لطفا صبرکنید
1744
- اشتراک گذاری
«کل شیء إذا جاوز حدّه انقلب إلی ضدّه»، یا «الشیء اذا جاوز حدّه انعکس ضده»؛ هر چیزی که از حد بگذرد، اثری معکوس بر جا خواهد گذاشت!
عبارت یاد شده در پرسش، روایتی از معصومان(ع) نیست؛ اما معنا و محتوای آنرا - البته نه به عنوان اصلی کلی در تمام موارد؛ بلکه در برخی مصادیق- با عباراتی دیگر میتوان در برخی از سخنان آنحضرات مشاهده نمود.
به عنوان نمونه، امام علی(ع) در نامهای به فرزندشان امام حسن(ع) چنین مینگارند:
کاملا مراقب باش که (بیاندازه و) در غیر مواردی که لازم است، از خود غیرت نشان ندهی؛ زیرا چنین رفتاری بدان خواهد انجامید که یک زن درستکار تبدیل به یک زن بدکار شود![1]
در همین راستا باید گفت؛ با بررسیهای انجام شده، این قاعده به صورت مستقل در هیچیک از کتابهای فلسفی مورد بحث و گفتوگو قرار نگرفته، ولی برخی فلاسفه گاه در لابهلای مطالب خود، بهگونهای بدان استناد کردهاند که گویا یک اصل کلی و استثنا ناپذیر است.
به عنوان نمونه، ملا صدرا از مسئله عجایب فطرت و آثار عنایت خدای متعال در آفرینش موجودات سخن به میان آورده و افکار بلندپایه انسان را از درک حقایق آن قاصر دانسته و اندیشههای والای بشری را در این موضوع بسی کوتاهتر از آنچه مینماید، نشان داده است.
حکیم سبزواری در توضیح این مطلب، عجایب خلقت را بسیار دانسته ولی علت عدم توجه عموم مردم به آن عجایب را دو چیز معرفی کرده است:
- چون ادراک این عجایب برای انسان بهتدریج در طول زندگی حاصل میشود، حالت شگفتانگیزی خود را از دست میدهد و به صورت یک چیز روزمره و معمولی جلوهگر میشود.
- اینکه طبق قاعده «الشیء اذا جاوز حدّه انعکس ضده»؛ چون آیات بینات و عجایب خلقت از اندازه فزون است، به ضد خود منعکس شده و حالت شگفتانگیزی آنها جای خود را به یک حالت معمولی و متعارف سپرده است:
یا من هو اختفی لفرط نوره الظاهر الباطن فی ظهوره
زیرا ظهور که در اثر شدت از اندازه فزون میگردد، به ضد خود منعکس شده و موجب بطون و خفا میشود.[2]
بر این اساس میتوان گفت؛ اصل اشارهشده در پرسش در موارد فراوانی با واقعیات موجود همخوان است؛ اما بدان صورت، عام الشمول نیست که از آن نتیجه بگیریم؛ مثلا اگر گرما از حد معینی بگذرد، تبدیل به سرما میشود.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 537، ح 9، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 2، ص 337- 338، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366ش.