جستجوی پیشرفته
بازدید
69638
آخرین بروزرسانی: 1391/08/21
خلاصه پرسش
دلایل بدگمانی چیست؟ و راه های درمان آن چیست؟
پرسش
دلایل بدگمانی چیست؟ و راه های درمان آن چیست؟
پاسخ اجمالی

در آموزه های دینی به شخصی که دیگران را زشت می پندارد، بدگمان می گویند؛ از این رو به آنچه در متون اسلامی در این باره آمده است می پردازیم.

 

بدگمانى به معناى سوء ظن، بدخیالى، خیال و اندیشه بد داشتن درباره کسى است. به عبارت دیگر، بدگمانى آن است که انسان، درباره رفتار و گفتار دیگران، افکار و خیال هاى ناروا کند و به آن ترتیب اثر دهد و آن خیال را، به صورت یک واقعیت ببیند.

 

قلمرو بدگمانى عبارت است از: بدگمانى به خدا، بدگمانى به مردم، بدگمانى به خود.

 

دو قسم اول از جمله اوصاف رذیله و گناهان بزرگ محسوب مى شود و در اسلام از آن نکوهش شده است.

 

اسباب بدگمانى در مظنون عبارت است از: قرار گرفتن در مواضع تهمت، همنشینى با افراد بد و شرور. و در فرد بدگمان عبارت است از: ضعف و ناهنجارى درونى، شتاب زدگى، بى ‏ایمانى.

پاسخ تفصیلی

از دیدگاه ‏اسلام روابط اجتماعی انسان ها در مرحله اندیشه، بر اصول «خیرخواهى»، «محبّت و مودت»، «حسن ظنّ» و مانند آن مبتنی است؛ بدین معنا که مسلمان باید صفحه اندیشه و نیت خود را نسبت به برادران‏ و خواهران دینى خود نیکو و زیبا سازد؛ اندیشه خیر خواهی، نصیحت، دوستی و سعادت آن‏ها را در سر داشته و از نقشه ‏کشى و توطئه ‏چینى بر ضرر آنان بپرهیزد.

 

آنچه در سؤال مطرح شده، در آموزه های دینی به بدگمانی تعبیر شده است که این مسئله را در چند بخش مورد بررسی قرار می دهیم:

 

1. معنای بدگمانی

 

بدگمانى در لغت به معناى سوءظن، بدخیالى، خیال و اندیشه بد کردن درباره دیگران آمده است. به عبارت دیگر، بدگمانى، آن است که انسان، درباره رفتار و گفتار دیگران، افکار و خیال های ناروا داشته و به آن ترتیب اثر دهد و آن خیال را به صورت یک واقعیت ببیند. به عنوان مثال، مردی را در حال گفت و گو با زنی دیده و به ذهنش خطور کند که این دو با هم رابطه نا مشروع دارند، گفت و گوى آنها، عاشقانه است و در عمل، با آن شخص، معامله یک انسان بدکار، بدعمل و بدچشم بکند و از او سلب اطمینان نماید. به چنین حالتی بدگمانی و به آن که درباره دیگران این گونه اندیشه بد دارد، بدخواه، بدگمان و بداندیش گویند.

 

2. قلمرو بدگمانی

 

الف) بدگمانی به خدا: بدگمانى نسبت به خدا، همان حالت یأس و نومیدی از رحمت واسعه الاهی است، که از گناهان بسیار بزرگ، محسوب می شود.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: بزرگ ترین گناهان کبیره، بدگمانی به خدا است. [1] انسان باید از عذاب الاهى، بیمناک باشد، ولی نباید از رحمت خدا، مأیوس شود، او باید به وظایف خود، عمل کند، خلوص نیت داشته باشد، از گناهانش بترسد، و در عین حال به عفو و بخشش پروردگار امیدوار باشد.

 

امام رضا (ع) مى ‏فرماید: گمان خودت را، به خدا خوب کن؛ زیرا خداوند مى‏ فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن نسبت به خودم هستم، اگر گمان خوب به من داشت، به او نیکى مى‏کنم و اگر گمان بد داشت، با او به بدى رفتار خواهم نمود. [2]

 

ب) بدگمانى به مردم: بدگمانى نسبت به مردم آن است که انسان نسبت به افراد جامعه بدون آن که واقعاً کار ناشایستى انجام داده باشند، فکر و خیال بد کند و به آن ترتیب اثر دهد. این نوع بدگمانى، همانند نوع اوّل (بدگمانی به خداوند) از صفات زشت و از جمله گناهان محسوب مى ‏شود. على (ع) می فرماید: بدگمانى به (انسان) نیکوکار، بدترین گناه و زشت‏ترین ستم است. [3]

 

ج) بدگمانى به خود: بدگمانى نسبت به خود، آن است که انسان همواره خود را در برابر انجام حقوق خدا و بندگانش مقصّر ببیند. این نوع از بدگمانى، بر خلاف قسم اول و دوم، نه تنها گناه نیست، بلکه از اوصاف برجسته و از مزایاى مؤمنان خالص است؛ زیرا موجب کوشش بیشتر در راه اطاعت و عبادت خدا مى‏ شود و انسان را از غرور و غفلت حفظ مى کند.

 

امام على (ع) می فرماید: اى بندگان خدا! بدانید که مؤمن، صبح را به شام و شب را به صبح نمى ‏رساند، مگر آن که به نفس خود، بدگمان است و پیوسته از او عیب جویی مى ‏کند و توقع کار افزون از او دارد. [4]

 

3. نکوهش بدگمانى در اسلام

 

بدگمانى، یکى از بیماری هاى خطرناک اخلاقى است. کسى که غبار بدگمانى، آیینه دلش را پوشانده، دیگران را در آن زیبا نمى‏بیند و از درک واقعیت ها، ناتوان خواهد ماند. اسلام، پیروان خود را از این صفت زشت بر حذر داشته است. قرآن کریم در این باره مى ‏فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخى از گمان ها، گناه است. [5]

 

همچنین در جاى دیگر مى ‏فرماید: چیزى را که به آن علم ندارى (از روى ظن و گمان) ترتیب اثر مده که گوش و چشم و دل، همگى باز خواست مى ‏شوند. [6]

 

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: همانا خداوند، تجاوز به خون، مال را حرام شمرده و گمان بد بردن به مسلمان را اجازه نمى‏ دهد. [7] على (ع) می فرماید: بدگمانى را نسبت به یکدیگر، دور بریزید؛ زیرا خداوند بزرگ، از آن نهی فرموده است. [8] حضرتش در جاى دیگر فرمود: بدگمانى به کسى که خیانت نمى‏کند، از دنائت و پستى مرتبه است. [9]

 

4. اسباب بدگمانى‏

 

چه کارهایى موجب بدگمانى دیگران مى‏شود؟ به عبارت دیگر، اسباب بدگمانى، نسبت به دیگران چیست؟

 

در پاسخ این پرسش باید گفت: اسباب بدگمانى دو گونه است؛ گاهى در مورد شخص گمان برنده و گاه در باره کسی که گمان بد نسبت به او می رود.

 

اما آنچه سبب بد گمانی برای فرد می شود عبارت است از:

 

الف) ابتلاى انسان بدگمان به ضعف و ناهنجارى خاص، او را به گمانه زنى درباره دیگران وا مى‏دارد.

 

در این باره علی (ع) می فرماید: انسان شرور، به دیگران گمان خیر نمى‏ برد؛ چون آنان را نیز با سرشت خویش می سنجد. [10]

 

ب) بى ‏ایمانى یا ضعف ایمان نیز سبب بدگمانى مى ‏شود، چنان که علی (ع) مى‏ فرماید: بدگمان دین ندارد. [11] همچنین مى ‏فرماید: ایمان با بدگمانى همراه نیست. [12]

 

ج) پستى درونى و دورى از اخلاق زیبا و شخصیت انسانى از اسباب سوء ظن است، همان امام مى ‏فرماید: بدگمانى به کسى که خیانت نمى ورزد، از پستى است. [13]

 

اما مسائلى که در طرف مقابل، (مظنون) سبب بدگمانى مردم را فراهم مى‏سازد عبارت است از:

 

الف) قرار گرفتن در جایگاه تهمت: گاهى بعضى از افراد خود را در معرض گمان بد مردم قرار مى ‏دهند؛ یعنى کارهایى مى‏ کنند که هر کسى مشاهده کند، درباره آنان گمان بد مى‏کند. این کارها از نظر اسلام، مجاز نیست؛ زیرا در چنین صورتى، انسان با اراده خود، گمان بد دیگران را متوجه خود ساخته و مقدمات آن را فراهم نموده است.

 

امیر مؤمنان (ع) می فرماید: هر کس به جاهاى بد، وارد شود، متهم مى‏ شود. کسى که خود را در معرض تهمت قرار دهد، پس ملامت نکند کسى را که به او گمان بد برده است. [14]

 

روایت شده است که روزى رسول خدا (ص) با همسر خود، صفیه، دختر «حى بن اخطب» مشغول حرف زدن بود، مردى از انصار از آن جا عبور مى‏کرد. رسول خدا (ص) او را صدا زد و فرمود: اى فلانى! این زن، همسرم صفیه است (یعنى مبادا گمان بد به ذهنت خطور کند).

 

مرد انصارى گفت: اى رسول خدا! مگر ما جز گمان خوب، تصور دیگرى نسبت به شما مى‏توانیم داشته باشیم؟ حضرت فرمود: شیطان، همانند خون در بدن فرزند آدم جریان دارد و من ترسیدم بر تو وارد شود (یعنى نسبت به من سوء ظن پیدا کنى). [15]

 

ب) همنشینى با اشرار: به طور معمول، انسان هاى بدکردار و شرور، نسبت به صالحان و درستکاران ساکت نیستند، بلکه مى‏کوشند از آنان عیب جویی کنند و اگر ضعف کوچکى در آنان بیابند آن را بزرگ کنند و اگر نقطه ضعفى ندیدند برایشان بتراشند.

 

همنشینى با چنین افرادى سبب مى ‏شود انسان به افراد شایسته بدبین شود و رفتار و تفکرات آنان واژگونه تفسیر و تحلیل گردد و کار نیک آنان زشت جلوه کند.

 

امیر مؤمنان (ع) مى ‏فرماید: همنشینى با افراد بد، بدگمانى به خوبان را در پی دارد. [16]

 

5. زیان هاى بد اندیشى‏

 

بدبینى، پیامدهاى نامطلوبى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد که برخى در زیر مى‏ آید:

 

الف) آثار فردى

 

اول مردم گریزى: زندگى اجتماعى بر اساس انس و الفت میان انسان ها و اعتماد متقابل است، اگر انسان ها به یکدیگر بدگمان شوند، اعتماد متقابل خدشه دار مى ‏شود و انس و الفت به تنفّر و دیگر گریزى مبدل مى‏ شود و فرد بدگمان از دیگران مى ‏گریزد، فاصله مى‏گیرد و تنها مى ‏شود.

 

علی (ع) فرمود: هر کس، گمان خود را، نیکو نسازد، از هر کسى مى ‏ترسد. [17]

 

دوم تباهى عبادت: بدگمانى به دیگران و ترتیب اثر دادن به آن، عبادت انسان را فاسد مى ‏کند و کوله ‏بارى از گناه براى انسان به ارمغان مى ‏آورد. على (ع) مى ‏فرماید: از بدگمانى بپرهیز؛ زیرا بدگمانى، عبادت را فاسد و گناه را بزرگ مى ‏کند. [18]

 

توضیح مطلب این که وقتى انسان به دیگران بدگمان شد، در مورد آنان قضاوت نادرست مى‏کند و به بدگویى و غیبت آنان مى‏ پردازد و خود را نیز برتر از دیگران مى‏ پندارد. در نتیجه، این بدگویى و غیبت و خود برتر بینى، از سویى موجب پوچى و فساد عباداتش مى ‏شود و از سوى دیگر خود این صفات و اعمال رذیله در کنار گناه بدگمانى قرار گرفته و بار گناه انسان بدگمان را سنگین‏تر مى ‏سازد.

 

سوم هلاکت: بدگمانى یکى از بیماری هاى خطرناک روحى است و شخص بدبین و بدگمان، همواره عذاب مى ‏کشد و آیینه دلش بر اثر افکار و خیال هاى باطل تیره شده و از این رهگذر سلامت خود را نیز با گذشت زمان از دست مى‏دهد و به واسطه یأس و ناامیدى ناشى از سوء ظن، خود را به هلاکت مى ‏رساند.

 

حضرت علی (ع) می فرماید: بدگمانى، صاحبش را هلاک و دورى کننده از آن را رستگار مى‏ گرداند. [19]

 

ب) آثار اجتماعى

 

اول عدم اعتماد متقابل: بدگمانى، روح اعتماد جمعى را خدشه دار کرده و امنیت ‏اجتماعى را از بین مى‏ برد، به گونه ای که هیچ کس به دیگرى اعتماد و اطمینان نمى ‏کند. افراد با دیده خیانتکار به هم مى ‏نگرند و از هم دیگر مى ‏گریزند.

 

امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: بدترین مردم، کسى است که به سبب بدگمانى‏اش، به مردم اعتماد نمى‏کند و کسى هم به سبب بدى کردارش به او اعتماد نمى ‏کند. [20]

 

دوم فساد کارها و بر انگیختن دیگران بر شرارت ها: از جمله آثار بدگمانى این است که کارهاى شایسته به فساد کشانده شود؛ زیرا بدگمانى، بى اعتمادى پدید مى‏ آورد و بى اعتمادى، واکنش هاى منفى را در دیگران بر مى‏ انگیزد و به جاى انجام کارها از روى دلسوزى و علاقه، آنان را به برخوردهاى تصنّعى-براى جلب اعتماد- یا به کار شکنى، مشکل تراشى و پیچیده ساختن انجام کارها وادار مى ‏سازد. به عبارت دیگر؛ بدگمانى، انسان هاى قابل اعتماد و درستکار را به استفاده از روش هاى نادرست مى ‏کشاند.

 

حضرت على در این باره (ع) فرمود: بدگمانى، کارها را تباه مى‏کند و انسان را به بدی ها مى ‏کشاند. [21]

 

سوم تیرگى روابط دوستانه: بدگمانى نسبت به دوستان، سبب تیرگى روابط شده، دوستى و صمیمیت را در معرض زوال و نیستى قرار مى ‏دهد.

 

على (ع) می فرماید: بد گمانى بر دل هر کس چیره شود، بین او و دوستش دیگر صلح و صفایى باقى نمى‏گذارد. [22]

 

6. راه هاى مبارزه با بدگمانى‏

 

براى بر طرف شدن بدگمانى، راه هایى وجود دارد که به شرح آن مى‏ پردازیم:

 

الف) اصلاح نفس:بدگمانى از افراد آلوده، شرور و بد طینت سر مى‏ زند؛ یعنى افراد فاسد و آلوده، دیگران را با خود، مقایسه مى ‏کنند و انعکاس رذایل خویش را در آنان مى‏ بینند، از این رو، همه را مثل خود و داراى خصلت خود دانسته، چنین مى ‏پندارد که همه مثل او هستند. شخص بدگمان براى مبارزه با این حالت قبل از هر چیز باید به اصلاح عیب هاى خود بپردازد، تا اگر دیگران را با خود مقایسه مى‏کند، به بدگمانى دچار نشود. از طرف دیگر، توجه داشته باشد که نباید دیگران را همانند خود فرض کند؛ زیرا چه بسا آنها روحیه‏هاى بهتر و عالى‏ترى داشته باشند. از این رو، سزاوار نیست که بدی هاى خود را ملاک قرار داده و نسبت به برادران دینى خیال ناروا داشته باشد. پس یکى از راه هاى مبارزه با سوء ظن، اصلاح عیب هاى خود است.

 

حضرت على (ع) فرمود: خوشا به حال کسى که زشتى و بدى خودش، او را از زشتی هاى مردم منصرف کند. [23]

 

ب) حمل کردن کار مسلمان بر درستى: قاعده کلّى درباره افراد مسلمان این است فرد مسلمان ظاهر الصلاح، اندیشه بد ندارد و کار زشت انجام نمى‏ دهد و به بی راهه نمی رود و به حکم اسلام از بسیارى رذایل و کارهاى زشت پاک است. از این رو، مسلمانان کارهایى که از یکدیگر مشاهده مى‏ کنند، تا آن ‏جا که ممکن است و توجیه قابل قبولى دارد باید آن را حمل بر صحت کنند و از حمل کردن اعمال و گفتار یکدیگر بر بدى بپرهیزند. این کار یکى دیگر از راه هاى مبارزه با بدگمانى است.

 

علی (ع) می فرماید: کار برادر (دینى) خود را به بهترین وجه آن قرار بده؛ تا این که کارى کند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچ گاه به سخنى که از (دهان) برادرت بیرون مى‏ آید، گمان بد مبر در صورتى که براى آن سخن، تفسیر نیکویى مى ‏یابى. [24]

 

ج) پرهیز از شتابزدگى: یکى از راه هاى مبارزه با بدگمانى این است که اگر انسان درباره برادران مسلمان خود چیزى شنید فوراً قضاوت نکند و ترتیب اثر ندهد، بلکه صبر کند تا آن خبر براى او تأیید و یا تکذیب شود. در صورتى که به طور اطمینان آورى تأیید شد، آن گاه ترتیب اثر دهد.

 

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر گاه گمان «بد» بردى، (آن را مطلبى ثابت و محقق نگیر و زود) قضاوت نکن. [25] حضرت على (ع) نیز فرمود: اى مردم! هر که برادر (دینى) خود را شناخت و دانست که در دین، محکم و استوار است و در گفتار و کردار به راه راست قدم مى ‏نهد، نباید گفتار (بد) مردم را درباره او گوش بدهد ... [26]

 

د) تفکّر درباره زیان هاى بدگمانى: یکى دیگر از راه هاى مبارزه با بدگمانى، تفکّر درمورد زیان هاى فردى و اجتماعى آن است.

 

7. موارد جواز بدگمانی

 

آیا بدگمانى همیشه مذموم است؟

 

ممکن است این سؤال به ذهن کسى خطور کند که آیا بدگمانى در همه جا و نسبت به هر کس، زشت است، یا بستگى به شرایط زمانى و افراد مختلف دارد؟

 

در پاسخ باید گفت؛ آنچه از روایات به دست مى ‏آید، این است که در برخى موارد بدگمانى، مجاز، بلکه لازم است که به برخی از آنها اشاره مى‏ کنیم:

 

الف) زمان غلبه فساد: در محیطى که بیشتر افراد آن، گرفتار فساد و آلودگى هستند، خوش گمانى کار منطقى و درستى نیست و چه بسا موجب فریب خوردن و ضرر دیدن انسان مى ‏شود.

 

على (ع) می فرماید: هر گاه فساد و تبهکارى بر روزگار و اهلش چیره شد، اگر مردى به مرد دیگرى خوش بین باشد، فریب خورده و نادانى کرده است. [27]

 

روایت شده است که اسماعیل، فرزند امام ششم مى خواست، مقدارى پول در اختیار شخصى (شرابخوار) بگذارد تا برایش تجارت کند. در این باره با پدرش، مشورت کرد. امام (ع) فرمود: فرزندم! آیا نشنیده‏اى که این مرد شراب مى نوشد؟ عرض کرد: مردم این گونه مى‏ گویند. حضرت فرمود: این کار را نکن. (پول خود را به او مسپار) اسماعیل، اندرز پدر را نپذیرفت و سرمایه خود را به او سپرد و مرد نیز براى تجارت به‏ یمن رفت. پس از بازگشت، نه تنها سودى به اسماعیل نپرداخت، بلکه سرمایه‏اش را نیز پس نداد. [28]

 

ناگفته نماند که در چنین محیط هایى انسان نباید به بدگمانى خود، جز آنچه مربوط به جنبه‏هاى احتیاطى است، ترتیب اثر دهد؛ یعنى علاوه بر رعایت احتیاط هاى لازم، باید از تظاهر به اعمالى که از آن بدگمانى و بى اعتمادى نسبت به افراد فهمیده مى‏ شود، خود دارى کند. به عبارت دیگر، در چنین جاهایى باید هوشیار باشد و رعایت احتیاط هاى لازم را بنماید تا فریب نخورد.

 

ب) بعد از صلح با دشمن: خوش بینى به دشمن بعد از صلح و آشتى، نشان خامى و خوش باورى است. مسلمانان باید پیوسته هوشیار باشند و فریب دشمنان را نخورند؛ چرا که ممکن است صلح آنها، حیله جدیدى براى غافلگیر کردن و تسلّط بر مسلمانان باشد.

 

علی (ع) مى ‏فرماید: از دشمنت پس از آشتى او سخت بر حذر باش؛ زیرا دشمن چه بسا خود را نزدیک مى‏ گرداند، تا تو را غافلگیر کند. پس احتیاط و محکم کارى را پیشه کن و خوش گمانى را در این موارد متّهم شمار. [29]

 

گفتنی است؛ طبق قاعده، خوش گمانى نسبت به فاسق هم جا ندارد. البته فاسقى که آشکارا مرتکب فسق مى‏شود؛ زیرا کسى که مخالفت با خدا را با جرأت و جسارت انجام مى‏دهد، اعتماد به چنین کسى نیز، نشان خامى است. [30]

 

برای اطلاع بیشتر به نمایه: انسان و بد بینی سؤال 5311 (سایت: 5484) مراجعه نمایید.

 



[1] پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص 236، دنیای دانش، تهران، 1382 ش.

[2] صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 20، انتشارات جهان، 1378 ق.

[3] آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 263، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، 1366ش.

[4] همان، ص 90.

[5] حجرات، 12.

[6] اسراء، 36.

[7] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 72، ص 201، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

[8] همان، ص 174 ح 4.

[9] غرر الحکم و درر الکلم، ص 263.

[10] همان، ص 105.

[11] همان، 264.

[12] همان.

[13] همان، ص 263.

[14] بحار الأنوار، ج 75، ص 93.

[15] نراقی، ملا مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 319.

[16] بحار الأنوار، ج 71، ص 191.

[17] غرر الحکم و درر الکلم، ص 254.

[18] همان، 263.

[19] همان.

[20] همان.

[21] همان.

[22] همان، ص 264.

[23] نهج البلاغة، ص 256، انتشارات دار الهجرة، قم.

[24] بحار الأنوار، ج 72، ص 196.

[25] همان، ج 74، ص 155.

[26] همان، ج 72، ص 197.

[27] همان.

[28] کلینی، کافی، ج 5، ص 299، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.

[29] بحار الأنوار، ج 33، ص 610.

[30] برگرفته از نرم افزار زمزم اخلاق؛ تولید مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)،(با تلخیص و ویرایش).

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها