لطفا صبرکنید
8683
- اشتراک گذاری
طالب بن ابی طالب برادر بزرگ امام علی(ع) و بزرگترین فرزند ابوطالب بود.[1] به دلیل نام او بود که پدرش به ابوطالب معروف شد.[2] مادر طالب مانند مادر امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه بنت اسد بود.[3] بین وی و برادرش، عقیل ده سال فاصله سنی وجود داشت.[4] از این رو او را باید تقریباً هم سن و سال پیامبر اکرم(ص) دانست.
در یکی از سالیان خشکسالی، پیامبر اکرم(ص) به بستگانش پیشنهاد داد تا به کمک ابوطالب که فردی عیالوار بود، بروند و هرکدامشان پشتیبانی مالی یکی از فرزندان او را بر عهده گیرند. در این میان وظیفه پشتیبانی از طالب به عباس عموی پیامبر رسید.[5] طالب تا هنگام وقوع جنگ بدر در کنار عباس زندگی میکرد.[6] وی به دلیل ضعف دارای فرزند نشد[7] و نسلی از او باقی نماند.[8]
برخی از گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که طالب اسلام آورده بود. امام صادق(ع) فرمود: «طالب اسلام آورده بود»،[9] به هرحال او از مکه به مدینه هجرت نکرد.[10]
همچنین وی اشعاری سروده است که حکایت از مسلمان بودن و یا لااقل اعتقاد به پیامبر بودن حضرت محمد(ص) دارد:
«و خیر بنى هاشم احمد رسول اللّه على فتره»؛[11]
بهترین خاندان هاشم، احمد است. او فرستاده خداوند است که پس از گذشت مدتى دراز از آمدن پیامبران، به رسالت برانگیخته شده است.
سرودههای دیگری از وی نقل شده است که بیانگر مسلمان بود او است:
«و قد حلّ مجد بنی هاشم فکان النعامه و الزهره
و محض بنی هاشم أحمد رسول الملیک على فتره
عظیم المکارم نور البلاد حری الفؤاد صدى الزبره
کریم المشاهد سمح البنان اذا ضنّ ذو الجود و القدره
عفیف تقی نقی الردا طهر السراویل و الازره
جواد رفیع على المعتقین و زین الاقارب و الاسره
و اشوس کاللیث لم ینهه لدى الحرب زجره ذى الزجره
و کم من صریع له قد ثوى طویل التأوّه و الزفره».[12]
البته طبق گزارشهای تاریخی در جنگ بدر، افرادی مانند طالب علیرغم تمایل باطنیشان و به اجبار قریش برای جنگ با پیامبر(ص) از مکه بیرون آمدند. از همین رو بود که حضرتشان فرمود: «جماعتى از بنیهاشم، با اجبار قریش از مکه بیرون آمدند، وقتی به آنها دست یافتید، آنها را نکشید».[13]
او هنگامی که همراه مشرکان عازم مدینه بود، این اشعار را سرود:
یا رب إما خرجوا بطالب فی مقنب من هذه المقانب
فلیکن المطلوب غیر الطالب و الرجل المغلوب غیر الغالب[14]
خدایا! اگر آنان با اصرار طالب را در یکی از این گروه سوارکاران آوردند، کاری کن که (در میدان نبرد) به دنبال او بیایند و او به دنبال کسی نرود و شکست بخورد و پیروز نشود!
در ضمن گزارش شده است که وی (در مسیر حرکت به مدینه) ناگهان ناپدید شد و اسب خود را به اجبار به سمت دریا راند و او را غرق کرد(شاید تا بهانهای برای خودداری از ادامه همراهی داشته باشد).[15]
بر اساس گزارشی دیگر، طالب بر اثر مشاجره لفظى با قریش که میگفتند: «به خدا قسم که میدانیم دلهایتان با محمّد است»، از حضور در جنگ بدر منصرف شد.[16]
در بارهی سرنوشت طالب بعد از خروج از صف مشرکان میان مورّخان اختلاف است: برخی گفتهاند وی به مکه برگشت[17] و بعد از مدت کمی از دنیا رفت.[18] برخی معتقدند وی به مقصد یمن و یا شام حرکت کرد و در مسیر راه بدرود حیات گفت.[19]
[1]. ابن حیون، نعمان بن محمد، المناقب و المثالب، ص 139، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ اول، 1423ق.
[2]. ابن عنبه حسنی، سید احمد بن علی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ص 30، قم، انصاریان، 1417ق؛ ر. ک: «نام پدر امام علی(ع)»، 32421.
[3]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 2، ص 40، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[4]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 97، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[5]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع، ج 2، ص 179 – 180، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ر. ک: «هدف سرپرستی فرزندان ابوطالب توسط پیامبر(ص)»، 99803.
[6]. همان.
[7]. انساب الاشراف، ج 2، ص 40.
[8]. المناقب و المثالب، ص 139.
[9]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 375، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[10]. المناقب و المثالب، ص 140.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 35، ص 165، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 235، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[13]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 450، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2، ص 120، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[14]. عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ص 31، قم، انصاریان.
[15]. عمدة الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ص 31. البته متن عربی را میتوان بگونهای ترجمه کرد که معنایش آن باشد که او خودکشی کرد.
[16]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 439، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[17]. ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 1، ص 619، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 266، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[18]. انساب الاشراف، ج 2، ص 42.
[19]. همان.