لطفا صبرکنید
33775
- اشتراک گذاری
دربارهی این موضوع، لازم است به چند نکته توجه شود:
- هر روایتى در هر جا ذکر شده باشد قابل اعتماد نیست.
- نقش عنصر زمان و مکان در تغییر احکام نباید فراموش گردد.
- در میان احکام پنجگانهی شرعى فقط واجبات و محرمات از حساسیت برخوردار است.
- نسبت به منابع اسلامى باید بهتر و بیشتر کار کرد. مثلاً در مورد سؤال مواردى مانند گریه قابل بحث و گفتوگو است، اگر چه وهابیان گریه را بر مردگان حرم دانستهاند، اما از نظر عقلى گریه امرى پسندیده و مقبول است و در روایات شیعه و اهل تسنن نیز براى گریه نسبت به مردگان و شهیدان مانند حمزه عموى بزرگوار پیامبر(ص) و مادر گرامیش و غیر این دو، شواهد زیادى وجود دارد، که خود رسول گرامى یا اهلبیت او و اصحاب چنین عمل کردند.
- در کلام فقیهان و بزرگان دینى آمده است که هر کار و عملى نسبت به از دست دادن عزیزان، براى شخص مصیبت دیده، پسندیده نیست، بلکه بعضى از کارها افزون بر گناه بودن، کفاره هم دارد و کارهاى ناآگاهانه و غیر دینى مردم را نباید به اسلام یا بزرگان و اولیاى دین نسبت داد.
براى رسیدن به پاسخ ابتدا مناسب است چند نکته را به عنوان مقدمه بررسی کنیم:
- آیا هر روایتی در هر کتابى ذکر شده باشد قابل اعتماد است؟
در این باره باید گفت: اعتماد بر روایات بر اساس ارزیابى آنها از نظر سند و دلالت است، و این مهم به عهدهی کارشناسان مسائل اسلامى است که از آنان به عنوان "فقیه" یا "مجتهد" یاد میشود.
یادآورى این مطلب به جا است که بدانیم بر فرض صحیح بودن یک حدیث، ممکن است حدیث دیگرى با آن در تعارض باشد و نیاز به یک کارِ کارشناسى دیگرى داشته باشد که در نهایت در یک جمعبندى، نتیجهی آن اعلام میشود.
در حقیقت بهرهبردارى از قرآن و حدیث، مانند استفاده از رایانه در زمان ما است؛ یعنى گاهى در صفحه کلید، یک کلید به تنهایى عملى را انجام میدهد، و گاهى دو یا چند کلید با هم، مثلاً براى اجراى یک برنامه تنها کلید اینتر را میزنیم، ولى براى بعضى از کارها باید کنترل را با اینتر بگیریم تا عمل کند.
در آیات و روایات نیز گاهى یک مطلب از آیه یا روایتى به خوبى و به تنهایى قابل استفاده است، ولى گاهى دو آیه یا چند آیه و روایت را باید با هم در نظر گرفت. به عنوان نمونه در یک جا از نهج البلاغه چنین آمده است که امام علی(ع) به هنگام غسل دادن پیامبر(ص)، در سوگ او فرمود: اگر به شکیبایى امر نمیکردى و از بیتابى نهى نمیفرمودى، آنقدر اشک میریختم تا اشکهایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من میماند و اندوهم جاودانه میشد، که همهی اینها در مصیبت تو ناچیز است.[1] ولى در جاى دیگر آمده است که به هنگام دفن پیامبر(ص)، در سوگ او فرمود: همانا شکیبایى نیکو است جز در غم از دست دادن تو، و بیتابى مکروه است، جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ است و مصیبتهاى پیش و پس از تو ناچیزند.[2]
در مورد پوشیدن لباس سیاه چند حدیث در کنار هم آمده است که یکى از آنها میگوید: امیرمؤمنان فرمود: لباس سیاه نپوشید؛ زیرا که آن، لباس فرعون است.[3]
و در حدیث دیگرى امام صادق(ع) میفرماید: رسول خدا(ص) سیاه را مکروه میدانست جز در سه چیز: در عمامه، کفش و کساء.[4]
- نقش "عنصر زمان و مکان" و یا "عنوان ثانوى و تغییر شرایط"، در احکام شرعى قابل دقت است. این مطلب را بعضى از فقهاى بزرگ، مانند امام خمینی(ره) بیان کرده و در زمان رسول گرامى اسلام نیز سابقه دارد. نمونهی آنرا دربارهی زیارت قبور میبینیم، آنجا که بزرگان اهل تسنن نقل کردهاند که رسول خدا(ص) فرمود: من پیش از این شما را از زیارت قبور نهى میکردم، ولى اکنون به زیارت آنها بروید؛ زیرا زیارت قبور سبب زهد در دنیا و یادآورى آخرت است.[5]
ناگفته نماند که دلیل بر زیارت قبور از کتاب و سنت متعدد است، که اکنون مورد بحث ما نیست.
در موضوع مورد بحث نیز، بعضى از صاحبنظران میگویند: پوشیدن لباس سیاه بر فرض اینکه از نظر حکم اوّلیه کراهت داشته باشد، اکنون که به عنوان شعار و احترام به اولیا و بزرگان دینى مطرح است، حکم ثانوى پیدا نموده، به طورى که مخالفت با آن خالى از اشکال نیست.
- میدانیم که در میان احکام پنجگانهی شرعى، دو بخش آن حساسیت ویژهاى دارد: یکى واجبات که باید انجام شود و دیگرى محرمات که باید ترک شود. و به تعبیر دیگر، بایدها و نبایدهاى شرعى و دینى، ولى سایر احکام الزامى نسبت به انجام یا ترک آنها نیست و موضوع مورد پرسش نیز همهی موارد آنها یک حکم ندارد، بلکه متفاوت است که توضیح آن خواهد آمد.
اما در خصوص پرسش مطرح شده که گفته شد سخن پیامبر و اهلبیت را باور کنیم یا گفتهی فقها و علمای امروزی را، چند موضوع قابل بحث و گفتوگو است:
الف) گریه از دیدگاه عقل و علم چگونه است؟
انسان در زندگى با توجه به شرایط گوناگون حالات مختلفى به او دست میدهد که طبیعى و فطرى است، همانطور که گاهى میخندد و شادمان است، گاهى نیز اندوهگین و غمزده و گریان است.
گریه در حقیقت یکى از نیازهاى بشر است که اگر در جاى خود ظهور و بروز کند ارزشمند و سازنده است.
گریه در شرایط سخت به یارى انسان میشتابد و او را از عقدهها و گرفتگى درونى رهایى میبخشد.
گریه گاهى دل را از زنگارها شستوشو میدهد و زمینهی توبه را فراهم میآورد و قساوت قلب را از بین برده، به دل صفا میبخشد.
گریه بر مظلوم نوعى پیوند عاطفى با او و پرخاش و تعارض با ستمگر است.
گریه هم سود بهداشتى دارد و هم سود روحى و هم نفع سیاسى که در جاى خود باید بحث شود.
اما نسبت به اموات و درگذشتگان، انسان وقتى که عزیزى را از دست میدهد به طور طبیعى و فطری محزون و اندوهگین میشود، و بیاختیار اشک از گونههایش جارى میگردد. این یک موضوع روشن و انکارناپذیر در زندگى مردم است. اسلام نیز به عنوان یک دین فطرى، با آن مخالفتى نکرده است.
ب) گریه از دیدگاه شرع چگونه است؟
- گریه از دیدگاه قرآن: در آیات سورهی یوسف، میخوانیم، یعقوب آنقدر گریه کرد و غصه خورد که چشمانش را از دست داد.[6]
البته این منافات با صبر جمیل ندارد؛ چون قلب مردان خدا کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشکهایشان مانند سیلاب جارى شود. این یک امر عاطفى است. مهم آن است که کنترل خویشتن را از دست ندهند؛ یعنى سخن و حرکتى برخلاف رضاى خدا نگویند و نکنند.
- سیرهی پیامبر(ص)، اهلبیت(ع) و مسلمانان، در گریه بر مردگان و شهیدان، جاى بحث فراوانى دارد، و در یک بررسى تاریخى - برخلاف آنچه وهابیان میگویند که گریه بر مردگان حرام است - به این نتیجه میرسیم که رسول گرامى اسلام و یارانش، بر اساس همین خواست فطرى عمل نموده و رفتار کردهاند. اینک برخى از شواهد تاریخى را در این زمینه مطرح میکنیم:
پیامبر اکرم(ص) بر مرگ فرزندش ابراهیم اشک میریخت، وقتی برخی به ایشان اعتراض کردند، پیامبر در جواب فرمود: چشم میگرید و قلب اندوهناک میشود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمیگویم.[7]
و در جاى دیگر میخوانیم که فرمود: این گریه بیتابى نیست، این (گریه عاطفى) رحمت است.
اشاره به اینکه در سینهی انسان قلب است نه سنگ، و طبیعى است که در برابر مسائل عاطفى واکنش نشان میدهد و سادهترین واکنش آن جریان اشک از چشم است. این عیب نیست. این حسن است. عیب آن است که انسان سخنى بگوید که خدا را به غضب آورد.[8]
شاهد دیگر از زندگى پیامبر گرامى دربارهی عموى بزرگوارش حمزه است که گفتهاند:
وقتى در جنگ احد حمزه به شهات رسید، خواهرش صفیّه آمد و در جستوجوى پیامبر(ص) بود، وقتى آنحضرت را یافت، پیامبر بین او و انصار فاصله شد و فرمود: او را به حال خودش بگذارید. صفیّه نزد پیامبر(ص) یا جنازهی حمزه نشست و گریست. هر گاه صداى او به گریه بلند میشد، صداى گریهی پیامبر نیز بلند میشد و هر گاه آهسته میگریست، پیامبر هم آهسته میگریست. فاطمه(ع) دختر رسول خدا(ص) نیز گریه میکرد و پیامبر همراه او میگریست و میفرمود: هرگز کسى مانند تو مصیبت زده نخواهد شد.[9]
همچنین در بعضى از نقلها آمده است: پس از جنگ احد وقتى که رسول خدا(ص) دیدند از خانههاى انصار براى شهیدانشان صداى گریه بلند است، فرمود: اما حمزه گریه کنندهاى ندارد. سعد بن معاذ که این سخن را شنید به سوى زنان طایفه "بنى عبد الاشهل" رفت و آنان را به گریستن بر حمزه فرا خواند، از آن پس هیچ زنى از انصار بر مردهاى نگریست جز اینکه ابتدا بر حمزه گریه کرد، و سپس بر مردهی خود.[10]
از این جریان میتوان فهمید که نه تنها خود آنحضرت بر حمزه میگریست، بلکه گویا به زنان انصار میفرمود که بر وى گریه کنند.
وقتى پیامبر به زیارت قبر مادر خود رفت، به شدّت گریست و از گریهی آنحضرت اطرافیان نیز به گریه آمدند.[11]
در زندگى دخت گرامى پیامبر، نیز آوردهاند: حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول خدا(ص) میگریست و میفرمود: اى پدر، تو به پروردگارت نزدیک شدى و دعوتش را اجابت نمودى. پدر جان اینک، بهشت فردوس مأواى تو است.[12]
دربارهی گریهی رسول خدا(ص) و اهلبیت(ع) و اصحاب، بر مردگان و شهیدان، شواهد دیگرى نیز وجود دارد که به جهت رعایت اختصار از بیان آنها خوددارى میکنیم.
ج) گریه از نگاه فقیهان و کارشناسان مسائل دینى
آیا نظر فقیهان و کارشناسان مسائل دینى، این است که براى سوگوارى عزیزان یا مصیبتها و سختیها و رخدادهاى تلخ روزگار، هر کارى جایز است؟ در این باره نظر بعضى از فقیهان بزرگ را پیرامون سوگوارى میآوریم:
گریه بر میّت جایز است، بلکه گاهى به هنگام اندوه زیاد، مستحب است، ولى باید سخنى که موجب خشم پروردگار است بر زبان جارى نگردد. نیز نوحهخوانى با شعر یا غیر شعر، اگر محتواى آن باطل مثل دروغ و کار حرام دیگر نباشد جایز است، بلکه به احتیاط واجب باید مشتمل بر "واویلا و واى واى" کردن هم نباشد، و بنابر احتیاط واجب به صورت زدن و خراش دادن پوست و چیدن و کندن مو و داد و فریادى که از حد متعارف بیشتر است، جایز نیست...، بلکه در بعضى از امورى که گفته شد کفاره هم واجب میشود.[13]
بنابر این، نظر فقیهان بزرگوار شیعه، همان چیزى است که در روایات و سیرهی اولیاى دین آمده است.
ناگفته نماند که فقیهان و بزرگان دینى به پیروى از رهنمودهاى منابع اسلامى، واژهی صبر را از واژههاى بسیار با ارزش دانسته و در تمام سختیها و مصیبتها و در فراق عزیزان، بر آن سفارش زیادى نمودهاند، تا انسان بر اثر صبر جمیل از اجر فراوان برخوردار شود.
بنابر این، گام نخست و اساسى براى یک مسلمان به هنگام مصیبت و گرفتاریها صبر و شکیبایى است، و گریه و مانند آن نیز مانعى ندارد، ولى آنچه بعضى از مردم انجام میدهند، از قبیل خراشیدن سر و صورت و داد و فریادهاى آزار دهنده و کندن موى بدن و مانند آن مورد تأیید روایات اسلامى و نیز بزرگان دینى نبوده و نیست. در نتیجه سؤال کنندهی گرامى باید برداشت خود را اصلاح نماید.
د) انسان موجودی جامع و چند بعدی
نکتهی مهم اینکه انسان موجودی جامع و چند بعدی است و این ابعاد از یکدیگر تأثیر و تأثر میپذیرند و اسلام از این نکتهی مهم روانشناسی نیز در تقویت و ترویچ دین به خوبی استفاده کرده است و پیامبر گرامی اسلام دستور به گریه کردن برای حضرت حمزه میدهد و خودشان نیز گریه میکند. به همین جهت ائمه(ع) گریه و اقامهی عزای برای امام حسین(ع) سید الشهدا را ترغیب و تشویق نمودند.[14]
[1]. نهج البلاغة، ص 355.
[2]. همان، ص 527، حکمت 292.
[3]. تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، ص 105؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 251، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 347، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 383، ح 5465. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ».
[4]. علل الشرائع، ج 2، ص 347.
[5]. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، محمَّد کامل قره بللی، عَبد اللّطیف حرز الله، ج 2، ص 512، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 262 – 263، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 352، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دهم، 1371ش.
[9]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 167 – 168، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[10]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 3، ص 13، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق؛ شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 9، ص 477، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[11]. سبحانى، جعفر، راهنماى حقیقت، ص 231، تهران، نشر مشعر، چاپ پنجم، 1387ش.
[12]. همان، ص 232.
[13]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 1، ص 93، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، بیتا.
[14]. بحار الانوار، ج 44، ص 291؛ ر. ک: «فلسفه گریهى زائران بقیع»، سؤال 171.