جستجوی پیشرفته
بازدید
49393
آخرین بروزرسانی: 1393/01/30
خلاصه پرسش
معنای امور اعتباری، انتزاعی و حقیقی چیست؟
پرسش
امور اعتباری، انتزاعی و حقیقی را تعریف کنید؟ همراه با ذکر مثال و ذکر منبع.
پاسخ اجمالی
امور و مفاهیم اصیل یا حقیقی و واقعی؛ عبارت‌اند از آنچه در عالم خارج، تحقق عینى دارند و معلول علّت‌هاى خاص تکوینى می‌باشند؛ مانند تمام موجوداتى که ما در جهان مشاهده می‌کنیم.
اعتبار، در فلسفه، منطق و اصول با معانی مختلفی به‌کار برده می‌شود؛ مانند این‌که گفته شده: مفاهیم اعتبارى، برخلاف مفاهیم حقیقى؛ مفاهیمى هستند که این قابلیت را ندارند که هم در ذهن بیایند و هم در خارج موجود شوند.
مفاهیم انتزاعى، مفاهیمی هستند که وجودشان به وجود منشأ انتزاع آنها است و غیر از این، وجودى ندارند. 
 
پاسخ تفصیلی
امور و مفاهیمی که انسان تصوّر می‌کند یا اصیل‌اند و یا غیر اصیل.
امور متصوّر اصیل
امور و مفاهیم اصیل؛ عبارت‌اند از آنچه در عالم خارج تحقق عینى دارند و معلول علّت‌هاى خاص تکوینى می‌باشند و تنها با انشاى لفظى و قصد و اراده محقق نمی‌شوند، بلکه باید علّت‌هاى خاص آنها موجود باشند؛[1] مانند تمام موجوداتى که ما در جهان مشاهده می‌کنیم. این قسم همان مفهوم حقیقى و واقعی است و در علم اصول فقه نیز هرگاه مفهوم حقیقى اطلاق شود، مراد همین معنا می‌باشد.
امور متصور غیر اصیل
امور و مفاهیم غیر اصیل دو گونه‌اند: الف. اعتبارى (انشائى). ب. انتزاعى.[2]
الف. مفاهیم اعتبارى
اعتبار، اصطلاحی است که در فلسفه، منطق و اصول با معانی مختلفی به‌کار برده می‌شود؛
1. مفاهیم اعتبارى، برخلاف مفاهیم حقیقى؛ مفاهیمى غیر ماهوى هستند؛ یعنی این قابلیت را ندارند که هم در ذهن بیایند و هم در خارج موجود شوند. در این مفاهیم، میان مفهوم و مصداق عینیت برقرار نیست، و حملشان بر مصادیقشان به صورت حمل ماهیت بر افرادش نیست، که از طریق مفهوم بتوان به حقیقت مصداق راه یافت.[3] این دسته از مفاهیم را «معقولات ثانوى» نیز می‌نامند، که خود بر دو دسته‌اند:
أ. مفاهیمى که حیثیت مصداقشان، حیثیت در خارج بودن و منشأ آثار خارجى بودن است؛ مانند: وحدت، فعلیت و وجوب که این امور هرگز بعینه در ذهن وارد نمی‌شوند.[4] این دسته از مفاهیم، «معقولات ثانوى فلسفى» نیز نامیده مى‏شوند.[5]
ب. مفاهیمى که حیثیت مصداقشان، بودن در ذهن است و در خارج تحقق نمی‌یابند؛ مانند مفهوم قضیه، حجّت و معرّف. این مفاهیم را «معقولات ثانوى منطقى» می‌نامند.[6]
2. اعتبار در مقابل اصالت؛ یعنى اعتبارى، چیزى است که تحقق و منشأ اثر بودن آن بالعرض است، در برابر اصیل که تحقق و منشأ اثر بودن آن بالذات است.[7]
3. اعتبارى به معناى آنچه که وجود مستقل و فی نفسه ندارد، بلکه وجودش یک وجود ربطى و وجود در غیر است؛ مانند تمام نسبت‌ها و روابط. [8]
4. مفاهیمى که صرفاً براى دست‌یابى به اهداف و اغراض عملى در زندگى انسان، بر یک سرى موضوعات خاص، حمل و بر آنها تطبیق می‌شوند؛ مثلاً اگر مفهوم «رأس» بر سر انسان یا حیوان که از مصادیق حقیقى آن است اطلاق شود، یک مفهوم حقیقى است. ولى اگر بر یک فرد از انسان، به عنوان علامت و نشانه براى یک سرى اعتبارات و قراردادهاى دیگر مانند رئیس بودن وى و تسلط او بر دیگران مثل تسلط سر بر بدن، اطلاق شود، یک مفهوم اعتبارى است. این قسم را «انشایى» نیز می‌گویند.[9]
دو نکته درباره امور اعتباری
اول: در امور اعتبارى، اعتبارکننده؛ یا شرع است و یا عرف و عقلا. در برخى موارد نظر شرع و عرف در امر اعتبارى یکسان است و در برخى موارد نظر آنها مختلف است؛ مثلاً ملکیت پسر بزرگ‌تر بر برخى اموال میت مانند شمشیر و غلاف‏ آن، انگشتر، و لباس مصرف شده میت. ملکیت فقرا و سادات در خمس و زکات، از اعتبارات شرع مقدس است، و در موارد بسیارى مانند ملکیت انسان نسبت به مال خود، هم شرع آن‌را معتبر می‌داند و هم عرف و عقلا.[10]
دوم: سبب جعل و منشأ اعتبار؛ گاهى امرى تکوینى است؛ مانند مرگ انسان که منشأ ملکیت ورثه نسبت به اموال او است و مرگ امرى تکوینى می‌باشد. گاهى منشأ اعتبار، کاری از کارهای اختیارى انسان است؛ مانند بیع معاطات و صید حیوانات وحشى که افعالى اختیارى و منشأ انتزاع ملکیت هستند. گاهى منشأ انتزاع، کار غیر اختیارى است؛ مانند قتل غیر عمد که فعلى غیر اختیارى است و موجب ثبوت دیه می‌شود. گاهى منشأ انتزاع صیغه‌اى از افعال است، مانند صیغه امر و نهى و سایر الفاظ که منشأ احکام تکلیفى و وضعى هستند، و گاهى منشأ اعتبار تنها قصد و اراده است؛ مانند این‌که شارع بعضى از چیزها را براى مکلفین مباح دانسته، و همین‌طور مانند اباحه تصرّف در اموال، با رضایت صاحب آنها.[11]
ب. مفاهیم انتزاعى
مفاهیم انتزاعى، مفاهیمی هستند که وجودشان به وجود منشأ انتزاع آنها است و غیر از این، وجودى ندارند.[12] به عبارت دیگر؛ همان معناى لغوى انتزاع؛ یعنى برگرفتن و کندن لحاظ شده[13] و انتزاع به این اعتبار است که این امور از امور دیگرى برگرفته و کنده شده‌اند. بنابر این، وجود آنها وابسته و متوقّف بر وجود آن منشأ انتزاع است.
امور انتزاعى بر دو قسم‌اند:
الف. قسمى که منشأ انتزاع آن در خارج است؛ مانند: فوقیت، تحتیت و بنوّت.
ب. قسمى که منشأ انتزاع آن عالَم اعتبار است؛ مانند: سببیت، شرطیت و مانعیت.
در فلسفه، انتزاع به یک عمل خاص ذهنى گفته می‌شود که ذهن پس از درک چند چیز مشابه و مقایسه آنها، از صفت مشترک بین آنها یک مفهوم کلى می‌سازد که قابل صدق بر همه افراد است؛ مانند مفهوم انسان که از ملاحظه حسن، حسین، على، رضا و ... انتزاع شده است.[14]
 

[1]. ملکى اصفهانى، مجتبى، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص147، قم، نشر عالمه، چاپ  اول، 1379ش.
[2]. همان؛ ر.ک: سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 236، انتشارات دانشگاه تهران‏، چاپ سوم، 1373ش.
[3]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص 147 – 148؛ طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 256، مؤسسه نشر اسلامی، قم.
[4]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص 148.
[6]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص 148؛ جبر، فرید، دغیم، سمیح، العجم، رفیق، جهامى‏، جیرار، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب‏، ص 933، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون‏، چاپ اول، 1996م؛ جرجانی، سید علی بن محمد، کتاب التعریفات‏، ص 97، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، 1370ش.
[7]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص 148.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. همان، ص 149 – 150.
[11]. همان، ص 150 – 151.
[12]. همان، ص 149؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 297 و 236؛ ولایى، عیسى‏، فرهنگ تشریحى اصطلاحات اصول، ص 121، تهران، نشر نی‏، ‏چاپ ششم، 1387ش.
[13]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج ‌1، ص 357، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌7، ص 42، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[14]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص 149.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها