جستجوی پیشرفته
بازدید
17848
آخرین بروزرسانی: 1398/05/15
خلاصه پرسش
با توجه به برخی تضادهای بین علم و دین چه رابطه‌ای بین این دو وجود دارد؟
پرسش
در موارد زیر سؤال‌هایی داشتم: 1. این‌که مگر مبنای دین از نظر شناخت، عاطفی نیست؟ با این‌که منشأ علوم ادراکی است. هرچه از آغاز تشریع ادیان بگذرد، دین دچار اضافات و آمیخته به فرهنگ‏های مللی که با آنها آشنا شده، می‏شود و اصول اساسی آن با آن اضافات آمیخته می‏گردد، ولی هر چه از مبدأ ابتدایی علم بگذرد. بی آلایش‏تر و صریح‏تر و نتیجه بخش‏تر می‏گردد. 2. این‌که شما تبلیغ می‏کنید اگر در اصول و ضروریات دین شک و تردید و اختلاف ایجاد گردد، باعث بی‌ایمانی پیروان آن خواهد شد و به سستی ارکان آن می‏انجامد ولی شک در مسائل علمی باعث یقین در آن می‏گردد. 3. دین یک امر سلیقه‏ای است و هر کس می‏تواند به هر دین و مسلکی درآید که در نتیجه‏ی آن یک وحدت و یک‌پارچگی حاصل نمی‏گردد. حال آن‌که در علم، به علت وضوح مسیر و عینیت آن همگی توافق نظر داشته و بر یک عقیده استوار است. ممکن است که عقیده‏ای علمی امروز دچار تشتت در آرا باشد. لکن در فردا امید است که آن اختلاف آرا از بین برود، حال آن‌که در دین چنین نیست. خلاصه در خوشبینانه‏ترین حالت، دین می‌تواند جامعه‏ای اخلاقی را برای انسان‏ها بسازد (به شرط آن که خود دین فاسد نشود؛ چون هر زمان دین وارد گردونه می‏گردد مضرات آن بیش از فواید آن است) تا از افتادن به انحطاط برهاند (علوم اجتماعی و علم اخلاق و...) و هم‌چنین با شناخت طبیعت و پی بردن به قوانین آن می‏کوشد که زندگی مادی و معنوی انسان‏ها را ارتقا دهد بهتر نیست با تفکری عمیق‏تر به حقیقت جهان واقف شوید و نور حقیقت را نه با آمیزه‏های دینی، بلکه با حقایق منطقی جهان دریابید؟
پاسخ اجمالی

در پرسش‌های مطرح شده مواردی وجود دارد که پرداختن به هر یک از آنها مقاله‏ی مفصلی را می‌طلبد، ولی ما به طور اختصار به مطالبی اشاره می‏کنیم که امیدواریم در راه‌یابی ما و شما به گوهر و حقیقت دین مؤثر واقع گردد.

  1. از نظر شناخت، مبنای دین عاطفی نیست. واژه‌ی دین کاربردهای مختلفی دارد که حاکی از سطوح و مراحل مختلف دین است.

الف) دین نفس الامری: آنچه در علم الاهی و مشیت ربانی برای هدایت انسان به سوی رستگاری وجود دارد. به دیگر سخن، دین نفس الامری، مسیر بین مبدأ و منتهای آدمی است. و چون گوهر انسان‏ها یکی است، این نسخه‏ی شفا بخش هم لاجرم یکی خواهد بود؛ لذا جهان‌شمول است و وابسته به موقعیت زمانی و مکانی نیست.

این چنین دینی از سه طریق دست یافتنی است:

  1. از راه وحی و شهود که مخصوص عده‏ی خاصی است.
  2. از راه نقل؛ یعنی آنچه از طریق اول(وحی و شهود) آشکار شده، برای ما از طریق نقل به دست آید.
  3. از راه عقل؛ یعنی عقل به دنبال کاوش‏های نظری، برخی از عناصر آن‌را بیابد و بدان آگاه شود. که در ادامه، توضیح آن خواهد آمد.

ب) دین مرسل: آنچه از سوی خداوند برای هدایت انسان به رسولان ارسال شده است که از سویی حاوی عناصر جهان‌شمول است؛ زیرا منبع آن دین نفس الامری است، و از سوی دیگر مشتمل بر عناصر موقعیتی است؛ زیرا در ارسال یک دین، موقعیت زمانی و مکانی و نسلی که این دین برای آنها ارسال می‏شود، مورد لحاظ قرار می‏گیرد.

ج) دین مکشوف: آنچه از "دین نفس الامری" یا "دین مرسل" با مراجعه به عقل یا نقل برای افراد آشکار می‏شود.

د) دین نهادی: آن بخش از "دین مکشوف" که عمومی می‏شود و نهادینه می‏گردد و به صورت آیین گروهی از مردم در می‏آید.

و چون اسلام آخرین دین مرسل است و برای همیشه‏ی تاریخ، در بردارنده‏ی تمام چیزهایی است که از دین نفس الامری به وحی و نقل می‏بایست بیان گردد. ولی چون دین مرسل است، به تناسب مخاطبان و... حاوی عناصر موقعیتی هم می‏باشد، اما باید توجه داشت که هر عنصر موقعیتی از تطبیق یک یا چند عنصر جهان‌شمول یا بخشی از یک عنصر پدید می‏آید. آنچه در اسلام به عنوان فلسفه،[1] یا مکتب[2] وجود دارد، از تأثیر عوامل موقعیتی مصون است؛ زیرا این‌گونه عناصر دینی با توجه به جنبه‌ی ثابت حقایق عالم و آدم شکل گرفته‏اند. البته نظام[3] در هر موقعیتی به شکلی تجلی می‏کند و در واقع دستگاه‏های نهادهای جهان‌شمول به تناسب موقعیت در قالب دستگاه‏های نهادهای موقعیتی که ما از آن به "سازوکار" یاد می‏کنیم، رخ می‏نماید. به عنوان مثال، دستگاه نهادهای سیاسی یا اقتصادی که ما در صدر اسلام مشاهده می‏کنیم، در واقع سازوکار اقتصادی، یا سیاسی اسلام در آن روزگار می‏باشد که توسط شخص نبی اکرم (ص) شکل گرفته است و در هر زمان به کمک علوم بشری بر اساس موقعیت، باید به طراحی این سازوکار مبتنی بر نظام اسلامی دست زد.[4]

پس همان‌گونه که مشاهده گردید نه مبنای دین عاطفه است و نه علم بی‌ارتباط به دین است، بلکه وحی و عقل هر دو در این امر دخیل‏اند و از سوی دیگر عناصر موقعیتی در حوزه‏ی خاص خود طرح می‏گردند و ضربه‏ای به عناصر جهان‌شمولی دین وارد نمی‏سازد.

  1. اگرچه علم تجربی در طراحی سازوکار به مدد ما می‏آید، اما در استنباط عناصر جهان‌شمول و رسیدن به فلسفه، مکتب و نظام اسلامی، کارایی ندارد. به عبارت دیگر، بعد از استنباط عناصر جهان‌شمول دینی به شیوه‏ی فقهی و تحلیلی، نوبت به علوم بشری می‏رسد، که بر اساس فلسفه، مکتب و نظام، به طراحی سازوکار متناسب بپردازد.[5]
  2. انسان دو گونه فعالیت دارد، تدبیری[6] و التذاذی[7] و زمانی به سعادت می‏رسد که فعالیت‏های التذاذی در زیر پوشش فعالیت‏های تدبیری قرار گیرد و در این صورت است که طبیعت با عقل و میل با اراده، انطباق می‏یابد.

محور فعالیت‏های تدبیری یک سلسله غایات و اهداف دور دست می‏باشد و خواه ناخواه به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد، نیازمند است. این فعالیت‏ها نباید با گرایش‏های عالی انسانیت در تضاد باشد و الاّ اگر بر محور هدف‏های حیوانی باشد از فعالیت‏های التذاذی حیوانی بسی خطرناک‏تر است.

آنچه مسلم است، این است که عقل نمی‏تواند در دایره‏ی وسیع و کلی، طرح و برنامه‏ای جامع بریزد که سعادت همه جانبه‌ی انسان را تأمین کند؛ چون بر مجموع مصالح زندگی احاطه ندارد و از این‌جا است که نیاز به ایدئولوژی(مکتب) احساس می‏شود و این افق وحی است که خطوط اصلی شاهراه سعادت را مشخص می‏کند و کار عقل و علم، حرکت در درون این خطوط اصلی است.

و لذا باید گفت علم، ابزار می‏سازد و ایمان، مقصد. علم، سرعت می‏دهد و ایمان، جهت؛ و علم از عهده‏ی مقصد و جهت و طرحی جامع برای سعادت انسان بر نمی‏آید![8]

  1. حال که روشن شد بدون وحی نمی‏توان به سعادت دست یافت، این مشکل باقی می‏ماند که ممکن است این آب زلال در مسیر خود آلوده گردد و فرهنگ‏های مختلف و افکار مختلف چهره‏ی واقعی دین را دگرگون سازند، اما به این بهانه نمی‏توان از خیر آب گذشت و گفت که ما از آب بی‌نیاز هستیم، بلکه باید چاره‏ای اندیشد تا آب را از آلودگی‏ها پاک کرد و در دین اسلام برای حل این مشکل، چاره‏ای اساسی اندیشیده شده است.

ما معتقدیم که اسلام دین خاتم است و خاتمیت در پرتو دو عنصر محقق می‏شود: کمال و مصونیت از تحریف. برای این که اسلام در گذر زمان از تحریف و اضافات و... در امان بماند، از دو عامل بهره برده شده است. اول این‌که منبع اصلی دین اسلام؛ یعنی قرآن از تحریف محفوظ مانده است.[9] دوم این‌که از طرف حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع)، روش خاصی برای بهره برداری از منابع اسلامی پایه‌گذاری گردیده است که در پرتو آن، فهم صحیح از آموزه‏های دینی برای ما امکان‏پذیر می‏باشد، و از این طریق می‏توان در هر روزگاری با مراجعه به منابع اسلامی، اسلام ناب خالص، بی‌پیرایه و بدون تحریف را تشخیص و مسیر روشن الاهی را از سایر مسیرهای گمراهی تمیز داد.[10]

  1. اگرچه عقل در کنار قرآن و سنت به عنوان منابع شناخت دین، مطرح شده است، اما دین در موارد خاصی، حامل معارفی است که عقل بدان راهی ندارد.

قرآن چندین بار این نکته را تذکر داده است که رسول اکرم(ص) به شما چیزی آموخت و مطالبی را برای شما بیان کرد که شما نمی‏توانستید آنها را بدانید و به آن علم پیدا کنید.[11] نه این‌که چیزی را به شما آموخت که شما نمی‏دانستید، اما می‏شد از طریق ادراکات متعارف بدان دست‌رسی پیدا کنید.

در مباحث اعتقادی حرف اول از آنِ عقل است و اگر در موردی نظر قاطعی داد، ما حتی باید ظواهر نصوص را به نفع عقل تغییر دهیم، اما عقل در تمام معارف نمی‏تواند سخن بگوید و اظهار نظر کند، عقل می‏تواند ثابت کند معادی وجود دارد، و نهایتاً ثابت کند که این معاد جسمانی است، اما نمی‏تواند خصوصیات معاد جسمانی و اتفاقاتی را که در روز قیامت می‏افتد تبیین کند.

در ساحت فروع و فقه هم عقل به عنوان یکی از منابع شمرده می‏شود. مثلاً تقلید که از فروعات فقهی است، ثمره‏ی مبارک تعقل می‏باشد و... . با این حال، عقل با محدودیت‏هایی هم مواجه است و از آن جمله است:

الف) ادراک عقل منحصر در کلیات است و در غیر آن، از ابزار دیگری مانند حس استفاده می‏شود، و چون گاهی در حس خطا رخ می‏دهد، در تحلیل ادراکات حسی و نتیجه‏گیری از آن که کار عقل است، هم خطا صورت می‏گیرد.

ب) در بعضی از محدوده‏ها مثلاً در جزئیات معاد، عقل حکمی ندارد.[12]

نتیجه این‌که چگونه می‏توان به وسیله‏ی علم که بر مبنای حس است به معارف یقینی در همه‌ی مسائل دست یافت تا از دین بی‌نیاز شد؟!

  1. در ساحت اعتقادات، تقلید مذموم است و اعتقاد باید بر مبنای تعقل و استدلال باشد و در فروعات و احکام هم اگرچه باید تقلید کنیم، اما هم تقلید مبنایی عقلانی دارد و هم مجتهد بدون دلیل حکمی را ارائه نمی‏کند؛ یعنی استخراج حکم و فتوا دادن هم از طرف مجتهد، از طریق استدلال و بر مبنای تعقل بوده، و در هر دو ساحت، شک امری ممدوح و پسندیده است؛ زیرا شک اولین پله برای دست‌یابی به حقیقت است و انسان که شک و تردید نداشته باشد، تلاشی هم برای یافتن حقیقت انجام نمی‏دهد، اما باید توجه داشت که شک، پله‌ی اول و پل گذر می‏باشد و درجازدن و توقف و در شک غوطه خوردن، نه تنها در مباحث دینی مورد پذیرش نیست، بلکه در مباحث علمی هم مذموم و اتلاف عمر تلقی می‏گردد. مگر در بین ما پذیرفته است که عامه مردم و آنهایی که از دانش پزشکی بی‌بهره‏اند، به نسخه شفابخش پزشک بی‌توجه باشند و به بهانه شک و تردید از داروی حیات بخش او استفاده ننمایند؟

این چه افتخاری است که انسان، مانند سوفسطایی‌ها در همه چیز شک کند و در آن غوطه‏ور گردد و غرق شود؟ البته نباید از این نکته غفلت ورزید که به جهت مصالحی نباید این شک را همگانی کرد و ابراز نمود؛ زیرا عده‏ای توان فهم آن‌را نخواهند داشت و قادر نخواهند بود از شک عبور کنند و از آن به عنوان پلی در دریافت حقیقت استفاده کنند. از این جهت دین، فرقی با علم ندارد.[13]

  1. ما معتقد نیستیم که دین یک امر سلیقه‏ای است. دین از نظر ما صراط مستقیم و راه راست بشری است و توحید با سعادت بشری در ارتباط است و مانند انتخاب مسکن و لباس و... نیست که به سلیقه‏های افراد بستگی داشته باشد.

دین مانند آزادی است که به همه‏ی انسان‏ها مربوط می‏شود و از این جهت جزو حقوق عمومی انسان‏ها شمرده می‏شود.[14]

  1. از نظر ما "پلورالیزم" در امر دین، مورد پذیرش نیست و این‌گونه نیست که هر کسی بتواند به هر دین و مسلکی در آید.[15] مگر می‏شود معرفت‏ها و عقاید متضاد و متناقض، همه درست و حق باشند؟[16]

این‌که صاحبان این عقاید متضاد حسن نیت داشته و حقیقتاً در پی یک چیزند، مشکل حق و باطل و صدق و کذب را در مرحله شناخت و اعتقاد حل نمی‏کند.

  1. اگر در علم، مسائلی وجود دارد که مورد توافق همگان است، در ادیان الاهی هم اصول مشترکی وجود دارد که همه بر آن توافق دارند و پرداختن به این خود مقاله‌ی مستقلی را می‏طلبد و اگر امروز، پراکندگی نظریات علمی به بهانه‌ی کشف حقیقت در آینده مضر نیست؛ چرا همین سخن در مورد دین مقبول نیست؟!

اولاً: در اسلام در اصول و مسائل اساسی بین علما، اختلافی نیست و اگر هم در مباحث جزئی اختلاف وجود دارد، به اصل هدایت و سعادت انسان‏ها، لطمه و ضرری وارد نمی‏سازد. ثانیاً: این اختلافات جزئی در فروعات هم در آینده با ظهور امام زمان(عج) برچیده می‏شود، و اگر در علم احتمال چنین چیزی است که در فردا این اختلافات اساسی در مسائل مهم علمی به کناری نهاده شود، در دین این مسئله به حدّ یقین و اطمینان رسیده است.

  1. "دین" در کجا وارد گردونه شد و مضرات آن بیش از فواید آن بود؟ مگر در صدر اسلام نبود که با ورود دین در زندگی مردمی که در جاهلیت به سر می‏بردند، انقلابی پدید آمد و تمدنی بنیان نهاده شد که آن‌چنان تابناک و درخشنده بود که دیگران در برابر او سر تعظیم فرود آوردند و به حقانیت آن اعتراف نمودند.[17]

افرادی که در برابر پیشرفت‏های اخیر صنعتی اروپا و آمریکا خود را باخته‏اند، ذخایر فنی و فرهنگی و تحقیقات علمی مسلمانان و اثر قاطع آن‌را در جنبش اخیر غرب فراموش کرده و یا نادیده می‏گیرند.

حرکتی که اسلام به بشریت داد، چنان نیرومند و سازنده بود که در کوتاه‌‏ترین مدت، عقب افتاده‌‏ترین ملل روی زمین را پیش افتاده‏تر از همه نمود و امواج آن تا مدت‏ها حیات تازه و ترقی و روشنی به جهانیان بخشید.

روزی که اسلام قدم بر زندگی مردم گذاشت، همه چیز را دگرگون کرد. دگرگونی در احساس و ادراک، دگرگونی در فکر و اندیشه، دگرگونی در تمام شئون زندگی و روابط فرد و اجتماع پدید آورد.

اسلام در قرن دوم طلوع خود، خیلی سریع ولی آرام و طبیعی پیش رفت. از سواحل دریای مدیترانه تا صحرای آفریقا و از کرانه‏های اقیانوس اطلس تا دیوار چین را در برگرفت و بر وسیع‏ترین و نیرومندترین قدرت‏های حاکم آن‌روز جهان دست یافت. در شمال، سربازان مسلمان کوه "پیرنه" را پس از فتح اندلس زیر پا گذاشته و به شهرهای مرزی فرانسه می‏رسیدند و دسته‏ی دیگر در ناحیه‏ی شرقی پس از فتح "سند و پنجاب" به سوی چین پیشروی می‏کردند... .[18]

  1. دین در سه بخش برای انسان برنامه و حرف دارد و در تلاش است که به تصحیح سه نوع ارتباط بپردازد:

الف) ارتباط انسان با خود،

ب) ارتباط انسان با دیگران و غیر خود (طبیعت و جامعه)،

ج) ارتباط انسان با خدا.

از این‌رو هم به دنیا توجه می‏کند و هم به آخرت. اسلام به دنبال آبادانی دنیایی است که آخرتش را هم آباد کند و چنین چیزی از عهده‏ی اخلاق دنیایی و... خارج است. دین هم به دل توجه دارد و هم به عقل و برنامه‏های آن در سه بخش فوق الذکر می‏باشد. و به هیچ وجه علم قادر نیست در این سه قسمت جایگزین دین شود.[19]

چگونه اخلاقی که بر مبنای دنیا بنا شده است می‏تواند ضمانت اجرایی داشته باشد و جایگزین اخلاق دینی گردد و...؟

چگونه علم می‏تواند برای بشری که تاکنون از او و ابعاد وجودیش شناخت کاملی پیدا نکرده است، برنامه‏ای جامع عرضه کند و سعادت او را تأمین نماید؟ مگر دین شناخت‏های برآمده از تجربه و طبیعت را که به منظور کشف قوانین طبیعت صورت می‏گیرد، غیر دینی می‏شمارد؟ چرا برخی دین را مخالف شناخت‏های برآمده از تجربه و طبیعت قرار می‌دهند و فکر می‏کنند در دین، شناخت طبیعت جایگاهی ندارد؟ ما هم قبول داریم که علوم بشری کارسازنند، اما همان‌گونه که قبلاً هم بیان شد، علوم اجتماعی و ... در طراحی سازوکارهای مناسب به مدد ما می‏آیند و از ارائه‏ی مکتب و فلسفه و نظام، عاجز می‏باشند و بشر در مرحله‏ی نخست، پیش از هر چیز به برنامه و مکتب نیازمند است و آن‌گاه به سازوکار و در اسلام، طراحی سازوکارهای مناسب به خود انسان‏ها واگذار شده است و دین متکفل اموری است که علم به تنهایی قادر نیست آنها را به دوش بکشد.[20]


[1]. عناصر دینی‌اى که نمود جهان بینى اسلام در یک حوزه‏ى خاص مانند سیاست یا اقتصاد می‌باشد و نسبت بین آنها و جهان‌بینى اسلامى، همان نسبت جزئى به کلى است.

[2]. عناصرى که از نتایج جهان‌بینى و فلسفه‏اند و از قبیل "باید"ها می‌باشند و در عین حال جنبه‏ى زیر بنایى دارند و شامل مبانى و اهداف می‌گردند.

[3] مجموعه‏اى از نهادهاى جهان‌شمول که بر اساس مکتب عرضه می‌شوند و با یکدیگر روابط خاصى دارند و دستگاهى هماهنگ را تشکیل می‌دهند که بر اساس مبانى تحقق بخش اهداف خواهند بود. و می‌توان "نهاد" را این‌گونه تعریف کرد: برآیند عینى مبانى و اهداف مکتب بدون وابستگى به موقعیت و سامان‏مند به حقوق جهان‌شمول.

[4]. ر. ک: هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد، ص 383 – 404، قم، خانه خرد، چاپ دوم، 1381ش.

[5]. همان، ص 403 - 404.

[6]. کارهایى که بر مبناى مصلحت است و انسان آنها را با نیروى عقل و اراده‏ى خود انجام می‌دهد.

[7]. کارهایى که به حکم میل و احساس صورت می‌گیرد و منشأ غریزى دارد.

[8]. ر. ک: مطهرى، مرتضى، مقدمه‏اى بر جهان‌بینى، ج 1 و 7، ص 22 - 71 ؛ 253 - 262.

[9]. بر این مسئله هم تاریخ جمع قرآن شهادت می‌دهد و هم خود قرآن که فرمود: "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون"، حجر، 9.

[10]. از این روش در اصطلاح فقها به فقه جواهرى یاد می‌شود. ر. ک: هادوى تهرانى، مهدى، باورها و پرسشها، ص 26 – 31، قم، خانه خرد، چاپ سوم، 1383ش.

[11]. بقره، 150؛ 236، "علمکم مالم تکونوا تعلمون".

[12]. باورها و پرسشها، ص 46 - 58.

[13]. ر. ک: مطهرى، مرتضى، پانزده گفتار، ص 227 - 247.

[14]. ر. ک: مطهرى، مرتضى، جهاد، ص 41 - 55.

[15]. ر. ک: قدردان قراملکى، محمد حسن، قرآن و پلورالیزم؛ ربانى گلپایگانى، على، تحلیل و نقد پلورالیزم دینى.

[16]. (پلورالیسم دینى و قرائت‌هاى مختلف از دین)، 118.

[17]. در این بخش مطالعه کتب زیر سودمند است: مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ترجمه‏ى مقدمه‏ى ابن خلدون؛ میرباقرى، سید محمد مهدى، ضرورت مهندسى تمدن اسلامى، ص 13 – 30؛ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 11، ص 77؛ دائرة المعارف قرن بیستم، ج 6 و...؛ گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، میرهوف، میراث اسلام.

[18]. ر. ک: موسوى لارى، مجتبى، سیماى تمدن غرب، ص 167 - 346.

[19]. (علم و عقل و دین، قرآن و علوم)، 111.

[20]. منابع برای مطالعه بیشتر: هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص 13 – 56؛ همو، باورها و پرسشها.؛ همو، مبانی کلامی اجتهاد.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها