لطفا صبرکنید
4012
- اشتراک گذاری
در پاسخ به این پرسش باید به چند نکته توجه کرد:
الف) انسان نمیتواند با توجه به اصل موجود در پرسش، خود را از هرگونه مسئولیت معاف بداند. به عنوان نمونه در ارتباط با فردی که همگان او را مادرش میدانند، بگوید: من باور ندارم که او مادرم باشد؛ از اینرو مسئولیتی در برابر او ندارم!
در موردی مشابه باید گفت؛ دلایل و براهین بر وجود خداوند به اندازهای ساده و واضح است که به راحتی نمیتوان آنرا انکار کرده و خود را خداناباور اعلام نمود.[1]
ب) آیا انسانها و حتی افراد خداناباور، در زندگی روزمره و عادی خود برای افکار، رفتار و اخلاق خود که به هیچ وجه راضی به ترک آنها نیستند، نیازی به ارائهی برهان و دلیل نمیبینند؟
ج) آیا از نظر عقلی پسندیده است که انسان به بهانهی اینکه دلیلی ندارد به هیچ سخن و مطلبی هرچند مهم توجه نکند؟! نتیجهی چنین رفتاری در عمل حتی برای خداناباوران چیست؟
د) بیاعتقاد بودن به وجود خداوند متعال، مخاطرات مهمی را به دنبال دارد که حتی احتمال ضعیف آن، هر عاقلی را وادار به واکاوی و جستوجو میکند؛[2] چنانکه اعتقاد به وجود خداوند برکاتی دارد که احتمال آن برای ترغیب و تشویق تحقیق پیرامون آن کفایت میکند.[3]
[1]. ر. ک: «راههای شناخت خدا»، 479.
[2]. ر. ک: «پیامدهای نبود خدا»، 10728.
[3]. ر. ک: «تاثیر اعتقاد یا انکار خدا در واقعیت»، 8278؛ «لزوم و ضرورت اعتقاد به خداوند»، 62128.