لطفا صبرکنید
4718
«نِسَبِ ارْبَعَه» یک اصطلاح منطقی است. بدین معنا که هرگاه دو مفهوم کلی از جهت مصادیقشان با هم مقایسه شوند، به حصر عقلی یکی از این چهار نسبت، بین آنها برقرار خواهد بود: تساوی، تباین، عموم و خصوص مطلق، و عموم و خصوص من وجه.
به عبارت دیگر، روابط محمولات و مفاهیم را با مصادیق خارجى، از آن جهت که از چهار صورت خارج نیستند، نسب اربعه میگویند. و بالجمله هر دو مفهومى را که با یکدیگر مقایسه کنیم و بسنجیم، از یکى از چهار حال خارج نخواهند بود.
- یا هر یک بر مصداق و مصادیق دیگرى به طور کلى صدق میکنند، یعنى مصداق هر یک عین مصداق دیگرى است، آنرا متساویان خوانند؛ مانند مفهوم ناطق و انسان که «هر ناطقی انسان است و هر انسانی ناطق است».
و مانند انسان و تعجبکننده که هر انسانی تعجبکننده است و هر تعجبکننده انسان است، قلمرو انسان همان قلمرو تعجبکننده است، و قلمرو تعجبکننده همان قلمرو انسان است.
- اگر هیچیک بر افراد دیگرى صادق نباشند و تطبیق نکنند، و میان افراد آن دو مفهوم، تباین و جدایى کلى باشد، آنرا متباینان گویند؛ مانند نسبت بین انسان و سنگ: «کل انسان لیس بحجر و کل حجر لیس بانسان»؛ یعنی انسان و سنگ که هیچ انسان سنگ نیست و هیچ سنگی انسان نیست. نه انسان شامل افراد سنگ میشود و نه سنگ شامل افراد انسان میشود. نه انسان چیزی از قلمرو سنگ را در بر میگیرد و نه سنگ چیزی از قلمرو انسان را شامل میشود.
- اگر یکى از آن دو مفهوم به طور کلى بر افراد دیگرى صادق باشد، ولی آن مفهوم دیگر، بر مصادیق این صادق نباشد، نسبت بین آن دو را عموم و خصوص مطلق میگویند، مانند انسان و حیوان که هر انسانی حیوان است؛ اما هر حیوانی انسان نیست، نظیر اسب که حیوان است ولی انسان نیست، بلکه بعضی از حیوانها انساناند. مثل افراد انسان که هم انساناند و هم حیوان: «کل انسان حیوان و لیس کل حیوان انسان»، بل «بعض الحیوان انسان».
- و اگر دو مفهوم تنها در برخی مصادیق مشترک باشند، نه در همه آنها؛ در این صورت هر یک از آنها از جهتی اعم و از جهتی اخص است. این نسبت را عموم و خصوص من وجه مینامند، مانند: انسان و سفید که بعضی انسانها سفیدند و بعضی سفیدها انساناند(انسانهای سفیدپوست)، اما بعضی انسانها سفید نیستند(انسانهای سیاهپوست و سرخپوست) بعضی سفیدها انسان نیستند؛ نظیر برف که سفید است، ولی انسان نیست؛ بنابر این، نمیتوان به طور مطلق یکی از آنها را اعم از دیگری، یا اخص از دیگری دانست.[i]
[i]. ر. ک: سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 3، ص 2005، تهران، کومش، چاپ سوم، 1373ش