لطفا صبرکنید
12236
- اشتراک گذاری
با توجه به تفسیرهایی که عرفا و اهل فن از هفت شهر عشق عطار نمودهاند، به نظر میرسد منظور از این هفت شهر، همهی اسفار اربعه نیست، بلکه حد اکثر دو تا از آنها است و در سفر اول یا اول و دوم خلاصه میشوند.
با توجه به تفسیرهایی که عرفا و اهل فن از هفت شهر عشق عطار نمودهاند، به نظر میرسد منظور از این هفت شهر، همهی اسفار اربعه نیست، بلکه حد اکثر دو تا از آنها است و در سفر اول یا اول و دوم خلاصه میشوند.
توضیح این که طبق برخی از تفاسیر، منظور از این هفت شهر، هفت مقام از مقامهای سالک است که در سفر اول؛ یعنی سیر من الخلق الی الحق آنها را میپیماید. این هفت شهر به ترتیب عبارتاند از: 1. طبع، 2. نفس، 3. قلب، 4. روح، 5. سرّ، 6. خفىّ، 7. اخفى. [1] این هفت مرتبه نفس در اصطلاح عارفین است. حکما نیز گفتهاند که نفس را هفت مرتبه است: 1. عقل هیولانى، 2. عقل بالملکه، 3. عقل بالفعل، 4. عقل مستفاد، 5. محو، 6. طمس، 7. محق، [2] برای توضیح این مقامها به سؤال 2332 نمایه ( رابطۀ میان نفس، روح، جان، عقل، ذهن و فطرت) مراجعه نمایید.
به عبارت دیگر؛ سفر اول (سفر از خلق به حق) در یک بیان کلی همان رفع حجابهای ظلمانی و نورانی است که در یک بیان تفصیلی هفت مرحله شمرده میشود: این هفت مرتبه همان مراتبی است که عارف رومی به آن اشاره کرده است:
«هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم»[3]
تفسیر مذکور از سوی برخی از عرفا در مورد معنای هفت شهر عشق عطار بیان شده است، ولی برخی دیگر این مقامات را به گونهای دیگر تفسیر کردهاند و آنها را در دو سفر (یعنی سفر اول و دوم) از اسفار اربعه خلاصه کردهاند.
براین اساس، مجموع مقامات در سفر اوّل و دوّم، هفت مقام است: مقام نفس، مقام قلب، مقام عقل، مقام روح، مقام سرِّ، مقام خفّى، مقام أخفى. و چون سالک از مقام روح بگذرد و جمال حقّ بر او متجلّى گردد و خود را در ذات حقّ فانى کند، سفر اوّل او به پایان رسیده و وجود او حقّانى میگردد، و محو بر او عارض میشود، و به مقام ولایت میرسد. و از موقف ذات که مقام سرّ است شروع میکند در سفر دوّم، و در یکایک از کمالات سیر میکند تا آنکه جمیع کمالات حقّ را مشاهده و خود را در تمام اسماء و صفات فانى مىبیند. عالم سرّ، مقام فناء در ذات است. و عالم خفّى که عالىتر است، مقام فناء در صفات و اسماء و افعال است. و عالم اخفى مقام فناء از دو فناء ذات و فناء صفت است که از هر دو عالىتر و آخرین مرحله سفر دوّم است؛ یعنی عالم سرّ، فناء ذات او است که آخرِ سفر اوّل و اوّل سفرِ دوّم است. و عالم خفاء مقام فناء در الوهیت است، و عالم أخفى مقام فناء از هر دو فناء است. پس در این صورت دائره ولایت تمام میشود و سفر دوّم به پایان میرسد و فناى او منقطع میگردد و قدم در سفر سوّم میگذارد. در نتیجه برای طی کردن سفر اول و دوم از هفت مقام (هفت شهر عشق) عبور میکند و وارد سفرهای بعدی میشود. در واقع سفر اوّل عبور از عالم ناسوت و ملکوت و جبروت است، و سفر دوّم عبور از عالم لاهوت است.
[1]. امام خمینی میگوید: «به اعتباری مقامات سه تا هستند و در آیه شریفه بسم اللَّه اشاره به این سه مقام تواند بود: اللَّه، که مقام احدیّت جمع است؛ و اسم که مقام برزخیّت کبرى است؛ و تعیّنات رحمانی و رحیمی مشیّت. و به اعتبارى داراى چهار مقام است: ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت. و به اعتبارى داراى پنج مقام است: شهادت مطلقه، و غیب مطلق، و شهادت مضافه، و غیب مضاف، و مقام کون جامع؛ مطابق حضرات خمس متداول در لسان عرفا .و به اعتبارى داراى هفت مقام، معروف به هفت شهرعشق وهفت اقلیم وجود، در السنه عرفا است. و به اعتبارى تفصیلى داراى صد منزل یا هزار منزل است، که تفصیل آن ازحوصله این مختصر خارج است». سر الصلاة، ص 4-5، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.
[2]. امام خمینی، در این زمینه میگوید: «و بالجمله، مبدأ سفر روحانی بیت مظلمه نفس است، و منازل آن مراحل و مراتب آفا ق و انفس است، و غایت آن ذات مقدس حق است». شرح چهل حدیث،ص590، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول،1371.
[3]. حسن زاده، حسن، سرح العیون فی شرح العیون، ص 539 -540، نشر امیر کبیر، تهران، چاپ اول، 1371.