لطفا صبرکنید
بازدید
32734
32734
آخرین بروزرسانی:
1394/01/23
کد سایت
fa32041
کد بایگانی
37385
نمایه
مراتب و عوالم معنوی و مادی نفس انسانی
طبقه بندی موضوعی
انسان شناسی|حکمت نظری و عملی|انسان شناسی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
مراتب و عوالم نفس انسانی چیست؟ و جای قوای شهوت و غضب در کدامیک از این مراتب است؟
پرسش
میگویند هر قوایی در نفس انسان، عالَم مربوط به خود را دارد. قوای شهوت و غضب مربوط به چه عالَمی میشوند؟
پاسخ اجمالی
نفس(به معنای اعّم) که یکی از تعابیر بُعد غیر مادی آدمی است، از نظر فیلسوفان امری بسیط است که در عین بساطت و وحدتی که دارد، مجموعهای از تواناییها را دارد که از آن با عنوان «قوای نفس» نام بردهاند.
فیلسوفان، عرفا و دانشمندان اخلاق؛ هر کدام با توجه به نگرش خاص نسبت به نفس انسانی؛ مراتب، مقامها و عوالمی را برای آن بیان کردهاند که این تفاوت بیانگر نگرش خاص این علوم به مقوله انسانشناسی است.
برای نفس انسانی سه مقام و عالم وجود دارد: مقام عقل و قدس، مقام نفس و خیال، و مقام حسّ و طبیعت. حواس و قواى ادراکی و تحریکی در مقام خیال و عالم نفس حیوانى موجودند. و براى نفس در عالم حسّ و طبیعت؛ شهوت، غضب، دردمندی و غمگینی و شادی وجود دارد. و همه اینها در مقام عقل به گونه مقدّس موجودند.
همچنین مراتب مادی و ظاهری نفس انسانی عبارت است از: حواس پنجگانه.
فیلسوفان، عرفا و دانشمندان اخلاق؛ هر کدام با توجه به نگرش خاص نسبت به نفس انسانی؛ مراتب، مقامها و عوالمی را برای آن بیان کردهاند که این تفاوت بیانگر نگرش خاص این علوم به مقوله انسانشناسی است.
برای نفس انسانی سه مقام و عالم وجود دارد: مقام عقل و قدس، مقام نفس و خیال، و مقام حسّ و طبیعت. حواس و قواى ادراکی و تحریکی در مقام خیال و عالم نفس حیوانى موجودند. و براى نفس در عالم حسّ و طبیعت؛ شهوت، غضب، دردمندی و غمگینی و شادی وجود دارد. و همه اینها در مقام عقل به گونه مقدّس موجودند.
همچنین مراتب مادی و ظاهری نفس انسانی عبارت است از: حواس پنجگانه.
پاسخ تفصیلی
فیلسوفان، دانشمندان اخلاق، و عرفا هر کدام با توجه به نگرش خاص نسبت به نفس انسانی، مراتب، مقامها و عوالمی را برای آن بیان کردهاند که البته هیچکدام با هم منافات نداشته و تنها تفاوت در نگرش خاص علم مورد نظر به مقوله انسانشناسی میباشد. در اینجا نگاهی کوتاه به دیدگاههای کلی دانشمندان فلسفه، عرفان و اخلاق نسبت به مراتب و عوالم نفس انسانی خواهیم انداخت.
نفس(به معنای اعّم) که یکی از تعابیر بُعد غیر مادی آدمی است،[1] از نظر فیلسوفان امری بسیط است که در عین بساطت و وحدتی که از آن انتزاع میشود، مجموعهای از تواناییها را دارد که از آن با عنوان «قوای نفس»[2] نام بردهاند. بدینترتیب، وجود قوای متعدّد نفس با بساطت و وحدت آن، ناسازگار نیست؛ چرا که این کثرت قوا از مراتب گوناگون نفس بسیط آدمی انتزاع میشود و این شکلی از وحدت در عین کثرت است که صدرالمتألهین شیرازی با عبارات مشابهی به آن تصریح کرده است. از آن جمله میگوید: «پس نفس با یکپارچگی و وحدتی که دارد، همه قوای مدرکه (درککننده) و محرکه (به حرکت درآورنده) را در بردارد».[3]
مراتب معنوی و باطنی نفس انسانی
قوای عاقله، شهویه، غضبیه و وهمیه[4] که موضوع بحث دانشمندان اخلاق است و در شمار مباحث مهم علم اخلاق و حکمت عملی جای میگیرد[5] و نیز توانایی احساس، تخیّل، توهّم و تعقّل(قوای مدرکه) که مورد گفتوگوی فیلسوفان و در شمار مباحث حکمت نظری است، همه از تواناییهای نفس آدمی است. البتّه برخی از این قوا در مرتبه دانی نفس و برخی در مرتبه عالی آن قرار گرفته است؛ برای نمونه؛ قوه غضبیه و شهویه به مرتبه حیوانی نفس آدمی مربوط میشود؛ ولی قوه عاقله، به مرتبه عالی نفس آدمی ارتباط دارد. همچنین احساس، تخیّل و توهّم، به «حساسیّت» انسان بازمیگردد که فصل حیوانیّت او است (حیوان = جسم نامی حسّاس)، در حالیکه تفکّر به «ناطقیت» که فصل انسانیّت او است[6] (انسان = حیوان ناطق) مربوط میشود.
از آنجا که انسان، یک نفس بسیط بیشتر ندارد، فیلسوفان، همه این قوا را با نفس او متّحد شمردهاند؛ اگر چه از حیث مراتب، مختلف بوده، در زمانهای گوناگون بروز و ظهور متفاوت داشته باشند؛[7] ولی آنچه نزد فیلسوفان مسلّم است، آن است که تحقّق مرتبه انسانیت به پیدایی مرتبه «نطق» است که فصل اخیر انسان بهشمار میرود و فصل اخیر هر حقیقتی، در برگیرنده تمام کمالات مقوّم آن حقیقت است؛ پس نفس ناطقه بشری، همه کمالات لازم برای تقوّم حقیقت انسان را در خود دارد و بر این واقعیت مشعر است که تمام کمالات اجناس بعید و قریب انسانیّت در نفس ناطقه انسان، جمع شده. هر کمالی که در «جسمیّت» «نباتیّت» و «حیوانیت» نهفته است، در «ناطقیت» وجود دارد.[8]
میتوان گفت: روشنترین بیان فلسفه درباره مراتب و عوالم نفس انسانی این است که بگوییم: برای نفس انسانی سه مقام و عالم وجود دارد: مقام عقل و قدس، مقام نفس و خیال، و مقام حسّ و طبیعت.[9] هر چه براى نفس در یکى از این مقامات حاصل باشد در دو مقام دیگر نیز حاصل است، ولی در هر مقامى به حسب آن مقام. پس، حواس و قواى ادراکی و تحریکی در مقام خیال و عالم نفس حیوانى موجودند. و براى نفس در عالم حسّ و طبیعت؛ شهوت، غضب، دردمندی و غمگینی و شادی وجود دارد. و همه اینها در مقام عقل به گونه مقدّس موجودند.[10]
محقق سبزواری درباره وظیفه و فعالیت قوای شهوت و غضب میگوید: بدان که قوّت محرّکه حیوانیّه دو قسم است: یکى باعثه که آنرا «نزوعیّه» و «شوقیّه» نیز گویند، و دیگرى عامله مباشره که علّت قریبه حرکت است. و باعثه نیز، دو قسم است: شهویّه، و غضبیّه. چه، اگر [چیزى انسان را] بر میانگیزاند، [از روى] شوق به جانب لذیذى و جلب منفعتى، آن قوّت «شهویّه» است، و اگر بر میانگیزاند شوق به دفع مکروهى و غلبه بر موذّئى، آن قوّت «غضبیّه» است. و هر دو، مستخدماند قوّت محرّکه عامله را، بر تحریک اعضاء به جانب جلب ملایم -اگر شهویّه است- یا به جانب دفع منافى -اگر غضبیّه است.[11]
در عرفان؛ مراحل و عوالم نفس آدمی به شرح زیر گفتهاند:
1. طبع: عبارت است از قواى طبیعى که مرحله نازله حقیقت انسانى است؛ یعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن؛ مانند خوردن و نوشیدن و امثال آنها.
2. نفس: بالاتر از مرتبه طبع است که عبارت است از قواى حیوانى و إدراکات حس و خیال و وهم.
3. قلب: که توجه به عالم غیب دارد، ولی آمیخته است با نظر به عالم شهود. این مقام به مراتب از مقام نفس، عالیتر و برتر است.
4. روح: آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است که از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به کلّى رها شده و به عالم قدس پیوسته است.
5. سرّ: در این مقام است که عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بینا میشود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده میکند.
6. خفیّ: عارف، در این مرتبه تنها خدا را مشاهده میکند.
7. اخفى: عارف، در این مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در این مقام نیست، چنانکه در مقام خفى بود. وصال در این مقام است.[12]
هر یک از این مراتب هفتگانه به ترتیب از مرتبه دانى به مقام عالى میرسد و از شهر کوچکى به شهر بزرگى، تا در مقام اخفى به کشور پهناور هستى مطلق قدم میگذارد.
مراتب مادی نفس انسانی
حدیثی را علامه مجلسی(ره) از یکی از صوفیّه در کتابهای خود از کمیل بن زیاد از امام علی(ع) نقل کرده است که بیانگر مراتب نفس، قوای موجود در انسانها، ویژگی آنها از سایر موجودات و بهطور کلی شناخت صفات بارز و برجسته انسانها در مقابل سایر موجودات - از حیوانات و نباتات و جمادات – است. در بخشی از آن امام علی(ع) به کمیل فرمود: «اى کمیل! همانا [برای انسان] چهار نفس وجود دارد: نامیه نباتیه، حسیّه حیوانیّه، ناطقه قدسیّه و کلیّه الهیه، و براى هر کدام پنج نیرو و دو ویژگی است ... حسیّه حیوانیه پنج نیرو دارد: گوش، چشم، بوئیدن، چشیدن و بسیدن(لامسه)، و دو خاصیت دارد: خشنودى و خشم و از دل برخیزد ...».[13]
علامه مجلسی(ره) در ذیل این حدیث میگوید؛ این تعبیرات در روایات معتبر و معمولی نیامده است.[14] اما با قطع نظر از ضعیف بودن سند حدیث؛ متن و محتوای آن – همانطور که بیان شد - مربوط به مراتب نفس انسانی است و این قسمت از حدیث؛ بخش مادی و ظاهری نفس انسانی را نام میبرد که به آن «حواس پنجگانه» نیز گفته میشود.
نفس(به معنای اعّم) که یکی از تعابیر بُعد غیر مادی آدمی است،[1] از نظر فیلسوفان امری بسیط است که در عین بساطت و وحدتی که از آن انتزاع میشود، مجموعهای از تواناییها را دارد که از آن با عنوان «قوای نفس»[2] نام بردهاند. بدینترتیب، وجود قوای متعدّد نفس با بساطت و وحدت آن، ناسازگار نیست؛ چرا که این کثرت قوا از مراتب گوناگون نفس بسیط آدمی انتزاع میشود و این شکلی از وحدت در عین کثرت است که صدرالمتألهین شیرازی با عبارات مشابهی به آن تصریح کرده است. از آن جمله میگوید: «پس نفس با یکپارچگی و وحدتی که دارد، همه قوای مدرکه (درککننده) و محرکه (به حرکت درآورنده) را در بردارد».[3]
مراتب معنوی و باطنی نفس انسانی
قوای عاقله، شهویه، غضبیه و وهمیه[4] که موضوع بحث دانشمندان اخلاق است و در شمار مباحث مهم علم اخلاق و حکمت عملی جای میگیرد[5] و نیز توانایی احساس، تخیّل، توهّم و تعقّل(قوای مدرکه) که مورد گفتوگوی فیلسوفان و در شمار مباحث حکمت نظری است، همه از تواناییهای نفس آدمی است. البتّه برخی از این قوا در مرتبه دانی نفس و برخی در مرتبه عالی آن قرار گرفته است؛ برای نمونه؛ قوه غضبیه و شهویه به مرتبه حیوانی نفس آدمی مربوط میشود؛ ولی قوه عاقله، به مرتبه عالی نفس آدمی ارتباط دارد. همچنین احساس، تخیّل و توهّم، به «حساسیّت» انسان بازمیگردد که فصل حیوانیّت او است (حیوان = جسم نامی حسّاس)، در حالیکه تفکّر به «ناطقیت» که فصل انسانیّت او است[6] (انسان = حیوان ناطق) مربوط میشود.
از آنجا که انسان، یک نفس بسیط بیشتر ندارد، فیلسوفان، همه این قوا را با نفس او متّحد شمردهاند؛ اگر چه از حیث مراتب، مختلف بوده، در زمانهای گوناگون بروز و ظهور متفاوت داشته باشند؛[7] ولی آنچه نزد فیلسوفان مسلّم است، آن است که تحقّق مرتبه انسانیت به پیدایی مرتبه «نطق» است که فصل اخیر انسان بهشمار میرود و فصل اخیر هر حقیقتی، در برگیرنده تمام کمالات مقوّم آن حقیقت است؛ پس نفس ناطقه بشری، همه کمالات لازم برای تقوّم حقیقت انسان را در خود دارد و بر این واقعیت مشعر است که تمام کمالات اجناس بعید و قریب انسانیّت در نفس ناطقه انسان، جمع شده. هر کمالی که در «جسمیّت» «نباتیّت» و «حیوانیت» نهفته است، در «ناطقیت» وجود دارد.[8]
میتوان گفت: روشنترین بیان فلسفه درباره مراتب و عوالم نفس انسانی این است که بگوییم: برای نفس انسانی سه مقام و عالم وجود دارد: مقام عقل و قدس، مقام نفس و خیال، و مقام حسّ و طبیعت.[9] هر چه براى نفس در یکى از این مقامات حاصل باشد در دو مقام دیگر نیز حاصل است، ولی در هر مقامى به حسب آن مقام. پس، حواس و قواى ادراکی و تحریکی در مقام خیال و عالم نفس حیوانى موجودند. و براى نفس در عالم حسّ و طبیعت؛ شهوت، غضب، دردمندی و غمگینی و شادی وجود دارد. و همه اینها در مقام عقل به گونه مقدّس موجودند.[10]
محقق سبزواری درباره وظیفه و فعالیت قوای شهوت و غضب میگوید: بدان که قوّت محرّکه حیوانیّه دو قسم است: یکى باعثه که آنرا «نزوعیّه» و «شوقیّه» نیز گویند، و دیگرى عامله مباشره که علّت قریبه حرکت است. و باعثه نیز، دو قسم است: شهویّه، و غضبیّه. چه، اگر [چیزى انسان را] بر میانگیزاند، [از روى] شوق به جانب لذیذى و جلب منفعتى، آن قوّت «شهویّه» است، و اگر بر میانگیزاند شوق به دفع مکروهى و غلبه بر موذّئى، آن قوّت «غضبیّه» است. و هر دو، مستخدماند قوّت محرّکه عامله را، بر تحریک اعضاء به جانب جلب ملایم -اگر شهویّه است- یا به جانب دفع منافى -اگر غضبیّه است.[11]
در عرفان؛ مراحل و عوالم نفس آدمی به شرح زیر گفتهاند:
1. طبع: عبارت است از قواى طبیعى که مرحله نازله حقیقت انسانى است؛ یعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن؛ مانند خوردن و نوشیدن و امثال آنها.
2. نفس: بالاتر از مرتبه طبع است که عبارت است از قواى حیوانى و إدراکات حس و خیال و وهم.
3. قلب: که توجه به عالم غیب دارد، ولی آمیخته است با نظر به عالم شهود. این مقام به مراتب از مقام نفس، عالیتر و برتر است.
4. روح: آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است که از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به کلّى رها شده و به عالم قدس پیوسته است.
5. سرّ: در این مقام است که عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بینا میشود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده میکند.
6. خفیّ: عارف، در این مرتبه تنها خدا را مشاهده میکند.
7. اخفى: عارف، در این مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در این مقام نیست، چنانکه در مقام خفى بود. وصال در این مقام است.[12]
هر یک از این مراتب هفتگانه به ترتیب از مرتبه دانى به مقام عالى میرسد و از شهر کوچکى به شهر بزرگى، تا در مقام اخفى به کشور پهناور هستى مطلق قدم میگذارد.
مراتب مادی نفس انسانی
حدیثی را علامه مجلسی(ره) از یکی از صوفیّه در کتابهای خود از کمیل بن زیاد از امام علی(ع) نقل کرده است که بیانگر مراتب نفس، قوای موجود در انسانها، ویژگی آنها از سایر موجودات و بهطور کلی شناخت صفات بارز و برجسته انسانها در مقابل سایر موجودات - از حیوانات و نباتات و جمادات – است. در بخشی از آن امام علی(ع) به کمیل فرمود: «اى کمیل! همانا [برای انسان] چهار نفس وجود دارد: نامیه نباتیه، حسیّه حیوانیّه، ناطقه قدسیّه و کلیّه الهیه، و براى هر کدام پنج نیرو و دو ویژگی است ... حسیّه حیوانیه پنج نیرو دارد: گوش، چشم، بوئیدن، چشیدن و بسیدن(لامسه)، و دو خاصیت دارد: خشنودى و خشم و از دل برخیزد ...».[13]
علامه مجلسی(ره) در ذیل این حدیث میگوید؛ این تعبیرات در روایات معتبر و معمولی نیامده است.[14] اما با قطع نظر از ضعیف بودن سند حدیث؛ متن و محتوای آن – همانطور که بیان شد - مربوط به مراتب نفس انسانی است و این قسمت از حدیث؛ بخش مادی و ظاهری نفس انسانی را نام میبرد که به آن «حواس پنجگانه» نیز گفته میشود.
[1]. ر.ک: «حقیقت نفس»، سؤال 25150.
[3]. صدر المتألهین، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج 8، ص 149، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م.
[4]. ر.ک: «رابطه حالتهای نفسانی انسان با نیروی عقل و شهوت»، سؤال 31920؛ «ملاک تشخیص لذت از شهوت»، سؤال 3644.
[5]. ر.ک: نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 39 – 43، قم، هجرت، چاپ ششم، 1378ش؛ امام خمینی، شرح حدیث «جنود عقل و جهل»، ص 151، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى( ره)، چاپ هفتم، 1382ش؛ مسکویه، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 15، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول، بیتا.
[7]. ر.ک: الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج 8، ص 149 – 150؛ حسینی اردکانی، احمد بن محمد، مرآت الاکوان(تحریر شرح هدایه ملا صدرا شیرازى)، مقدمه، تصحیح، تعلیق، نورانى، عبد الله، ص 549، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش.
[8]. ر.ک: الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج 8، ص 150.
[9]. مرآت الاکوان(تحریر شرح هدایه ملا صدرا شیرازى)، ص 552.
[10]. همان(با ویرایش).
[11]. محقق سبزوارى، أاسرار الحکم، با مقدمه: صدوقى، مصحح: فیضى، کریم، ص 313، قم، مطبوعات دینى، چاپ اول، 1383ش.
[12]. حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 55 – 56، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش.
[13]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 58، ص 84 – 85، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[14]. همان، ص 85.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات