لطفا صبرکنید
3160
اسم جنس
لفظی که با قطع نظر از افراد و مصادیق آن، بر ماهیتی دلالت دارد، آنرا «اسم جنس» میگویند. منظور از «جنس» در «اسم جنس»، معناى منطقى آن -که در مقابل «نوع» میآید- نیست؛بلکه مراد از آن، هر چیزى است که در مقابل عَلَم شخصى قرار میگیرد؛ چه جنس باشد، چه نوع و چه صنف که هم جوهر و هم عرض و هم امور اعتبارى را دربر میگیرد.
مراد از «اسم جنس»، الفاظ و ادات مطلقی است که دلالت بر خود ماهیت -با قطع نظر از افراد و مصادیق- دارند؛ مانند کلمه «رجل» و «شجر».
مشهور آن است که موضوع له «اسم جنس»، «ماهیت بما هى هى» است؛ یعنى داراى هیچگونه قید و شرطى نبوده و «لا بشرط مقسمى» است.
عَلَم جنس
اما «عَلَم جنس» ناظر به یک ماهیت و طبیعت است؛ اما از آن لحاظ که در ذهن تعیّن یافته است.
مانند لفظ «اسامه» که براى ماهیت «اسد» و «شیر» به قید معهود بودن آن در ذهن وضع شده است، همچنین مثل: «ثعاله» که علَم است براى جنس «ثعلب» و «روباه».
هرچند علَم جنس نیز مانند اسم جنس معرفه نیست، ولى با لفظ آن، مانند معرفه رفتار مىشود؛ به بیان دیگر، تعریف لفظى دارد، مانند مؤنث لفظى که در معنا مؤنث نیست؛ اما در لفظ با آن معامله تأنیث مىشود.[1]
تفاوت اسم جنس و علم جنس
نکته اول:
تفاوت «اسم جنس» و «علم جنس» از نظر «موضوع له» این است که «اسم جنس» براى ذات ماهیت، بدون هیچ قید و شرطى، وضع شده و حتى قید «لا بشرطى» در معناى آن مدخلیتى ندارد؛ اما بنابر نظریه مشهور، موضوع له «علم جنس»، نفس ماهیت -بما هى هى- نیست؛ بلکه قیدى هم به آن ضمیمه است که عبارت باشد از تعین داشتن و مشخص بودن آن ماهیت، لکن نه به تعین خارجى؛ بلکه با تعین در ذهن و از طریق توجه ذهن به آن.
البته نظریه غیر مشهور در مورد «علم جنس» آن است که از این لحاظ با «اسم جنس» تفاوتى ندارد.
تفاوت دیگر آن است که «اسم جنس» معرفه نیست؛ اما «علم جنس»، معرفه است و احکام معرفه بر آن مترتب مىشود.
نکته دوم:
نظر غیر مشهور که به اصولیون قبل از مرحوم «سلطان العلماء» مربوط مىشود، آن است که «اسم جنس» براى ماهیت با قید اطلاق، سریان و شیوع وضع شده است؛ بهگونهاى که شیوع در افراد و حالات، از مدلولهاى لفظ مىباشد؛ بر خلاف نظر مشهور که آنرا فاقد هرگونه قیدى مىدانند.[2]
طبق نظر اول، «اسم جنس» را باید «به شرط شیء» دانست و طبق نظر دوم «لا بشرط».
[1]. ر. ک: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى، فرهنگنامه اصول فقه، ص 588، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1389ش.
[2]. ر. ک: همان، ص 191.