همان، ص 51.
[18]. همان، ص 57.
[19]. آیت الله معرفت.
[20]. آسیبشناسى و روششناسى تفسیر معصومان(ع)، ج 1، ص 59 – 60.