لطفا صبرکنید
بازدید
50001
50001
آخرین بروزرسانی:
1394/12/27
کد سایت
az22141
کد بایگانی
67271
نمایه
اوتاد، ابدال، نجباء، صلحاء، قطب
طبقه بندی موضوعی
انسان کامل|اصطلاحات
اصطلاحات
قطب عالم امکان
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات عرفانی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قطب، اوتاد، ابدال، نجباء و صلحاء چه کسانی هستند؟
پرسش
سلام علیکم. لطفاً دربارۀ اوتاد، ابدال، نجباء و صلحاء اطلاعاتی بدهید و بفرمایید، امام زمان (عج) در کدام یک قرار میگیرند؟
پاسخ اجمالی
عناوین نامبرده شده(قطب، اوتاد، ابدال، نجباء و صلحاء) از اصطلاحاتی است که در برخی کتابهای عرفانی آمده است و اشاره به مقاماتی دارد که اهل عرفان در مورد اهل سیر و سلوک و عرفان عملی بر میشمارند.
اصرار و تأکید بر روی این اصطلاحات هر چند در کتابهای عرفانی وجود دارد؛[1] اما به نظر میرسد – صرف نظر از برخی جزئیات – بتوان ریشههای آن را در برخی متون دینی و روائی یافت که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. از امام علی(ع) نقل شده است: «ابدال از شام و نجباء از کوفه هستند».[2]
2. همچنین از آنحضرت نقل شده است: «ابدال در شام، نجباء در مصر، و عصائب در عراق هستند».[3]
3. امام علی(ع) در خطبه معروف به شقشقیه، خود را «قطب» سنگ آسیاب حکومت خواندهاند.[4]
4. در دعای ام داوود که ظاهرا از امام صادق(ع) نقل شده، آمده است: «خدایا بر اوتاد و وابدال درود بفرست».[5]
چند نکته:
الف. در برخی متون عرفانی و سخنان اهل معرفت این عناوین به صورت مترادف به کار رفته است؛ یعنی مثلاً گاهی که اوتاد گفته شده، مقصود ابدال بوده و یا برعکس.[6]
ب. از آنجا که این عناوین اعتباری و بر اساس ذوق و سلیقه ابداع شدند؛ از اینرو توافق و اجماعی بر تفسیر و توضیح آن وجود ندارد.[7]
ج. توضیح اجمالی این عناوین.
همانگونه که اشاره کردیم در مورد توضیح و تفسیر این عناوین، مقداری اختلاف مشاهده میشود، ولی ما اکتفاء میکنیم به آنچه که از شیخ کفعمی در ذیل دعای ام داوود نقل شده است:[8] گفته شده است که زمین از قطب، چهار اوتاد، چهل ابدال، هفتاد نبی و سیصد و شصت صالح خالی نیست. پس قطب[یکی است و آن در این عصر] مهدی(عج) است. «اوتاد» ممکن است بیشتر از چهار تا باشند؛ اما کمتر از چهار تا نیستند؛ زیرا دنیا شبیه خیمه است و مهدی(عج) مانند عمود و ستون آن است، و این چهار اوتاد طنابهای آن هستند. «ابدال» بیشتر از چهل تا هستند. «انبیاء» از هفتاد تا بیشترند. «صالحان» نیز از سیصد و شصت بیشترند. ظاهر این است که خضر و الیاس از اوتاد و از ملازمان دائرهی قطب هستند.
اما ویژگی «اوتاد» این است که آنها کسانی هستند که در یک چشم برهم زدن نیز از یاد خدا غافل نیستند؛ در دنیا فقط به دنبال چیزی هستند که آنها را به آخرت برساند؛ لغزشهای بد و شر از آنها سر نمیزند؛ البته عصمت از سهو و نسیان هر چند در قطب شرط است، اما در اوتاد شرط نیست، ولی عصمت از کار زشت در آنها شرط است.
«ابدال» از نظر مراقبت پایینتر از اوتاد هستند؛ ویژگی آنان این است که هر گاه غفلتی از آنان سر زند با تذکر آنرا جبران میکنند و عمداً گناه نمیکنند. «نجباء» پایینتر از ابدال هستند. «صالحان» عبارتند از کسانی که اهل تقوا هستند و به عدالت پایدارند و گاهی گناه از آنها صادر میشود، ولی با استغفار و پشیمانی جبران میکنند. میگویند اگر یکی از چهار اوتاد کم شود، یکی از چهل [ابدال] جایگزین او میشود؛ اگر یکی از چهل [ابدال] کم شود، یکی از هفتاد [نبی] جانشین او میشود؛ اگر یکی از هفتاد [نبی] کم شود، یکی از سیصد و شصت [صالح] جایگزین میشود؛ و همینطور اگر یکی از سیصد و شصت [صالح] کم شود، یکی از بقیه مردم جای او را میگیرد.[9]
د. بر اساس این تقسیمبندی رتبه و مقام امام زمان(عج) مقام «قطب» است که در هر عصری فقط یک قطب وجود دارد و همه باید حول محور او باشند.
اصرار و تأکید بر روی این اصطلاحات هر چند در کتابهای عرفانی وجود دارد؛[1] اما به نظر میرسد – صرف نظر از برخی جزئیات – بتوان ریشههای آن را در برخی متون دینی و روائی یافت که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. از امام علی(ع) نقل شده است: «ابدال از شام و نجباء از کوفه هستند».[2]
2. همچنین از آنحضرت نقل شده است: «ابدال در شام، نجباء در مصر، و عصائب در عراق هستند».[3]
3. امام علی(ع) در خطبه معروف به شقشقیه، خود را «قطب» سنگ آسیاب حکومت خواندهاند.[4]
4. در دعای ام داوود که ظاهرا از امام صادق(ع) نقل شده، آمده است: «خدایا بر اوتاد و وابدال درود بفرست».[5]
چند نکته:
الف. در برخی متون عرفانی و سخنان اهل معرفت این عناوین به صورت مترادف به کار رفته است؛ یعنی مثلاً گاهی که اوتاد گفته شده، مقصود ابدال بوده و یا برعکس.[6]
ب. از آنجا که این عناوین اعتباری و بر اساس ذوق و سلیقه ابداع شدند؛ از اینرو توافق و اجماعی بر تفسیر و توضیح آن وجود ندارد.[7]
ج. توضیح اجمالی این عناوین.
همانگونه که اشاره کردیم در مورد توضیح و تفسیر این عناوین، مقداری اختلاف مشاهده میشود، ولی ما اکتفاء میکنیم به آنچه که از شیخ کفعمی در ذیل دعای ام داوود نقل شده است:[8] گفته شده است که زمین از قطب، چهار اوتاد، چهل ابدال، هفتاد نبی و سیصد و شصت صالح خالی نیست. پس قطب[یکی است و آن در این عصر] مهدی(عج) است. «اوتاد» ممکن است بیشتر از چهار تا باشند؛ اما کمتر از چهار تا نیستند؛ زیرا دنیا شبیه خیمه است و مهدی(عج) مانند عمود و ستون آن است، و این چهار اوتاد طنابهای آن هستند. «ابدال» بیشتر از چهل تا هستند. «انبیاء» از هفتاد تا بیشترند. «صالحان» نیز از سیصد و شصت بیشترند. ظاهر این است که خضر و الیاس از اوتاد و از ملازمان دائرهی قطب هستند.
اما ویژگی «اوتاد» این است که آنها کسانی هستند که در یک چشم برهم زدن نیز از یاد خدا غافل نیستند؛ در دنیا فقط به دنبال چیزی هستند که آنها را به آخرت برساند؛ لغزشهای بد و شر از آنها سر نمیزند؛ البته عصمت از سهو و نسیان هر چند در قطب شرط است، اما در اوتاد شرط نیست، ولی عصمت از کار زشت در آنها شرط است.
«ابدال» از نظر مراقبت پایینتر از اوتاد هستند؛ ویژگی آنان این است که هر گاه غفلتی از آنان سر زند با تذکر آنرا جبران میکنند و عمداً گناه نمیکنند. «نجباء» پایینتر از ابدال هستند. «صالحان» عبارتند از کسانی که اهل تقوا هستند و به عدالت پایدارند و گاهی گناه از آنها صادر میشود، ولی با استغفار و پشیمانی جبران میکنند. میگویند اگر یکی از چهار اوتاد کم شود، یکی از چهل [ابدال] جایگزین او میشود؛ اگر یکی از چهل [ابدال] کم شود، یکی از هفتاد [نبی] جانشین او میشود؛ اگر یکی از هفتاد [نبی] کم شود، یکی از سیصد و شصت [صالح] جایگزین میشود؛ و همینطور اگر یکی از سیصد و شصت [صالح] کم شود، یکی از بقیه مردم جای او را میگیرد.[9]
د. بر اساس این تقسیمبندی رتبه و مقام امام زمان(عج) مقام «قطب» است که در هر عصری فقط یک قطب وجود دارد و همه باید حول محور او باشند.
[1]. ر. ک: التسترى، سهل بن عبد الله، تفسیر التسترى، ص77، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1423ق؛ الحکیم الترمذى، ختم الاولیاء، ص 144، بیروت، مهد الآداب الشرقیة، چاپ دوم، 1422ق؛ البکرى، ابوالقاسم عبد الرحمن، الانوار فى علم الاسرار و مقامات الابرار، ص 101، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق.
[2]. «الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَجْمَعُهُمُ اللَّهُ لِشَرِّ یَوْمٍ لِعَدُوِّنَا». مفید، محمد بن محمد، الأمالی، ص 31، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[3]. «الأبدال بالشام و النجباء بمصر و العصائب بالعراق یجتمعون فیکون بینهم». عاملى نباطى، على من محمد، الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، ج 2، ص 244، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ اول، 1384ق؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 243، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش.
[4]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 47، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[5]. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، 809، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلَصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الِاجْتِهَادِ».
[6]. فرغانى، سعید الدین، منتهى المدارک فى شرح تائیة ابن فارض، ج 2، ص 175، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1428ق.
[7]. «و المجمع علیه، من اهل الطریق، أنهم (الاولیاء) على ست طبقات امهات: اقطاب، و أئمة، و اوتاد، و ابدال، و نقباء، و نجباء». ر. ک: ختم الاولیاء، ص144.
[8]. هر چند شیخ کفعمی اشارهای به روایت بودن آن نمیکند، بلکه تعبیرات آن تناسب با روایت ندارد، ولی در برخی کتابهای عرفانی بخشی از آنرا به عنوان روایت ذکر میکنند؛ ر. ک: مستملى بخارى، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج 1، ص 10، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1363ش.
[9]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 53، ص 301، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
نظرات