لطفا صبرکنید
بازدید
18767
18767
آخرین بروزرسانی:
1392/06/20
کد سایت
fa33966
کد بایگانی
41127
نمایه
اهمیت حفظ زبان و رازداری از اسرار ائمه اطهار(ع)
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|فضایل اخلاقی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
معنای حدیث «احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا» چیست؟
پرسش
حدیث: «احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا» را توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
ابو على جَوّانى گوید: امام صادق(ع) را دیدم انگشت را به بالاى لبهاى شریفش گذاشته و به غلامش سالم میفرماید: «اى سالم! زبانت را نگه دار تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار مکن»؛ یعنی کاری نکن و سخنی نگو که مردم با ما دشمن شده و بر ما هجوم آورده و شورش کنند.
این روایت به دو صفت اخلاقی «حفظ زبان» و «رازداری» نسبت به اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اشاره دارد. حفظ اسرار ائمه اطهار(ع) (مانند مقامات الهی امامان و قیام امام مهدی در زمانی خاص) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّم و مهمی است که باید به آن پایبند بود، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، موجب شورش و هجوم بر امامان(ع) را به دنبال خواهد داشت و به نوعی سوار شدن بر دوش اهل بیت پیامبر(ص) خواهد بود و دشمنان، آنها و یا پیروانشان را در تنگنای موقعیت اجتماعی قرار میدهند.
این روایت به دو صفت اخلاقی «حفظ زبان» و «رازداری» نسبت به اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اشاره دارد. حفظ اسرار ائمه اطهار(ع) (مانند مقامات الهی امامان و قیام امام مهدی در زمانی خاص) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّم و مهمی است که باید به آن پایبند بود، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، موجب شورش و هجوم بر امامان(ع) را به دنبال خواهد داشت و به نوعی سوار شدن بر دوش اهل بیت پیامبر(ص) خواهد بود و دشمنان، آنها و یا پیروانشان را در تنگنای موقعیت اجتماعی قرار میدهند.
پاسخ تفصیلی
ابو على جَوّانى گوید: امام صادق(ع) را دیدم انگشت را به بالاى لبهاى شریفش گذاشته و به غلامش سالم میفرماید: «اى سالم! زبانت را نگه دار تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار مکن».[1]
این روایت دارای دو بخش است که به دو صفت اخلاقی اشاره دارد:
الف. حفظ زبان: اگر انسان پیش از آنکه شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمى بیندیشد، بسیارى از لغزشهاى زبان و گناهان، از او دور میشود و از آثار و عواقب بد آنها سالم میماند.
ب. رازداری:[2] فضیلتی اخلاقی است که در توفیق یافتن به انجام کارها و سعادت و نیک بختی انسانها نقش بسزایی دارد. انسان لازم است در موارد مختلفی از زندگی، رازدار اسرار دیگران باشد. در این حدیث، یکی از موارد رازداری، حفظ اسرار ائمه اطهار(ع) است. در طول تاریخ افرادی بودند که مسائل سرّی که پیشوایان معصوم(ع) به برخی از مردم میگفتند و جنبه عمومی نداشته، آنرا فاش میکردند و موجبات ناراحتی و آزار و اذیت ائمه اطهار(ع) و پیروانشان را فراهم میکردند، مانند اینکه؛ زمانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) تصمیم به فتح مکه گرفت، از خداوند خواست که جریان کار او را (از حرکت و تجهیز لشکر و دیگر کارها) از قریش پوشیده دارد، تا به صورت ناگهانى بر آن شهر حمله کند. از اینرو، همه کارهاى مربوط به این حرکت و حمله را پنهانى انجام میداد، ولى [با همه احوال] یکی از یاران پیامبر(ص) به نام حاطب بن أبى بلتعة نامهاى به اهل مکه نوشت و خواست تا آنان را از تصمیم رسول خدا(ص) براى فتح مکه، به وسیله این نامه آگاه سازد. که بر رسول خدا(ص) وحى رسید و جبرئیل جریان نامهنگارى به اهل مکه را به پیامبر(ص) خبر داد، و پیامبر امام على(ع) را فرستاد تا نامه را بگیرد و آنحضرت هم نامه را گرفت و نزد پیامبر(ص) آورد.[3] و موارد دیگری که در تاریخ کم نیست.
لذا امام صادق(ع) این نکته را با این جمله تذکر میدهد «مردم را بر دوش اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سوار نکند»؛ یعنی اینکه اسرار ائمه اطهار(ع) را فاش نکند؛ چون فاش کردن اسرار پیش برخی از مردم اذیت و آزار و هجوم بر امامان(ع) را به دنبال خواهد داشت و به نوعی سوار شدن بر دوش اهل بیت پیامبر(ص) خواهد بود و دشمنان، آنها و یا پیروانشان را در تنگنای اجتماعی قرار میدهند. لذا در این موارد تقیه لازم است.[4]
توضیح اینکه؛ در مورد افشاى اسرار اولیای خدا و ائمّه اطهار(ع) روایات بسیار مهمى وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است. این اسرار ممکن است:
یک. اشاره به مقامات مهم معصومان(ع) باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ میکنند و آنرا دستاویزى براى تکفیر شیعیان و تضعیف یا از میان بردن آنها میکنند در حالى که مطالبى وجود دارد که حساب شده و هماهنگ با قرآن مجید و سنت پیامبر(ص) میباشد.
دو. یا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مکتب اهل بیت(ع) در مناطق مختلف که براى دشمنان آنها بسیار حساسیت برانگیز بود.
سه. یا اشاره به زمان قیام امام مهدی(عج) است، و همانگونه که بعضى از روایات اشاره دارد، بعضى از ائمه معصومان(ع) تصمیم بر قیام در برابر حکومتهاى ظالم زمان خود را داشتند، ولى چون گروهى از شیعیان ناآگاه اسرار را افشا کردند، آن قیام، عقیم شد.[5]
در ذیل به بخشى از روایاتى که در زمینه کتمان اسرار معصومان(ع) وارد شده اشاره میکنیم:
1. در حدیثى از امام صادق(ع) میخوانیم: «هنگامى که امر قیام ما نزدیک میشود تقیه و کتمان را بیشتر کنید [و در حفظ اسرار بکوشید]».[6]
2. همچنین در حدیث دیگرى از آنحضرت آمده است: «مَنْ افْشى سِرَّنا اهْلَ الْبَیْتِ اذاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیِد؛ «کسى که اسرار ما اهل بیت را افشا کند، خداوند گرمى آهن را به او میچشاند».[7] این تعبیر ممکن است اشاره به گرمى سلاح دشمنان بر پیکر او باشد.[8]
3. امام حسن عسکرى(ع) به یکى از یاران خود فرمود: «به تو دستور میدهم که دین خود را و دانشى را که نزد تو به ودیعت گذاردیم و اسرار خود را که به تو سپردیم، حفظ کنی. بنابر این، علوم ما را نزد افراد لجوج که با آن به دشمنى بر میخیزند آشکار مکن ... و اسرار ما را نزد بیخبران نسبت به احوال ما که آنرا عیب بر ما میگیرند افشا ننما».[9]
از این حدیث شریف در ضمن معلوم میشود که بیان کردن اسرار ائمه(ع) نزد آگاهان و افراد حقجو و حق طلب، هیچ مشکلى ندارد، این افراد عنود و لجوج هستند که اگر مقامات اهل بیت(ع) و فضایل آنان و علومشان را در معارف اسلامى و احکام بشنوند بر آن خرده میگیرند و بد میگویند و ایجاد مزاحمت براى پیروان مکتب اهل بیت(ع) مینمایند.[10]
در واقع بسیارى از مشکلات ائمه اطهار(ع) و گرفتارى آنها در چنگال ظالمان بیرحم و دشمنان سرسخت و حسود اهل بیت(ع) به خاطر این بود که بعضى از شیعیان مطالبى درباره فضائل آن بزرگواران یا ضعفها و رذائل دشمنان آنها میشنیدند و آنرا فاش میکردند، و به گوش حکام ظالم وقت میرسید، و مایه دردسر میشد. همچنین سخنانی که درباره حضرت قائم(عج) و انتقام او از دشمنان بوده که سخت مایه وحشت دشمنان میشد، و هنگامى که افشا میگشت، مشکلات عظیمى براى آن بزرگواران به دست میآمد.[11]
به هر حال؛ حفظ اسرار ائمه اطهار(ع) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّم و مهمی است که نمیتوان در آن تردید کرد و باید به آن پایبند بود، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، در مورد فضایل آنها حسادت میورزند، و در مورد برنامههاى اجتماعى و تربیتى آنان سعى میکنند، تمام آنها را خنثى نمایند، به همین دلیل دستور اکید به حفظ اسرار در روایات –از جمله حدیث مورد پرسش- داده شده است.
این روایت دارای دو بخش است که به دو صفت اخلاقی اشاره دارد:
الف. حفظ زبان: اگر انسان پیش از آنکه شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمى بیندیشد، بسیارى از لغزشهاى زبان و گناهان، از او دور میشود و از آثار و عواقب بد آنها سالم میماند.
ب. رازداری:[2] فضیلتی اخلاقی است که در توفیق یافتن به انجام کارها و سعادت و نیک بختی انسانها نقش بسزایی دارد. انسان لازم است در موارد مختلفی از زندگی، رازدار اسرار دیگران باشد. در این حدیث، یکی از موارد رازداری، حفظ اسرار ائمه اطهار(ع) است. در طول تاریخ افرادی بودند که مسائل سرّی که پیشوایان معصوم(ع) به برخی از مردم میگفتند و جنبه عمومی نداشته، آنرا فاش میکردند و موجبات ناراحتی و آزار و اذیت ائمه اطهار(ع) و پیروانشان را فراهم میکردند، مانند اینکه؛ زمانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) تصمیم به فتح مکه گرفت، از خداوند خواست که جریان کار او را (از حرکت و تجهیز لشکر و دیگر کارها) از قریش پوشیده دارد، تا به صورت ناگهانى بر آن شهر حمله کند. از اینرو، همه کارهاى مربوط به این حرکت و حمله را پنهانى انجام میداد، ولى [با همه احوال] یکی از یاران پیامبر(ص) به نام حاطب بن أبى بلتعة نامهاى به اهل مکه نوشت و خواست تا آنان را از تصمیم رسول خدا(ص) براى فتح مکه، به وسیله این نامه آگاه سازد. که بر رسول خدا(ص) وحى رسید و جبرئیل جریان نامهنگارى به اهل مکه را به پیامبر(ص) خبر داد، و پیامبر امام على(ع) را فرستاد تا نامه را بگیرد و آنحضرت هم نامه را گرفت و نزد پیامبر(ص) آورد.[3] و موارد دیگری که در تاریخ کم نیست.
لذا امام صادق(ع) این نکته را با این جمله تذکر میدهد «مردم را بر دوش اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سوار نکند»؛ یعنی اینکه اسرار ائمه اطهار(ع) را فاش نکند؛ چون فاش کردن اسرار پیش برخی از مردم اذیت و آزار و هجوم بر امامان(ع) را به دنبال خواهد داشت و به نوعی سوار شدن بر دوش اهل بیت پیامبر(ص) خواهد بود و دشمنان، آنها و یا پیروانشان را در تنگنای اجتماعی قرار میدهند. لذا در این موارد تقیه لازم است.[4]
توضیح اینکه؛ در مورد افشاى اسرار اولیای خدا و ائمّه اطهار(ع) روایات بسیار مهمى وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است. این اسرار ممکن است:
یک. اشاره به مقامات مهم معصومان(ع) باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ میکنند و آنرا دستاویزى براى تکفیر شیعیان و تضعیف یا از میان بردن آنها میکنند در حالى که مطالبى وجود دارد که حساب شده و هماهنگ با قرآن مجید و سنت پیامبر(ص) میباشد.
دو. یا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مکتب اهل بیت(ع) در مناطق مختلف که براى دشمنان آنها بسیار حساسیت برانگیز بود.
سه. یا اشاره به زمان قیام امام مهدی(عج) است، و همانگونه که بعضى از روایات اشاره دارد، بعضى از ائمه معصومان(ع) تصمیم بر قیام در برابر حکومتهاى ظالم زمان خود را داشتند، ولى چون گروهى از شیعیان ناآگاه اسرار را افشا کردند، آن قیام، عقیم شد.[5]
در ذیل به بخشى از روایاتى که در زمینه کتمان اسرار معصومان(ع) وارد شده اشاره میکنیم:
1. در حدیثى از امام صادق(ع) میخوانیم: «هنگامى که امر قیام ما نزدیک میشود تقیه و کتمان را بیشتر کنید [و در حفظ اسرار بکوشید]».[6]
2. همچنین در حدیث دیگرى از آنحضرت آمده است: «مَنْ افْشى سِرَّنا اهْلَ الْبَیْتِ اذاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیِد؛ «کسى که اسرار ما اهل بیت را افشا کند، خداوند گرمى آهن را به او میچشاند».[7] این تعبیر ممکن است اشاره به گرمى سلاح دشمنان بر پیکر او باشد.[8]
3. امام حسن عسکرى(ع) به یکى از یاران خود فرمود: «به تو دستور میدهم که دین خود را و دانشى را که نزد تو به ودیعت گذاردیم و اسرار خود را که به تو سپردیم، حفظ کنی. بنابر این، علوم ما را نزد افراد لجوج که با آن به دشمنى بر میخیزند آشکار مکن ... و اسرار ما را نزد بیخبران نسبت به احوال ما که آنرا عیب بر ما میگیرند افشا ننما».[9]
از این حدیث شریف در ضمن معلوم میشود که بیان کردن اسرار ائمه(ع) نزد آگاهان و افراد حقجو و حق طلب، هیچ مشکلى ندارد، این افراد عنود و لجوج هستند که اگر مقامات اهل بیت(ع) و فضایل آنان و علومشان را در معارف اسلامى و احکام بشنوند بر آن خرده میگیرند و بد میگویند و ایجاد مزاحمت براى پیروان مکتب اهل بیت(ع) مینمایند.[10]
در واقع بسیارى از مشکلات ائمه اطهار(ع) و گرفتارى آنها در چنگال ظالمان بیرحم و دشمنان سرسخت و حسود اهل بیت(ع) به خاطر این بود که بعضى از شیعیان مطالبى درباره فضائل آن بزرگواران یا ضعفها و رذائل دشمنان آنها میشنیدند و آنرا فاش میکردند، و به گوش حکام ظالم وقت میرسید، و مایه دردسر میشد. همچنین سخنانی که درباره حضرت قائم(عج) و انتقام او از دشمنان بوده که سخت مایه وحشت دشمنان میشد، و هنگامى که افشا میگشت، مشکلات عظیمى براى آن بزرگواران به دست میآمد.[11]
به هر حال؛ حفظ اسرار ائمه اطهار(ع) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّم و مهمی است که نمیتوان در آن تردید کرد و باید به آن پایبند بود، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، در مورد فضایل آنها حسادت میورزند، و در مورد برنامههاى اجتماعى و تربیتى آنان سعى میکنند، تمام آنها را خنثى نمایند، به همین دلیل دستور اکید به حفظ اسرار در روایات –از جمله حدیث مورد پرسش- داده شده است.
[1]. «عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْجَوَّانِیِّ قَالَ: شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ هُوَ یَقُولُ لِمَوْلًى لَهُ یُقَالُ لَهُ سَالِمٌ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى شَفَتَیْهِ وَ قَالَ یَا سَالِمُ احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 113، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. ر.ک: «امام علی(ع) و گرفتن نامه مربوط به حمله به مکه»، سؤال 13533.
[4]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی، سید هاشم، ج 8، ص 212، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ ابن قاریاغدی، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح کتاب الروضة من الکافی)، محقق و مصحح: احمدی جلفائی، حمید، ج 2، ص 50، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[5]. مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 365، مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1377ش.
[6]. «کُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ کَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِیَّة»؛ برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج 1، ص 259، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق؛ الکافی، ج 2، ص 220.
[7]. «مَنْ أَفْشَى سِرَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِید»؛ شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 96، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بیتا.
[8]. اخلاق در قرآن، ج 3، ص 366.
[9]. «وَ آمُرُکَ أَنْ تَصُونَ دِینَکَ وَ عِلْمَنَا الَّذِی أَوْدَعْنَاکَ وَ أَسْرَارَنَا الَّتِی حَمَّلْنَاکَ وَ لَا تُبْدِ عُلُومَنَا لِمَنْ یُقَابِلُهَا بِالْعِنَادِ ... وَ لَا تُفْشِ سِرَّنَا إِلَى مَنْ یُشَنِّعُ عَلَیْنَا عِنْدَ الْجَاهِلِینَ بِأَحْوَالِنَا»؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 238، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[10]. اخلاق در قرآن، ج 3، ص 366.
[11]. همان، 367.
نظرات