لطفا صبرکنید
6522
- اشتراک گذاری
- «تأنّی»: از ریشه «أنی» به معنای مکث کردن و منتظر ماندن و عجله نداشتن است.[1]
- «تأمّل»: از ریشه «أمل» به معنای اندیشیدن و فکر کردن در امور و حقایق است[2] که در طول یک زمان و مدت مشخص انجام میگیرد.[3] طبیعتاً فردی که در مورد چیزی میاندیشد، صبر و تحمل بیشتری دارد.
- «تثبت»: از ریشه «ثبت» به معنای حوصله داشتن و عجله نکردن است.[4]
- «وقار»: از ریشه «وقر» به معنای آرامش[5] و حلم[6] است؛ لذا به کسی که در مجلس دارای آرامش، بیحرکت، یا کم حرکت باشد و یا در هنگام عصبانیت از کارهای که حکایت از سبک عقلی دارد، دوری کند، با وقار گفته میشود.[7]
- «متانت»: از ریشه «متن» به معنای محکم و نیرومند است.[8]
- «سکینه»: از ریشه «سکن» بوده و به معنای دوری جستن از اضطراب در هنگام غضب و ترس است و بیشتر در هنگام ترس استعمال میشود؛[9] لذا به معنای «وقار» هم آمده است،[10] اما فرقشان در این است که سکینه در هیبت و غیر هیبت به کار میرود، اما وقار فقط در هیبت کاربرد دارد.[11]
- «حلم» و «صبر» اگرچه شاید برخی تفاوتهای اندک میانشان وجود داشته باشد، اما تقریباً مترادف بوده و به یک معنا میباشند.
گفتنی است؛ اگرچه برخی تفاوتهای اندک میان این واژهها وجود دارد، اما تقریباً مترادف بوده و همگی ناظر به نوعی آرامش هستند.
[1]. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 15، ص 397، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق.
[2]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 8، ص 347، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[3]. عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغة، ص 66، بیروت، دار الافاق الجدیدة، چاپ اول، 1400ق.
[4]. ابن سیده، على بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، محقق، مصحح، هنداوى، عبدالحمید، ج 9، ص 473، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق.
[5]. تهذیب اللغة، ج 9، ص 216.
[6]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 2، ص 849، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.
[7]. الفروق فی اللغة، ص 196.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 399، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[9]. الفروق فی اللغة، ص 196.
[10]. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ج 3، ص 88، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
[11]. الفروق فی اللغة، ص 196.