جستجوی پیشرفته
بازدید
6394
آخرین بروزرسانی: 1400/07/27
خلاصه پرسش
بحران هویت چیست و دین اسلام چه رویکردی در برابر آن دارد؟
پرسش
بحران هویت چیست، و در دین اسلام چه پاسخی برای آن وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
    1. مفهوم‌شناسی هویت

    «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد می‌شود.[1] در واقع هویت، حقیقت، چیستی و هستی را می‌رساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنای او(ضمیر غایب مفرد مذکر) گرفته شده و از ضمیر «هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است.[2]

    1. انواع هویت

    هویت دارای ابعاد و جنبه‏‌ها‏ی متفاوتی است؛ مانند هویت فردی و اجتماعی.

    2- 1. هویت اجتماعی

    این مفهوم به شیوه‌‏ها‏یی اشاره دارد که به واسطه‌ی آنها، افراد و گروه‏‌ها‏ در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروه‌‏ها‏ی دیگر متمایز می‌شوند.

    2-2. هویت فردی

    برخی بر این باورند که انسان‌ها‏ آنچه را که از جامعه می‌گیرند در درون پردازش کرده و درونی می‌کنند، آن‌گاه آن‌را می‌پذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل می‌دهد. ولی باید گفت: بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت، و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد.

    1. عوامل تشکیل دهنده‌ی هویت جمعی

     عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارت‌اند از: خانواده، زبان، دین، زادگاه، شغل، سن، جمعیت، ایدئولوژی، ملیت(قومیت)، تاریخ گذشته، خودآگاهی و خودیابی.

    1. بحران هویت

    بحران به معنای تنش و تضاد، یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. بنابراین، «بحران هویت» یعنی وضعیت خاص که اجتماع یا فرد از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز ‏مانده‌‏اند.
    افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در جامعه نمی‌دانند و در سطح کلان‌‏تر، جامعه کارکرد خود را از دست می‌دهد، دچار سردرگمی می‌شود، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج می‌شوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه می‌بینند.

    بحران هویت فردی به معنای عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.

    1. شاخصه‏‌ها‏ی بحران هویت

    بحران هویت دارای شاخصه‌‌ها و نشانه‌‏ها‏ی زیر است:

    5-1. بی‌گانگی: «بی‌گانگی» در اصطلاح رایج علوم اجتماعی، به معنای گسستگی یا جدایی میان افراد با کل شخصیت است. بی‌گانگی حالت‌‏ها‏ی متفاوتی دارد؛ از جمله جدایی انسان از جهان عینی. نظیر محیط کار و جدایی خود با خود یا «از خود بی‌گانگی». به این ترتیب درمی‌یابیم که بی‌گانگی، طیف‌‏ها‏ و انواع مختلفی دارد که «از خود بی‌گانگی» به عنوان یکی از مهم‌ترین آنها، معرف و نشان‌دهنده‌ی بحران هویت است. در این وضعیت انسان‌‏ها‏ نه تنها نسبت به یکدیگر احساس جدایی و بی‌گانگی می‌کنند، بلکه با خود نیز سر ستیز دارند، و در واقع هستی و حقیقت خود را گم می‌کنند، در این صورت شخصیت حقیقی انسان لطمه می‌بیند.

    5-2. تنش‌‏ها‏ و آشوب‌‏ها‏ی اجتماعی: کجروی‌ها‏ی گوناگون اجتماعی؛ مانند شورش‌‏ها‏ی دسته جمعی، درگیری‌های خیابانی، آزارهای جنسی و … علائمی از «بی‌هویتی اجتماعی»، یا بحران هویت‌انـد. وقتی عـده‌ای که به لحـاظ شخصیت از هم گسیختـه‌اند و جامعه آنها را یک انسان متعادل و به هنجار نمی‌بیند، در کنار هم جمع می‌شوند و یک گروه را تشکیل می‌دهند؛ این وضعیت، زمینه‌ساز انواع انحرافات اجتماعی خواهد شد.

    به عنوان مثال جوانانی که کار و شغل مناسبی ندارند، در کنار هم جمع می‌شوند و این حالت آشفتگی، زمینه‌ساز و پیش‌زمینه‌ی انواع انحرافات و آسیب‌ها‏ی اجتماعی خواهد بود.

    5-3. مدگرایی: شاید بتوان مدگرایی را بارزترین شاخصه‌ی بحران هویت تلقی کرد. در علوم اجتماعی «مُد» را چنین تعریف می‌کنند:

    «مد را می‌توان به صورت شکل‌‏ها‏ یا الگوهای غیر منطقی و ناپایدار رفتار تعریف کرد که به طور مکرر در جوامعی به وجود می‌آید که دارای نمادهای پایگاه ثابت نبوده و اعضای آن با استفاده از تقلیدهای انتخابی جهت‌دار در جست‌وجوی بازشناسی پایگاه و ابراز وجودی هستند».

    «برنارد» معتقد است که مدها مانند هوس‌‏ها‏ی اجتماعی بی‌ثبات و غیر منطقی‌اند. مدگرایی نشان دهنده‌ی تزلزل و بحران هویت اجتماعی افراد جامعه است. در این وضعیت جامعه دچار انحراف شده و افراد سعی می‌کنند خود را به یک نوع مدل و گرایش نسبت دهند تا به این وسیله، هوس‌‏ها‏ی خود را ارضا کنند. مدل‌‏ها‏ی روزمره‌ای که خود را در لباس، نوع رفت و آمد، حرف زدن و مهمانی دادن، یا به عبارت دیگر، سبک زندگی نشان می‌دهد، معیار و شاخص بحران هویت جمعی است.

    5-4. وازدگی در مقابل فرهنگ بی‌گانه: وازدگی در مقابل فرهنگ بی‌گانه در واقع از آن جهت که معلول بحران هویت است، علامت و نشانه‌ی آن است. به این معنا که ارتباط بین فرهنگ‌‌ها گاهی از نوع داد و ستد فرهنگی است، روشن است که داد و ستد فرهنگی، امری مفید، بلکه لازم و ضروری بوده و تجربه‌ی جهان خارجی حاکی از این است که یکی از عوامل بالندگی و پویایی فرهنگ‌‏ها‏ همین تعامل متقابل فرهنگی است. در دنیاى کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند، مانند یک ارگانیزم زنده، بعد از مدتی فرسوده می‌شود و از بین خواهد رفت؛ اما در مقابل، نوعی دیگر از تعامل وجود دارد که در آن، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مقابل را تخریب می‌کند، ارزش‌‏ها‏ و هنجارهای آن‌را نادیده می‌انگارد و با غلبه و تهاجم، درصدد جایگـزینی ارزش‌‏ها‏ و عنـاصر مـورد نظـر خویش است.

    در حالت اول، افراد جامعه ارزش‌‏ها‏ را با علم و درایت می‌پذیرند. در نتیجـه ارزش‌‏ها‏ در کلیت هـویت فرهنگی ـ اجتماعی جای داده می‌شود و مانند یک عنصر خودی با آن معامله می‌گردد، این فرآیند در صورت احساس نیاز به عنصری خاص انجام می‌پذیرد. اما در وضعیت تهاجمی، هنجارفرستان لزوماً درصدد جایگزین ساختن هنجار مورد نظر خودشان هستند و اصولاً با شگردها و ابزارهای مختلف، قدرت تفکر، انتخاب و گزینش را از طرف مقابل سلب می‌کنند. حال سؤال اساسی این است که چگونه یک جامعه در این وضعیت قرار می‌گیرد؟

    اگر احساس پوچی و بی‌هویتی به یک احساس همگانی و فراگیر تبدیل شود و افراد دچار بحران هویت شوند، وضعیت تهاجمی شکل خواهد گرفت. به این معنا که بی‌هویتی اجتماعی، زمینه‌ساز ورود فرهنگ بی‌گانه، به شکل تخریبی است.
    بعضی از جامعه‌شناسان، مانند «اسپنسر» جامعه را مانند یک ارگانیزم می‌انگارند که وقتی دچار حالت بیماری می‌شود، قدرت دفاعی خود را از دست می‌دهد و در مقابل حملات بیماری‌ها‏ قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچک‌ترین عامل مخرب، سلامت خود را از دست خواهد داد. احساس بی‌گانگی نسبت به فرهنگ خودی و بی‌هویتی اجتماعی، زمینه‌ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است.

    بنابراین، جامعه‌ای که دچار تهاجم فرهنگی است، و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت می‌گیرد و ارزش در آن جامعه ناپایدار و هنجارشکنی در آن مرسوم است، نشان دهنده‌ی بحران هویت است.

    1. عوامل و زمینه‌‏ها‏ی اجتماعی بحران‌زا

    برخی از زمینه‏ها‏ی اجتماعی و عوامل زمینه‌ساز هویت اجتماعی خانواده، رسانه‌‏ها‏ی جمعی، ساختاری اجتماعی و … است که در صورت ضعف کارکرد این عناصر و یا در شرایط کارکرد منفی آنها، بحران هویت ایجاد می‌شود.

    6-1. خانواده: اولین عامل و مهم‌ترین ابزار جامعه‌پذیری افراد یک جامعه، «خانواده» است؛ زیرا اجتماعی‌شدن افراد از خانواده شروع می‌شود. بنابراین، هویت انسانی در خانواده شکل می‌گیرد. حال اگر خانواده‌ای دچار اختلال و نابسامانی باشد و کارکرد و نقش اصلی خود، یعنی تربیت و پرورش را از دست بدهد، فرآیند جامعه‌پذیری به خوبی انجام نمی‌شود، در این وضعیت، فردی که وارد عـرصه‌‏ها‏ی مختلف اجتماعی شده است، دچار بحران هویت می‌شود و نمی‌تواند خود را با ارزش‏‌ها‏ی پذیرفته شده‌ی جامعه هم‌نوا کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند.

    6-2. رسانه‌‏ها‏ی جمعی: یکی از خاستگاه‏‌ها‏یی که هنجارها و ارزش‌‏ها‏ از آن‌جا نشر و اشاعه پیدا می‌کنند، رسانه‌‏ها‏ی جمعی؛ مانند رادیو، تلویزیون، مطبوعات و در دهه‌‌های اخیر، فضای مجازی است که به صورت بسیار گسترده‌ای در اختیار همگان قرار دارد.

    6-3. ساختارهای کلان: ساختارهای اجتماعی به گونه‌ای در شخصیت انسانی تأثیر می‌گذارد که فرد احساس می‌کند در یک چهارچوب جبرگونه‌ی اجتماعی عمل می‌کند و همواره تحت نظر دیگران است؛ لذا سعی می‌کند رفتار فردی و جمعی خود را به گونه‌‏ای تنظیم کند که حداکثر رضایت دیگران را جلب نماید.

    خلاصه در فرآیند توسعه و دگرگونی جوامع، باورها، اعتقادات و رفتار انسان نیز دست‌خوش استحاله و تغییر می‌شود و این تغییر و دگرگونی با مظاهری؛ مانند خانواده‌ی مدرن، دولت و جامعه‌ی مدرن، در کلیت اجتماع بحران ایجاد می‌کند و این بحران، قبل از همه، هویت جمعی را مورد آسیب قرار می‌دهد.

     به عنوان نمونه، در مورد کشور ایران می‌توان گفت؛ ورود مظاهر فرهنگ غربی در زمان صفویه به تدریج آغاز شد و در زمان قاجار به ویژه در اواخر این سلسله، به نقطه‌ی اوج خود رسید، به گونه‌ای که این‌بار تنها اشیاء و عناصر مادی فرهنگ غرب نفوذ نمی‌کرد، بلکه انواع مکاتب فکری که در غرب رشد یافته بود و ساختار جامعه غربی را از نو پایه‌ریزی کرده بود، به فرهنگ ایران نفوذ نمود و ساختار اجتماعی کشـور را درهم ریخت و هـویت اجتمـاعی جامعـه را به چالش کشید، از این مرحله به بعد، بحران‌‏ها‏ی هویت جمعی شکل گرفت. این فرآیند با حکومت رضاخان تکمیل شد، به گونه‌ای که ساختار جامعه ایرانی با تغییرات و تحولات شدیدی مواجه شد. این تغییرات اجتماعی اغلب نهادها و ساختارهای مسلط جامعه‌ی آن‌روز ایران را تحت الشعاع قرار داد.

    ساختار اقتصادی که بر پایه‌ی کشاورزی و دام‌داری قرار داشت و عمده‌ی محصولات مورد نیاز در داخل کشور را تولید می‌کرد با هجمه‌ی ورود تکنولوژی و کالاهای صنعت غرب به سمت اقتصاد بیمارگونه‌ی صنعتی سوق داده شد،‌ ساختار خانواده از خانواده‌ی سنتی به خانواده مدرن تبدیل شد و ساختار فرهنگی تحت تأثیر بیشتری قرار گرفت، و همان‌طور سایر ساختارهای خرد اجتماعی در کلیت ساختار جدید هضم شدند که البته با درایت بیشتر، این امکان وجود داشت که بدون درهم شکسته‌ شدن فرهنگ بومی، از عناصر مثبت فرهنگ بی‌گانه بهترین استفاده را نمود.

    1. راه‏ها‏ی پیشگیری از بحران هویت اجتماعی

    به نظر می‌رسد با توجه به اصول و مبانی دینی و ارزش‌ها‏ی معنوی، بتوان بسیاری از بحران‏‌ها‏ی اجتماعی را کنترل نموده و از بروز بحران هویت پیشگیری نمود. این مطلب تنها در حد یک شعار و آرزو و آرمان دست نیافتنی نیست. اگر امروز شاهد ناهنجاری‌ها‏ی اجتماعی در جامعه هستیم که به بحران تبدیل شده است، بدین علت است که ساختارهای اجتماعی چندان بر مبنای اصول دینی استوار نشده است. اگر بخشی از جامعه بر اساس رویکرد دینی و بخش‌‏ها‏ی دیگر عقب‌تر از آن حرکت کنند، زمینه‌ی بحران هویت اجتماعی فراهم خواهد شد.

    به نظر می‌رسد مشکل اصلی جامعه‌ی ما این است که هنوز ارزش‌‏ها‏ و هنجارهای دینی به خوبی تعریف نشده و معرفت دینی جامعه در حد لازم و کافی نیست. بنابراین مشکل اصلی ما در نوع نگرش و رویکرد افراد جامعه، به ویژه مهندسان اجتماعی و مسئولان نهادهای فرهنگی ـ اجتماعی نسبت به موضوع دین است. در مقابل وقتی به مبانی دینی مراجعه می‌کنیم، درمی‌یابیم که عناصر دینی و آموزه‏‌ها‏ی آن از پتانسیلی قوی برای ایجاد یک جامعه سالم و دارای هویت والا و بالا، برخوردار است. بنابراین، اولین قدم پیشگیری از بحران‌‏ها‏ و آسیب‌‏ها‏ی اجتماعی، جهت‌دهی و ساماندهی امور اجتماعی بر اساس ارزش‌‏ها‏ و هنجارهای دینی است که البته این کار، کاری سخت و زمان‌بر است.
    8. نقش دین و آموزه‌‏ها‏ی دینی

    دین چگونه و با چه سازوکاری می‌تواند در تثبیت شخصیت و رفع بحران هویت مؤثر باشد؟ به عبارت دیگر، کارکرد دین چیست و چگونه می‌تواند بحران‌زدایی کند؟

    در این‌جا به طور اختصار بعضی از سازوکارهای دینی را جهت رفع بحران هویت اجتماعی یادآور می‌شویم:
    اولین و مهم‌ترین کارکرد دین «معنابخشی» به زندگی است. دین زندگی را معنادار و هدف‌دار می‌کند، به شکلی که انسان بدون این‌که زندگی را به عنوان یک هدف اصلی بنگرد، در عین حال از زندگی لذت برده و آن‌را وسیله‌ی دسترسی به سعادت قرار می‌دهد. دین، انسان را از سردرگمی و رنج که همواره گریبانگیر انسان‌‏ها‏ است، نجات می‌دهد.
    دین انسان را به سرچشمه‌ی حیات نزدیک می‌کند و با آموزه‌‏ها‏ی حیات‌بخش خود، شخصیت حقیقی انسان را معرفی می‌کند. بر اساس آموزه‏‌ها‏ی دینی، انسان در صورتی که راه هدایت را بپیماید، لایق مقام خلیفة اللهی در روی زمین می‌شود.[3]
     8-1. تأکید بر تشکیل خانواده

    به اعتراف بعضی از اندیشمندان اجتماعی، امروزه در جوامع مدرن خانواده کارکرد اصلی خود را از دست داده و نهادهای اجتماعی، یکی پس از دیگری نقش خانواده را بر عهده گرفته‌اند، بر این اساس اندیشمندان اجتماعی مجبور شده‌اند که تعریف مجددی از خانواده ارائه دهند که با وضعیت موجود همخوانی داشته باشد، بحران‌‏ها‏ی اجتماعی به طور عمده بدین علت ظهور می‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند خلأ کارکردهای خانواده را پر کند؛ اما در مقابل، اندیشه دینی پایه و اساس روابط سالم اجتماعی و یکی از مهم‌ترین و مقتدرترین گروه‌‏ها‏ی اجتماعی را خانواده می‌داند و بر ازدواج به هنگام، منع شدید از جدایی و طلاق، احترام متقابل والدین و فرزندان به یکدیگر، رعایت حقوق متقابل زن و مرد و فرزندان در خانواده سفارش و تأکید کرده است. با وجود این عناصر، هویت اجتماعی معنا و مفهوم دیگری پیدا می‌کند، خانواده استحکام می‌یابد و در نتیجه چنین جامعه‌ای کمتر دچار بحران هویت خواهد شد.

    8-2. روابط سالم اجتماعی

    جامعه در حقیقت شبکه‌ی درهم تنیده‌ای از روابط افراد است. دین تأکید دارد که این روابط به گونه‌ای سالم انجام پذیرد. رابطه‌ی سالمی که در آن حقوق مشخص هر کدام از طرفین رعایت گردد. و لازمه‌ی این شبکه حقوقی این است که از ابتدایی‌ترین حقوق، مانند حقوق هم‌سفر، تا حقوق عالی و ضروری اجتماعی رعایت گردد. کارکرد این شبکه‌ی سالم حقوقی این است که جامعه از یک همبستگی اجتماعی بالایی برخوردار شود؛ لذا هر چقدر همبستگی اجتماعی افزایش یابد، بروز بحران هویت کمتر خواهد شد.

    الگوها و نمونه‌‏ها‏ی فراوانی از روابط سالم و مطلوب اجتماعی، در پرتو همبستگی اجتماعی بر اساس آموزه‌‏ها‏ی دینی را می‏توان بیان نمود:

     همسایه‌ی خوب و رعایت حقوق همسایه، رعایت قانون و اخلاق در مراودات اداری، اقتصادی، سیاسی و ...، تقویت رفاقت‌های سازنده و پیشرفت‌دهنده و نمونه‌‏ی عالی‌تر، تأکید فراوان بر صله‌ی رحم و رعایت حقوق خویشاوندی به ویژه حقوق پدر و مادر.

    یکی از آموزه‌‏ها‏ و ارزش‌‏ها‏ی اصیل دینی ارتباط با خویشاوندان دور و نزدیک و ایجاد علقه‌ی صمیمانه و برادرانه بین آنها است. این مهم تا بدان‌جا است که حتی در مواردی، اسلام دستور می‌دهد که زکات واجب یا صدقات مستحب را ابتدا به خویشاوندان فقیر برسانید و اگر چنین فردی در بین خویشاوندان وجود ندارد، صدقات را به دیگران هدیه دهید. به طور کلی توصیه‏‌ها‏ی دین در این موارد، در ایجاد یک جامعه سالم با فضای اخلاق و برادری، در سطح بالای همبستگی اجتماعی مؤثر است. آموزه اصلی دین این است که «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة»؛[4] (مؤمنان همه با یکدیگر برادرند). سفارش و تأکید بر هدیه دادن و پاسخ کافی و مناسب دادن به هدیه‌آورنده و آموزه‏‌ها‏یی از این نوع، همه یک جامعه‌ی ایده‌آل را پی‌ریزی می‌کند.

    به هر ترتیب شبکه‌ی ارتباطی سالم حقوقی، در تعیین عناصر هویت‌بخش اجتماعی مؤثر است. بی‌گمان این عناصر، هویت اجتماعی جامعه‌ی اسلامی را تشکیل می‌دهد؛ جامعه‌ای که در آن شخصیت افراد آسیب نمی‌بیند، بلکه هر فرد موقعیت خاص خود را دارد و از حقی برخوردار است و این حق را می‌تواند دریافت کند. در این صورت نگران ضایع شدن حق خود نیست و دچار بحران هویت و تنش‌‏ها‏ی شخصیتی نخواهد شد. هرچه این شبکه‌ی حقوقی گسترده‌تر شود، همبستگی اجتماعی مستحکم‌تر می‌شود، در این وضعیت، نابهنجاری‌ها و هنجارشکنی‌‏ها‏ی مختلف مثل خودکشی، خودسوزی، انزوای اجتماعی و...، زمینه‌ی بروز و ظهور نخواهد یافت؛ زیرا به اعتقاد «دورکیم» خودکشی نتیجه‌ی ضعف همبستگی اجتماعی است؛ یعنی نتیجه‌ی بحران هویتی است که فرد در اثر گسیخته شدن از جمع دچار آن شده است. حال اگر در سایه‌ی مبانی دینی، همبستگی اجتماعی بیشتر شود، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.

    8-3. تأکید بر کسب علم و آگاهی

    یکی از آموزه‌‏ها‏ی دینی تأکید فراوان بر کسب علم و دانش و مذمت جهل و نادانی است. مهم‌ترین کارکردهای علم و دانش، شناخت نسبت به «خود» و جایگاه خود در نظام هستی است، تا انسان در منظومه‌ی هستی سرگردان نباشد و دچار بحران هویت نشود. امام علی(ع) در این مورد کلام راهگشایی دارد و می‌فرماید:

    «الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا یَعْرِفَ قَدْرَهُ»؛[5] اندیشمند کسی است که منزلت و جایگاه خود را بشناسد و جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد.

    تأثیرگذاری این عامل آن‌جا آشکار می‌شود که بدانیم موضوع علم و دانش، محورهای متعددی می‌تواند باشد که یکی از عمده‌ترین محورهای آن، آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با توجه به عوامل علم‌آموزی و شبکه‌ی حقوق سالم، جامعه‌ی آرمانی اسلامی، نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین علم و دانش در کسب هویت بسیار کارساز است، هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.[6]


    [1]. ر. ک: معین، محمد، فرهنگ معین، واژه «هویت».

    [2]. ر. ک: «فرق بین هویت و ماهیت»، 84990.

    [3]. ر. ک: «خلیفه الاهی و تغییر جایگاه انسان»، 3524؛ «انسان و جانشینی در زمین»، 15440.

    [4]. حجرات، 10.

    [5]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 149، خطبه 103، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

    [6]. ر. ک: حاج حسینی، حسن، بحران هویت و انحرافات اجتماعی، مطالعات راهبردی زنان، 1381، شماره 17.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها